فیلم ««Shelby Oaks» نخستین تجربه کارگردانی کریس استاکمن، یوتیوبر محبوب و منتقد سابق سینماست؛ اثری که با وجود شروعی امیدوارکننده و بودجه موفق از طریق Kickstarter، بیشتر به مجموعه‌ای از کلیشه‌های ژانر وحشت شباهت دارد تا یک اثر تازه و خلاقانه.

چارسو پرس: کریس استاکمن، یکی از چهره‌های شناخته‌شده دنیای YouTube که از سال ۲۰۰۹ به نقد فیلم می‌پرداخت، حالا با نخستین فیلم بلند خود وارد عرصه فیلم‌سازی شده است. او با بیش از دو میلیون دنبال‌کننده، از تأثیرگذارترین منتقدان نسل جدید محسوب می‌شد و علاقه‌اش به ژانر وحشت، سرانجام در پروژه‌ای به نام «شلبی اوکس» به بار نشست. فیلمی که به‌عنوان پرهزینه‌ترین پروژه تأمین‌شده توسط Kickstarter در ژانر ترسناک شناخته شد.


اما همان‌طور که بسیاری از منتقدان اشاره کرده‌اند، عشق به ژانر به‌تنهایی برای ساخت فیلمی ماندگار کافی نیست. «شلبی اوکس» با وجود تلاش برای ترکیب سبک‌های مختلف مانند «ویدئوی پیداشده»، «تسخیر شیطانی» و «راز ناپدیدشدن»، در نهایت به ترکیبی آشنا و از پیش‌دیده‌شده بدل می‌شود.

داستان فیلم «Shelby Oaks»: جست‌وجوی خواهر گمشده

فیلم با فرم مستندنما آغاز می‌شود و درباره «رایلی برنان» (با بازی سارا دان) روایت می‌کند؛ دختری که همراه سه دوستش کانالی به نام «پارانویدهای ماورایی» در یوتیوب داشتند و ویدئوهایی درباره پدیده‌های فوق‌طبیعی منتشر می‌کردند. این گروه در سال ۲۰۰۸ در شهر متروکه «شلبی اوکس» ناپدید می‌شوند.


تنها نشانه باقی‌مانده، ویدئویی است که رایلی را در حال ترس از صداهایی در بیرون اتاق نشان می‌دهد — صحنه‌ای که به یکی از محورهای اصلی راز فیلم تبدیل می‌شود.


۱۲ سال بعد، خواهر بزرگ‌تر رایلی، «میا» (کمیل سالیوان)، هنوز درگیر یافتن پاسخ است. پس از آنکه مردی مرموز مقابل خانه‌اش خودکشی می‌کند، او به نوار ویدئویی دست پیدا می‌کند که ردپایی از گذشته تاریک «شلبی اوکس» را آشکار می‌کند. میا که نمی‌تواند باور کند ماجرا صرفاً جنایت انسانی بوده، وارد سفری خطرناک می‌شود تا حقیقتی فراانسانی را کشف کند.

نقد ساختار و لحن فیلم

«شلبی اوکس» با وجود چند صحنه واقعاً ترسناک از جست‌وجو در شهربازی متروکه گرفته تا زندان خالی و سایه‌های مشکوک، هرگز موفق نمی‌شود هویت مستقلی پیدا کند.


فیلم بیش از حد به کلیشه‌های ژانر وابسته است: از «صداهای ناشناخته در تاریکی» گرفته تا «سایه‌های پشت سر قهرمان» و حتی «سگ‌های جهنمی با چشمان درخشان» که بیشتر مضحک به نظر می‌رسند تا ترسناک.


فیلمنامه‌ای که استاکمن با همکاری همسرش، «سامانتا الیزابت»، نوشته، به‌جای خلق اسطوره‌ای تازه، مانند فهرستی از مؤلفه‌های تکراری سینمای وحشت عمل می‌کند. حتی نام مکانی که حوادث در آن رخ می‌دهد. «دارک کانتی»، به‌شدت کلیشه‌ای و غیرجدی است.


نقد فیلم «Shelby Oaks»؛ وقتی ترس جای خود را به تکرار می‌دهد

بیشتر بخوانید: نقد فیلم «سه خداحافظی»؛ درامی انسانی و صمیمی با درخشش آلبا رورواکر


بازی‌ها و جلوه‌های بصری

بازی «کمیل سالیوان» در نقش میا، نقطه قوت اصلی فیلم است. او موفق می‌شود میان وحشت و وسواس، تعادلی نسبی ایجاد کند. با این حال، ساختار شبه‌مستند آغاز فیلم باعث می‌شود در ادامه، باورپذیری بازی‌ها کاهش یابد.


حضور چهره‌های باسابقه‌ای چون «کیت دیوید» (در نقش زندان‌بان سابق) و «مایکل بیچ» (به‌عنوان کارآگاه پلیس) نیز نتوانسته به دیالوگ‌های خشک و بی‌روح فیلمنامه جان بدهد.


از نظر فنی، فیلم در مقایسه با بودجه مستقلش، سطح قابل‌قبولی دارد. مدیر فیلم‌برداری «اندرو اسکات برد» و طراح صحنه «کریستوفر هر» توانسته‌اند فضاهایی متروک و آزاردهنده خلق کنند. موسیقی «جیمز برکهولدر» و گروه «نیوُتن برادرز» نیز با حجم صدای زیاد، تلاش می‌کند اضطراب مصنوعی ایجاد کند.

مشارکت «مایک فلانگان» و نتیجه نهایی

حضور «مایک فلانگان» (خالق سریال «تسخیر در عمارت هیل») به‌عنوان تهیه‌کننده اجرایی، کیفیت فنی پروژه را تا حدی ارتقا داده است. بااین‌حال، نتیجه نهایی بیشتر به تقلیدی از آثار فلانگان شباهت دارد تا اثری هم‌تراز با آن.


فیلم در نهایت حس «کاز‌پلی ترسناک» را القا می‌کند. تقلیدی از آثار محبوب ژانر، بدون آن‌که روح و عمق لازم را داشته باشد.

پتانسیلی که در تکرار گم شد

«شلبی اوکس» نشان می‌دهد کریس استاکمن بی‌تردید عاشق ژانر وحشت است، اما هنوز فاصله زیادی با ساخت اثری اصیل و تأثیرگذار دارد. این فیلم می‌توانست آغاز یک فرنچایز تازه باشد، اما بیش از هر چیز یادآور فیلم‌هایی است که پیش‌تر و بهتر ساخته شده‌اند.


اگرچه استاکمن استعداد و شناخت لازم از سینما را دارد، اما برای ماندگاری در قامت کارگردان، به جسارت و خلاقیتی بیشتر نیازمند است. همان چیزی که «شلبی اوکس» از آن بی‌بهره است.


منبع: variety
نویسنده: نسرین پورمند