چارسو پرس: «نبردی پس از دیگری» ما را به آمریکایی میبرد که به یک دولت فاشیستی پلیسی تبدیل شده است؛ جایی که مهاجران در اردوگاههای بازداشت جمعی حبس میشوند، ارتش و پلیس در قالب یک نیروی اقتدارگرای واحد عمل میکنند و گروهی از انقلابیون خُرد اما سرسخت تلاش دارند این نظام سرکوبگر را با بمبگذاریها و حملات پراکنده به چالش بکشند.
در آغاز، فیلم مخاطب را به دل گروهی انقلابی به نام «فرنچ ۷۵» میبرد. رهبر آنها، پرفیدیا بورلی هیلز (با بازی کاریزماتیک تیانا تیلور) با شور و خشمی خاص، علیه رژیم مبارزه میکند. او با باب فرگوسن (لئوناردو دیکاپریو)، یک کارشناس انفجار ملقب به «گتو پت»، وارد رابطهای عاشقانه و انقلابی میشود. اما همانطور که فیلم نشان میدهد، شور و شعارهای انقلابی آنها در برابر دستگاه عظیم و بیرحم حکومت چیزی جز تلاشی کوششی و بیثمر نیست.
شان پن در نقش سرهنگ استیون لاکجاو، افسر ارتش آمریکا، حضوری تکاندهنده دارد. شخصیت او در ابتدا کاریکاتوری به نظر میرسد، اما بازی دقیق و چندلایه پن، او را به چهرهای پیچیده بدل میکند: مردی خشک و سختگیر که در عین حال ضعفهای انسانیاش را پنهان میسازد. رابطه پنهانی و جنجالی او با پرفیدیا به بارداری او منجر میشود و فیلم از این نقطه وارد قلمروی تازهای میشود؛ جایی که انقلاب، قدرت و میل شخصی در هم تنیده میشوند.
فیلم به مرور از داستان شورشیان به سمت روایتی عمیقتر حرکت میکند: ماجرای پدر، مادر و دختری که در دل بحرانها از هم گسیخته و دوباره به هم پیوند میخورند. دیکاپریو در نقش باب، پس از تولد دختری به نام ویلا، مسیرش را از انقلاب به خانواده تغییر میدهد. بازی او که ترکیبی از شوخطبعی، ضعف انسانی و عشق پدرانه است، از بهترین نقشآفرینیهای اخیرش به شمار میرود.
بیشتر بخوانید: نقد فیلم «پیادهروی طولانی»؛ درامی پرتنش از یک مسابقه مرگبار
شان پن نیز تصویری دلهرهآور از یک نظامی گرفتار در میل، قدرت و ایدئولوژی ارائه میدهد؛ مردی که هم عاشق زنی انقلابی است و هم بخشی از نظامی که او را سرکوب میکند. این پیچیدگی اخلاقی، فیلم را به اثری فراتر از یک تریلر سیاسی بدل میسازد.
اندِرسون با همکاری فیلمبردار مایکل بائومان، تصویری تاریک و مسحورکننده از جامعهای در اسارت خلق کرده است؛ نماهای نزدیک پرشمار، بافت تصویری آلوده به حالوهوای دهه ۷۰ و موسیقی پرتنش جانی گرینوود، فضایی میسازند که تماشاگر را همزمان جذب و آشفته میکند.
«نبردی پس از دیگری» تنها یک هشدار سیاسی نیست؛ بلکه بیانیهای انسانی است. فیلم میگوید انقلاب واقعی نه در بمبها و شعارها، بلکه در حفظ خانواده، عشق و امید در برابر نظامی است که میکوشد همه چیز را نابود کند. در اوج روایت، جستوجوی پدر برای نجات دخترش به استعارهای از انقلاب واقعی بدل میشود: انقلابی که ریشه در پیوند انسانها دارد، نه در خشونت بیپایان.
با «نبردی پس از دیگری»، پل توماس اندرسون پس از سالها تجربههای سینمایی گاه سرد و فاصلهدار، بار دیگر فیلمی ساخته که قلب و ذهن مخاطب را همزمان تسخیر میکند. بازیهای درخشان دیکاپریو و پن، روایت چندلایه و ترکیب ژانرهای گوناگون، این فیلم را به یکی از جدیترین مدعیان جوایز سینمایی بدل کرده است. «نبردی پس از دیگری» همزمان یک هشدار سیاسی و یک داستان انسانی است؛ اثری که از دل ترسها و بحرانهای امروز، امیدی تازه را زنده میکند