قمرالملوک وزیری، اولین بانوی آوازهخوان ایرانی که نامش با شجاعت و نوآوری گره خورده است، در تاریخ موسیقی ایران، فراتر از یک هنرمند، یک پیشرو بود. او با صدای پرصلابت و پرقدرت خود، نه تنها قید و بندهای اجتماعی آن روزگار را در هم شکست و راه را برای زنان هنرمند پس از خود گشود، بلکه با روحیهای بینهایت سخاوتمند و خیرخواه، عواید کنسرتهای خود را صرف امور عامالمنفعه میکرد.
چارسو پرس: قمرالملوک وزیری در قزوین به دنیا آمد. در کودکی با شنیدن نغمههای مذهبی و تعزیه، مقدمات علاقهاش به موسیقی و آواز شکل گرفت. زمانی که به تهران آمد در محضر مرتضی نیداوود تربیت شد.
ردیفهای آوازی، تحریرها و بهطور کل، تلفیق شعر و موسیقی و نسبت عروضی گوشهها را از نیداوود فرا گرفت. بعد خدمت استاد کلنل علینقی وزیری حاضر شد. وزیری با توجه به آشنایی با نت و علم موسیقی و تحصیلاتش در فرنگ، هنرمندی متمایز با همدورههای خود بود و همین ویژگی استاد وزیری در تربیت شاگردانش هم موثر بود که باعث غنا و پختگی بیشتر در صدای قمر هم شد. علاوه بر ویژگیهای صوتی نظیر صدای پرقدرت، گرم و پراحساس قمر، تسلط او بر موسیقی و شعر و ردیف موسیقی ایرانی باعث میشد که اجراهای او ظرایف بیشتری داشته باشد.
صدای پرصلابت، تحریرهای قوی و ریز با صافی و درخشش از نکات بارز آواز قمر است. ضربیشناسی و تسلط او بر تصنیفها، ادای کلام و شناخت سرضربها بینهایت دقیق و شایسته هستند. موفقیت قمر در دورهای به حدی رسید که کمپانی هیزمسترزوویس به خاطر ضبط صدای او دستگاه صفحهپُرکنی به تهران آورد و بعد از آن، کمپانی پولیفون هم آمد.
گذشته از نکات فنی، شجاعت و ایستادگی و جسارت یک زن در آن دوران بینهایت حایز اهمیت است. اولین کنسرتی که در سال ۱۳۰۳ در گراند هتل لالهزار تهران داشت، حرکتی جسورانه بود که به نقطه عطفی در تاریخ موسیقی ایران، به ویژه صدای بانوان بدل و به نوعی راهگشای خوانندگان بعدی، مانند روحانگیز، ملوک ضرابی، روحبخش، دلکش، مرضیه، الهه و… شد. او همچنین از اولین خوانندگان رادیو بود که همراه با ارکستر ابوالحسن صبا و استاد مرتضی محجوبی در برنامه زنده آن روزهای رادیو اجرا کرد.
قمرالملوک وزیری همکاری بیشماری با محمدعلی امیرجاهد داشت. بسیاری از آثار امیرجاهد با صدای او اجرا شد که به وسیله استاد ابوالحسن صبا نت شده و در دیوان دو جلدی امیرجاهد چاپ شده است. بسیاری از این آثار، با تار امیرارسلان درگاهی، روی صفحه ضبط شده است. از جمله صفحات بینظیر قمر در سال ۱۳۰۶، صفحهای با ویلون استاد حسین یاحقی و کلام میرزاده عشقی در ابوعطاست که در اول صفحه صدای حسین یاحقی شنیده میشود. به یاد شاعر ناکام میرزاده عشقی که اثری بسیار زیباست. پیشتر به نکات فنی و تاثیرگذاری اجتماعی قمر اشاره شد، اما نکته دیگری که در کار ایشان جالب توجه است، اینکه ایشان هنرمندی بسیار خیرخواه و دغدغهمند بود و عواید کنسرتهایش را به امور خیریه اختصاص میداد. برای مثال او در سفرش به خراسان، در مشهد کنسرت داد و عواید آن را صرف آرامگاه فردوسی کرد. در سال ۱۳۰۸ به نفع جمعیت شیر و خورشید سرخ کنسرت داد و عوایدش را به کودکان یتیم اختصاص داد. شهرت قمر به جایی رسیده بود که برای حضور در مهمانیها و جشن و سرورها، خودش تصمیم میگرفت و اغلب عوایدش را بین نیازمندان تقسیم میکرد.
قمر در سال ۱۳۳۶ دچار سکته قلبی شد و از آن زمان رسما خوانندگی را کنار گذاشت. در مجله «خواندنیها» سال ۱۳۲۶ از او مصاحبهای منتشر شده که نظرش را در مورد خوانندگان جوان پرسیدند، ایشان در آنجا گفته: «من در صدای نرم و لطیف مرضیه گذشتههای تابناک زندگی خود را میبینم. مرضیه امید موسیقی ایران است ولی به شرطی که عاقبت کارش مثل من نباشد.» قمر در ادامه میگوید: «چند سال پیش در مراسم شب هفت محمدعلی فروغی، کنسرتی اجرا کردم. در آن شب چند بیتی از اشعار نغز آن مرحوم در حالی که بغض گلویم را میفشرد، خواندم باید بگویم یکی از بهترین برنامههای هنری من همان کنسرت بود؛ در پایان مراسم هنگامی که میخواستم به منزل بروم دختر کوچکی جلو دوید و یک دسته گل بنفشه به من داد، این محبت آنقدر در دل من تاثیر کرد که بیاختیار او را در آغوش گرفته و بوسیدمش، بعدها شنیدم که مرضیه بود. من همیشه به برنامههایش گوش میدهم و او را دعا میکنم.» قمر در این مصاحبه گفته بود از زمانی که سکته کرده خودش و گذشته را از یاد برده و حتی نمیداند، اولین ترانهای که خوانده کدام است. با تمام بخشندگی و خیرخواهی که قمر داشت، زمانی در روزنامهها اعلام شد که با شرکت خوانندگان جوان برای کمک به قمر کنسرتی داده شود؛ اما قمر هیچگاه اعتماد به نفسش از دست نرفت و او از این حرکت هم به شدت ناراحت شده و گفته بود این اقدام شهرتطلبانه پتک سنگینی بر شخصیتش فرود آورده است، زیرا همه جوانی، شهرت و ثروتش را صرف کمک به یتیمان و بیچارگان کرده بود. او گفته بود که فقر را به این نوع مساعدت ترجیح میدهد.
قمر هفتهای یکبار به بارگاه حضرت عبدالعظیم و سر مزار محمدحسن مراغهای که از دراویش بزرگ و عالیقدر بود، میرفت؛ از 20 سالگی به او ارادت داشت. جالب اینکه تا آخرین روزهای عمرش هم دست از کمک به محتاجان برنداشت. در اطراف مزار محمدحسن خان مراغهای پیرزن درماندهای بود که قمر هر بار که سر مزار میرفت به آن زن سالمند هم کمک میکرد. این از طبع بلند زنی بود که روزگاری بلبل ایران لقب داشت.
منبع: روزنامه اعتماد
نویسنده: مهدی نوعی
https://teater.ir/news/72310