فیلم «زن و بچه»، جدیدترین ساخته سعید روستایی، که با انتظارات زیادی پس از موفقیتهای «ابد و یک روز» و «متری شیش و نیم» در جشنواره کن اکران شد، قدمی رو به عقب برای این کارگردان جوان محسوب میشود. این فیلم که از ابتدا تا انتها با شخصیتها و اتفاقات غیرمنطقی پر شده، نتوانسته همذاتپنداری مخاطب را برانگیزد و از مسیر پیشین روستایی فاصله گرفته است.
چارسو پرس: سعید روستایی با همان اولین فیلم بلند کارنامهی سینماییاش به چنان شهرت و اعتباری دست یافت که شاید بسیاری از فیلمسازان کهنه کار و باتجربهی سینمای ایران، آرزو و حسرت آن را داشتند. ساخت و نمایش «متری شیش و نیم» نشان داد که موفقیتهای «ابد و یک روز» در جشنوارهها و اکران عمومی، اتفاقی نبوده و دوستداران سینمای ایران میتوانند از ظهور کارگردانی مستعد، خلاق و کاربلد مطمئن باشند. هرچند «برادران لیلا» توفیق اکران عمومی را پیدا نکرد ولی نمایش پرسر و صدای آن در جشنواره کن و همچنین سوژهی جذاب و ملتهبش، موجب شد که پس از انتشار نسخهی غیرقانونی آن در فضای مجازی، به سرعت دست به دست شد و شاید بتوان گفت بیشتر از فیلمهای پیشین سعید روستایی، بیننده پیدا کرد. «زن و بچه»؛ چهارمین فیلم کارنامهی سینمایی سعید روستایی نیز با پذیرفته شدن در بخش مسابقه جشنواره کن، بلافاصله مورد توجه افکار عمومی قرار گرفت تا اکران آن یکی از اتفاقهای مهم و دلپذیر سینمای ایران در فصل تابستان باشد. با این حال «زن و بچه»، نه تنها قدمی رو به جلو برای روستایی محسوب نمیشود بلکه در لحظاتی آن چنان عجیب و سؤال برانگیز مینماید که ما را به شک میاندازد که آیا واقعاً در حال تماشای اثری از سعید روستایی هستیم؟
فیلم شروعی خوب و کنجکاوی برانگیز دارد. شخصیت علیار (سینان محبی) موتور محرک درام فیلم است و از میان روابط او و دیگران است که سایر شخصیتهای فیلم معرفی میشوند. نوجوان ۱۴ سالهای که از در و دیوار بالا میرود و لحظهای آرام و قرار ندارد. نمایندهی نسل پرشور و بیقراری که زندگی مطلوب و آدمهای محبوبشان را جایی فراتر از چهارچوب خانه و خانواده جستجو میکنند. فیلم تا وقتی که با علیار و بازیگوشیهایش همراه میشود، سرپا است و از ریتم نمیافتد. سکانسهای شلوغ و پرهیاهوی درون مدرسه، یادآور صحنههای باشکوه ازدحام زندانیان در «متری و شیش و نیم» است و از تسلط و چیره دستی روستایی در کارگردانی صحنههای پرجمعیت و سرشار از جزئیات حکایت میکند. مشکل فیلم از جایی بروز میکند که شخصیت علیار از قصه خارج میشود و بار اصلی فیلم بر دوش شخصیت مهناز (پریناز ایزدیار) قرار میگیرد. زن بیوهای که آنقدر در مسائل شغلی و روابط خصوصیاش غرق شده که به نظر میرسد وقت و فرصت چندانی برای توجه به خواستهها و نیازهای فرزندانش ندارد. با این وجود ضعف اصلی فیلم این است که در زمانی بسیار طولانیتر از یک فیلم سینمایی ۹۰ دقیقهای، مجموعهای از کنشها و واکنشهای غیرمنطقی و نه چندان باورپذیر را در برابر دیدگان متحیر مخاطبش میگستراند. مخاطبی که هنوز از شوک آن خواستگاری کذایی بیرون نیامده، به نظارهی عملکرد عجیب و سوالبرانگیز مهناز در خانه، مدرسه، بیمارستان و دادگاه مینشیند و از این حجم از رفتارهای متناقض و گفتارهای فاقد منطق این شخصیت، شگفتزده میشود. شخصیتی که به ظاهر نماینده بخشی از زنان عاصی و خستهی امروزی است، اما به واسطهی رویکرد غیرعقلانیاش در برخورد با حوادث پیرامونش، نه تنها جدی و تاثیرگذار نمینماید بلکه در لحظاتی به شدت مضحک و تصنعی جلوه میکند. لحظاتی نظیر هنگام طرح خواستههایش در دادگاه و نحوهی مواجههاش با خواستگار سابقش (پیمان معادی) و پدر شوهرش (حسن پورشیرازی).
بیشتر بخوانید: نقد فیلم «پیرپسر»؛ بازخوانی تراژدی کهن در سینمای امروز
روستایی نه تنها در تبیین شخصیت مهناز ناکام مانده بلکه در شخصیت پردازی سایر کاراکترهای فرعی فیلم نظیر مادر (فرشته صدر عرفایی) و مهری (سها نیاستی) نیز توفیقی حاصل نمیکند. شخصیتهایی که انگار متعلق به خانواده و دنیایی دیگر هستند و جنس رابطهشان با شخصیت اصلی فیلم آنچنان که باید دوستانه و صمیمانه به نظر نمیرسد. به خصوص شخصیت مهری که در اوج آشفتگی روحی و روانی خواهرش بدون زمینه چینی لازم و به طرزی کاملاً بیمنطق، به خواستگار سابق خواهرش، بله میگوید و بدین ترتیب راهش را از مهناز جدا میکند. روستایی برای به تصویر کشیدن چگونگی شکلگیری رابطهی مهری و حمید، کوچکترین تلاشی نمیکند و نتیجهاش این میشود که این بخش نیز همچون بسیاری از بخشهای فیلم، از فقدان منطق و باورپذیری رنج میبرد. با اینها اضافه کنید لحظهی تحول آنی شخصیت سام خانیان (مازیار سیدی) در دادگاه را که به صرف خیره شدن به چشمان معصوم دختر خردسال (آرشیدا درستکار) در یک لحظه اتفاق میافتد تا در کسری از ثانیه، نقشههای بدمنهای قصه، نقش بر آب شود. سکانسی که به خودی خود میتواند زیبا و تاثیرگذار باشد ولی وقتی تمهیدات لازم در فیلمنامه برایش چیده و پیشبینی نشده باشد، یک جای کار میلنگد و در کلیت اثر بهسان وصلهای ناجور میماند. اینچنین است که فاجعه به شوخی تبدیل میشود و تراژدی در حد کمدی، تقلیل مییابد.
بیشتر بخوانید: نقد فیلم «پیر پسر»: فیلمی نمادین با جسارت هنجارشکنانه در سینمای ایران
یکی از شاخصههای فیلمهای ماندگار این است که مخاطب با تمامی شخصیتهای فیلم به نوعی همذاتپنداری میکند. این اتفاقی بود که در فیلمهای قبلی روستایی به شکل نمایانی رخ داده بود. به عنوان مثال در «متری شیش و نیم» مخاطب به همان اندازه که با مامور وظیفهشناس پلیس (پیمان معادی) همراه میشود، با ناصر خاکزاد (نوید محمدزاده) با آن حجم از خلافکاری و جرائم آشکارش نیز همدلی میکند. ولی حالا در تازهترین ساختهی روستایی، با فیلمی روبهرو هستیم که به طرز عجیبی با اکثر قریب به اتفاق شخصیتهایش همذاتپنداری نمیکنیم. شخصیتهایی که انگار متعلق به سیارهای دیگر هستند و کمترین نسبتی با جامعهی امروز و خواستهها و نیازهای مردمان این سرزمین برقرار نمیکنند. این مساله برای نویسنده و کارگردانی که به دقت نظرش در سبک زندگی لایههای مختلف جامعه و احیای سینمای اجتماعی ایران شهره است، اتفاق خوشایندی نیست و نشان از خارج شدن روستایی از مسیری که در پیش گرفته بود، دارد. مسالهای که در دنیای سینما، ممکن است برای هر سینماگری رخ دهد. امید است که روستایی، ضعفهای پیدا و پنهان فیلمش را پذیرفته و باور کند و با فیلم بعدیاش دوباره به ریل موفقیت بازگردد. سینمای اجتماعی ایران حالاحالاها به نگاه دغدغهمند و نبوغ غیرقابل انکار روستایی و روستاییها نیاز دارد.
منبع: سینما سینما
نویسنده: فرهاد خالدی نیک
https://teater.ir/news/72441