فیلم «Vicious»، جدیدترین اثر برایان برتینو، خالق فیلم ترسناک «The Strangers»، با وجود بازی قدرتمند داکوتا فانینگ، در خلق یک وحشت روان‌شناختی منسجم شکست می‌خورد. این فیلم داستان زنی افسرده به نام «پالی» را روایت می‌کند که پس از دریافت جعبه‌ای مرموز، در گرداب کابوس‌ها و توهمات خود فرو می‌رود. منتقد معتقد است شتاب‌زدگی برتینو در رسیدن به اوج جنون و تکرار شوک‌ها در نیمه دوم، اثر را به تجربه‌ای ذهن‌فرسا و خسته‌کننده بدل کرده است.

چارسو پرس: «برایان برتینو»، کارگردان شناخته‌شده ژانر ترس، پس از موفقیت فیلم «The Strangers» با پروژه جدیدش «Vicious» به دنیای وحشت بازگشته است. فیلم ابتدا برای اکران سینمایی توسط پارامونت برنامه‌ریزی شده بود اما در نهایت به پلتفرم استریم این استودیو منتقل شد.


برتینو در این اثر، داستان زنی جوان و افسرده به نام «پالی» (داکوتا فانینگ) را روایت می‌کند که درگیر کابوس‌ها و توهمات مرموزی می‌شود. او هیچ دلیل روشنی برای رنجش ندارد و همین بی‌منطقی عامدانه، فیلم را به تجربه‌ای سخت و ذهن‌فرسا بدل می‌کند.

داکوتا فانینگ؛ درخشش در میان تاریکی

فیلم با تصویری از پالی در نوری سرخ و همراه با مونولوگی مبهم آغاز می‌شود؛ لحظه‌ای که به‌خوبی ذهن آشفته او را نشان می‌دهد. او در خانه‌ای بزرگ و بی‌روح زندگی می‌کند، در حالی که تنها ارتباطش با جهان بیرون تماس‌های تلفنی با مادر نگرانش است.


برتینو بر خلاف آثار روان‌شناختی کلاسیکی چون «Repulsion» یا «Rosemary’s Baby» صبر نمی‌کند تا وحشت به آرامی شکل بگیرد؛ از همان ابتدا، فیلم با جنون و هذیان به اوج می‌رسد و این شتاب باعث فرسودگی زودهنگام اثر می‌شود.

جعبه‌ای برای قربانی کردن احساسات

نقطه اوج روایت زمانی است که پالی از پیرزنی مرموز (کاترین هانتر) جعبه‌ای عجیب دریافت می‌کند. درون جعبه ساعتی شنی و دستورهایی وجود دارد: «چیزی را که از آن متنفری، چیزی را که نیاز داری و چیزی را که دوستش داری» قربانی کن.

این مأموریت نمادین، او را به سوی رویارویی با گذشته و دردهای دفن‌شده‌اش می‌برد؛ اما نتیجه چیزی جز کابوس‌های تکراری، چهره‌های شبح‌گون و خشونتی بی‌هدف نیست.

وحشت در سکوت و تنهایی

فضاسازی فیلم یکی از نقاط قوت آن است. خانه‌ی پالی با نور کم، شومینه‌ای خاموش و سکوتی سنگین تصویر می‌شود؛ مکانی که گویی در انتهای جهان قرار دارد. در صحنه‌ای مؤثر، تماس تلفنی میان پالی و مادرش ناگهان به مکالمه‌ای ترسناک بدل می‌شود و صدای مادر به موجودی شیطانی تغییر می‌کند — یکی از معدود لحظاتی که «Vicious» واقعاً می‌ترساند.

تکرار و فرسودگی در نیمه دوم

در نیمه دوم فیلم، «Vicious» به چرخه‌ای از جیغ‌ها، شوک‌ها و توهمات بدون پیشرفت روایی تبدیل می‌شود. داکوتا فانینگ تمام انرژی خود را برای زنده نگه داشتن نقش صرف می‌کند، اما فیلمنامه بیش از حد در تکرار و آشفتگی غرق می‌شود.


فیلم نه اوج احساسی دارد و نه معنا. خشونت بی‌وقفه اگر هدفی نداشته باشد، فقط تماشاگر را خسته می‌کند — و این دقیقاً همان جایی است که «Vicious» شکست می‌خورد.

جمع‌بندی نهایی

«Vicious» ترکیبی از جسارت و ناکامی است. برایان برتینو در خلق اتمسفری سنگین و مضطرب موفق است، اما نبود انسجام داستانی و ریتم مناسب باعث می‌شود فیلم در نیمه راه از نفس بیفتد.


در نهایت، داکوتا فانینگ با اجرایی فیزیکی و پرتنش فیلم را سرپا نگه می‌دارد، اما «Vicious» بیش از آن‌که وحشت‌زا باشد، به یک آزمون طاقت‌فرسا برای تماشاگر تبدیل می‌شود.


منبع: variety
نویسنده: نسرین پورمند