نمایش «مبانی تاریکی» به کارگردانی میلاد شجره، اثری چندلایه و پیچیده است که وضعیت بحرانی جامعه را از دریچه جهان تئاتر به تصویر میکشد. این اجرا با حضور سعید چنگیزیان، میلاد شجره، فریال سنگری و دلسا کریمزاده، در سالن استاد سمندریان مجموعه ایرانشهر به روی صحنه رفته است.
چارسو پرس: اجرایی چون «مبانی تاریکی» را میتوان بازتابی از زمانهای دانست که اینچنین گرفتار تعلیق و همچنین قدرنادیدگی آدمهاست، بنابراین جای شگفتی نخواهد بود که هنگام تماشا کردنش دچار سردرگمی شویم و مدام از خودمان بپرسیم که شیوه اجرای این نمایش چیست و چرا به این شکل متفاوت در حال اجرا شدن است. به نظر میآید این سرگردانی در فرم اجرا بازتابی از تولید تئاتر در زمانهای باشد که هماهنگی مابین فرم و محتوا از بین رفته و التقاط جای همه چیز را گرفته است. اجرا گاهی بدل به یک درام جنایی میشود، لحظاتی شکل مستند به خود میگیرد و در بعضی دقایق به «نمایش در نمایش» پهلو میزند، اما نکته اینجاست که در پایان و هنگام خروج از سالن استاد سمندریان نمیتوان با قطعیت گفت تفوق فرمی با کدام یک بوده است. همچنانکه اجرا بر مدار سرگشتگی بازیگران شکل یافته و بحران اخلاقیات مردمان جامعه را به میانجی یک گروه تئاتری رویتپذیر میکند. در طول اجرا سعید چنگیزیان که خود را نویسندهای باورمند به اصول خودآیین اخلاقی معرفی میکند بیوقفه از بیارزش شدن پول ملی سخن گفته و این واقعیت تلخ را تذکار میدهد که در کلانشهر دوازده میلیونی تهران باید کاری کرد تا بشود دوام آورد و به تمامی مشمول حذف از عرصه نمادین نشد.
بنابراین اجرایی که قرار است به همراه میلاد شجره و فریال سنگری تحت عنوان «مبانی تاریکی» برای سالن استاد سمندریان مجموعه ایرانشهر آماده شود از نظر چنگیزیان باید در راستای همین مساله بقا باشد. به دیگر سخن جهان نمایش برای چنگیزیان بیش از «هنر» یک «ابزار» است که با امکانهایش میتواند محملی باشد برای تمرین و اجرایی کردن نقشه یک موفقیت که با سرقت از پول بادآورده ممکن میشود. با آنکه این قضیه برای فریال سنگری و میلاد شجره به لحاظ باورهای اخلاقی پذیرفتنی نیست، اما در باور اخلاقی چنگیزیان به هیچ وجه مذموم نبوده و حتی میشود گفت ضروری مینماید. او معتقد است با همدلی و رازداری، براساس طرح نمایشنامهای که در حال نوشتن است، میتوان تمرینات را به پیش برد و با اجرایی دقیق و بینقص از تله فقر برای همیشه خلاص شد. از این منظر میشود این اثر را تلاقی اخلاقیات متضاد بازیگران در قبال اجرایی دانست که در حال آمادهسازیاش هستند، اما در مسیر پیش رو نمیدانند به کدام سو خواهند رفت و ارزش افزوده این تقلای دشوار چه خواهد شد. یک طرف ماجرا سعید چنگیزیان است که باور دارد باید حق خویش را از ثروت بادآورده فرادستان ستاند و بقیه عمر را راحت زندگی کرد و طرف دیگر ماجرا میلاد شجره و فریال سنگری که معتقدند هنر تئاتر همچنان واجد ارزشهایی انسانی است که میتواند در مقابل وسوسه پول بیزحمت، مقاومت کند.
نمایش «مبانی تاریکی» به تئاتر و امکانهایش در زمانهای میپردازد که بیش از همیشه گرفتار بیباوری و مسکنت شده است. با آنکه شیوه اجرا به سمت نوعی از «نمایش در نمایش» میرود، اما اولویت با اجرای «نمایش/نقشه»ای است که سعید چنگیزیان کشیده و در صورت همراهی میلاد شجره و فریال سنگری امکان اجرا/موفقیت مییابد. بیدلیل نیست که سعید چنگیزیان در مقام نمایشنامهنویس میخواهد این اجرای مناقشهآمیز را کارگردانی و خودش را به عنوان بازیگر اصلی به بقیه تحمیل کند. رماننویسی که علاقهاش به فضاهای جنایی را قبل از این در کتابهایش بروز داده است. حال فرصتی یافته که در عرصه تئاتر، موقعیتی مفروض خلق کند که ترکیبی است از فضاهای جنایی و پلیسی و آشکار شدن تضادهای اخلاقی در یک جامعه متلاطم خاورمیانهای گرفتار تحریم و رکود تورمی. تئاتر این بخت بیبدیل را به آدمی میدهد که مرز میان واقعیت و خیال مخدوش شده را تجربه کند و از طریق آمادهسازی یک اجرا، امکان به اجرا درآوردن یک نقشه ماهرانه سرقت را تمرین و عملیاتی کند. پس برای بالا بردن درصد موفقیت، بهتر است سعید چنگیزیان خودش پا به عرصه گذاشته و در لوای یک نمایشنامهنویس نوظهور، هم بازی کند و هم کارگردانی تا نقشه سرقت با دقت به مرحله اجرا درآید.
نمایش «مبانی تاریکی» بیش از آنکه امکان ساخته شدن یک تئاتر را بر اساس یک نمایشنامه جنایی نشان دهد، فرآیند خلق موقعیتی انسانی را به نمایش میگذارد که از دل تضادهای دیالکتیکی اخلاقیات خودآیین یک گروه اجرایی بیرون آمده است. مهام میقانی در مقام نمایشنامهنویس با خلق یک فضای غیرجدی، صمیمانه و بازیگوشانه این فرآیند اخلاقی بودن را بیسرو صدا آغاز کرده و میلاد شجره در جایگاه کارگردان با توسع بخشیدن به فراز و فرودهایش، سعی دارد فضایی بینابینی بسازد که میان «امر تئاتریکالیته» یا «نمایش زندگی روزمره بازیگران» در نوسان باشد. بنابراین اجرا مدام بر یکی از این دو ساحت مفهومی میلغزد و دیگر بار از آن فاصله گرفته و در فضایی هیبریدی به زیستش ادامه میدهد. از تیزهوشی گروه اجرایی است که هر چه به پیش میرویم و واقعیت این روزهای اجتماع بر صحنه بیشتر مستولی میشود لحن جملات و مناسبات شخصیتها جدیت بیشتری یافته و با گفتاری تند و تیز در رابطه با وضعیت مسکن در شهرهای بزرگ پایان مییابد. سعید چنگیزیان کسی است که این گفتار انتقادی را در گفتوگو با میلاد شجره بیان میکند آن هم درست هنگامی که تردیدها بر میلاد و فریال چیره شده و پرسش از امکان اجرا رفتن در سالن استاد سمندریان بیش از پیش مطرح است. چنگیزیان که پالتویی زمستانی بر تن کرده و ژست یک نویسنده/کارگردان خسته و خشمگین و مستاصل را به نمایش گذاشته در باب رذالت اخلاقی بورژوازی مستغلات در ایران فریاد میزند و به نوعی دزدی از این جماعت فرصتطلب را ضروری و برای رسیدن به عدالت اجتماعی لازم میداند. به هر حال وقتی فساد و مناسبات اجتماعی و تبعیض وجود دارد چه فضایی بهتر از تئاتر که بار دیگر نسبت فرودستان را با مساله بورژوازی مستغلات مطرح کند و امکان تحقق یافتن نقشه سرقت از فرادستان را به واسطه یک گروه همدل تئاتری به محک آزمایش درآورد.
نمایش «مبانی تاریکی» را همچنین میتوان در رابطه با منزلت اجتماعی دانست. تمامی شخصیتها به نوعی با سرمایهای که دارند قدم به میدان فرهنگی تئاتر گذاشته و در پی کسب منزلت بیشترند. میلاد شجره با توانایی بازیگریاش و سرمایه نمادینی که از طریق بازی در سریالهای پلتفرمی کسب کرده است در این پروژه حضور دارد. فریال سنگری با آشنایی که با میلاد شجره در کلاس بازیگری یافته و به نوعی شریک عاطفی او در زندگی شده، توانسته این روزها در سالن استاد سمندریان تمرین تئاتر کند. فریال سنگری زنی است خودساخته که در کنار حرفه بازیگری در پی آن است که تکلیف زندگی زناشوییاش را در این بلبشوی روابط خارج از عرف آدمها روشن کند. دلسا کریمزاده به عنوان یک زن وابسته به حمایت خانوادهای ثروتمند چنان بازنمایی میشود که گویا اعتماد به نفس پایینی در قبال سعید چنگیزیان دارد. زنی که احساس میکند جناب نویسنده، شاید عاشقش شده باشد، پس این روزها به واسطه سرمایه مالی که به ارث برده گذرش به پیدا و پنهان «مبانی تاریکی» افتاده و قسمتی از نقشه چنگیزیان شده است. دلسا کریمزاده دوست دارد با پول خرج کردن، قسمتی از زندگی هنری و عاطفی سعید چنگیزیان شود و منزلت یابد، اما شوربختانه در این وادی، چشمانداز چندان مشترکی نمییابد و زیر سایه یک مرد به نسبت معروف از نظرها محو میشود. به دیگر سخن هر کدام از این چهار نفر با سرمایهای که دارند وارد پروژه «مبانی تاریکی» شده و در پی کسب منزلتی بیشترند. یکی با بازیگری، دیگری با شریک عاطفی شدن یک رماننویس به نسبت نامآشنا، آن یکی با کارگردانی و نویسندگی و نقشه کشیدن. اما نکته اینجاست که برای این افراد منزلت چندانی در راه نیست، چراکه وضعیت اقتصادی جامعه چنان وخیم شده که نمیتوان امید چندانی داشت فیالمثل با یک اجرای تئاتری قدر دید و واجد منزلت اجتماعی درخور شد. از قضا لابهلای مکالمات پرتنش مابین میلاد شجره و فریال سنگری به این مساله اشاره میشود که چرا روابط آنان به این شکل خطرناک و خشن درآمده است.
پاسخ فریال سنگری بصیرتافزاست وقتی که نهیب میزند همه چیز بعد از وسوسه دستیابی به پول بادآورده تغییر کرد. نمایش «مبانی تاریکی» در بیان چرایی وضعیت از دلایل فردی عبور کرده و مشکل را ساختاری میبیند. در جاییکه عدهای با خرید سکه و دلار، به ثروتهای نجومی دست مییابند و کسانی بر اساس سیاستهای تعدیل اقتصادی، روز به روز فقیرتر میشوند، برای حل مشکل باید بیش از سرمایهدار به سرمایهداری رفاقتی حمله کرد و بحران را ساختاری دید و برای درمانش به شکل جمعی اقدام کرد.
درنهایت میتوان اجرای «مبانی تاریکی» را برای میلاد شجره و مهام میقانی، حرکت رو به جلویی دانست که توانسته اینجا و اکنون ما را کمابیش بیواسطه بازتاب دهد و از دل این بیواسطگی به زیست چند نفر از اهالی تئاتر بپردازد که بر صحنه حاضر شدهاند تا زندگی خویش را در معرض تماشای تماشاگران قرار دهند. به هر حال حذف میانجیها در روایتهای تئاتری میتواند مخاطرهآمیز باشد آنگاه که به مستقیم گفتنهای زمخت و عاری از تخیل منجر شده و علیه تخیلورزی تماشاگران عمل کند. بنابراین میتوان از این بیواسطگی ملموس و باورپذیر لذت برد و هنگام حضور در سالن استاد سمندریان قسمتی از فرآیند ساخته شدن اجرا شد. در همان دقایقی که سعید چنگیزیان به زبان فرانسه به فیلم «حفره» ژاک بکر اشاره میکند و اولویت گروه بر فرد را متذکر میشود یا در همان مانیفستی که بیواسطه علیه بورژوازی فرصتطلب مستغلات بیان میکند و خسته و مستاصل صحنه خالی سالن استاد سمندریان را به تسخیر خود و دوستانش درمیآورد.
منبع: روزنامه اعتماد
نویسنده: محمدحسن خدایی
https://teater.ir/news/72773