چارسو پرس: بهترین تبهکاران جیمز باند بهاندازهی خود بازیگران این نقش اهمیت دارند.
فیلمهای جیمز باند بیش از ۶۰ سال قدمت دارند و تاکنون شش بازیگر مختلف نقش مأمور ۰۰۷ را ایفا کردهاند. این فیلمها بر اساس رمانهای ایان فِلِمینگ (Ian Fleming) ساخته شدهاند و ماجراهای مأمور برتر سرویس اطلاعاتی بریتانیا را روایت میکنند که بارها و بارها جهان را از خطر نجات میدهد.
وقتی صحبت از تبهکاران جیمز باند میشود، بیشتر مردم با شخصیت بلوفلد (Blofeld) آشنا هستند؛ شخصیتی که در چندین فیلم ظاهر شده و حتی در برخی دیگر، پشتصحنهی ماجراها را کنترل میکرد. بااینحال، حتی خود بلوفلد نیز در طول زمان تکامل یافته و بازیگران گوناگونی او را با تفسیرهای متفاوتی به تصویر کشیدهاند.
با این وجود، باید گفت که او حتی بهترین تبهکار مجموعه نیز نیست.
تبهکاران جیمز باند همیشه نقشی کلیدی در موفقیت این فرنچایز پرطرفدار داشتهاند. از نخستین دشمن مرگبار دکتر نو تا چهرههای نمادینی مانند بلوفلد و گلدفینگر، هرکدام بخشی از تاریخ سینما را شکل دادهاند. این فهرست جامع، تمام ۲۵ تبهکار اصلی فیلمهای جیمز باند را از بدترین تا بهترین رتبهبندی میکند؛ از شخصیتهای فراموششدنی تا شرورانی که به اسطوره تبدیل شدند.

گوستاو گریوز – Die Another Day (2002)
توبی استیفنز (Toby Stephens) بازیگر بسیار توانمندی است، اما بدشانسی او این بود که نقش یکی از بحثبرانگیزترین تبهکاران تاریخ فیلمهای جیمز باند را بازی کرد.
استیفنز در فیلم «بمیرد روز دیگر» (Die Another Day) نقش گوستاو گریوز (Gustav Graves) را بازی کرد؛ فیلمی که به دلایل گوناگون، پایان دوران پیرس برازنان (Pierce Brosnan) در نقش جیمز باند بود.
اگر فقط روی تبهکار تمرکز کنیم، گوستاو گریوز در واقع یک ژنرال کرهای شمالی بود که با استفاده از «درمان ژنی» چهرهی خود را تغییر داد تا شبیه یک مرد بریتانیایی سفیدپوست شود. حتی با وجود توضیحات علمی، سفیدپوست نشان دادن یک ژنرال آسیایی تصمیمی بسیار بد بود.
و تازه این موضوع را هم که در قلعهی یخیاش زندگی میکرد در نظر نگرفتیم!
جای تعجب نیست که این فیلم با لحن اغراقآمیز و جلوههای مصنوعیاش، باعث توقف موقتی مجموعه شد و پایان تلخی برای دوران برازنان رقم زد.

دومینیک گرین – Quantum of Solace (2008)
دنیل کریگ (Daniel Craig) دوران نسبتاً تحسینشدهای در نقش جیمز باند داشت، اما یک فیلم در کارنامهی او بهوضوح بدترین اثر محسوب میشود و هیچ رقابتی هم وجود ندارد.
فیلم «ذرهای آرامش» (Quantum of Solace) پس از شاهکار «کازینو رویال» (Casino Royale) یک سقوط بزرگ بود. در حالیکه فیلم اول دوران کریگ نقطهی عطفی در تاریخ جیمز باند بود، دنبالهاش چند تصمیم مشکوک گرفت که یکی از آنها انتخاب تبهکار اصلی بود.
دومینیک گرین (Dominic Greene) در واقع فقط یک مدیر میانی در سازمان اسپکتر (SPECTRE) بود که همیشه به شخص مرموزی در رأس سازمان پاسخ میداد.
او بدترین گناه ممکن برای یک تبهکار جیمز باند را مرتکب شد: او خستهکننده بود.
او فقط میایستاد، پوزخند میزد و هیچ تهدید واقعی برای باند ایجاد نمیکرد، نه ترسناک بود و نه جذاب و همین باعث شد فیلم هم فاقد هیجان لازم باشد.
کمال خان – Octopussy (1983)
جای تعجب ندارد که بدترین فیلمهای جیمز باند همانهایی هستند که بدترین تبهکاران را دارند.
بدترین فیلم جیمز باند با بازی راجر مور (Roger Moore) در سال ۱۹۸۳ منتشر شد و نامش «اختاپوس» (Octopussy) بود.
در واقع، تنها نکات قابلتوجه فیلم عنوان تحریکآمیز آن و صحنهای بود که باند برای نجات جهان لباس دلقک غمگین به تن کرده بود!
تبهکار داستان، کمال خان (Kamal Khan)، شاهزادهای تبعیدی از افغانستان بود که قصد داشت با منفجر کردن یک بمب هستهای در پایگاه هوایی آمریکا در جریان یک سیرک، جهان را به خلع سلاح اجباری وادار کند.
اگر این طرح عجیب به نظر میرسد، باید یادآور شد که در همان دوران، باند حتی به فضا هم رفته بود!
بنابراین چنین داستانی کاملاً با فضای اغراقآمیز دههی ۸۰ میلادی هماهنگ بود، اما شخصیت خان چنان بیرمق و فراموششدنی بود که هیچ اثری از او در ذهن مخاطب باقی نماند.
بیشتر بخوانید: کریستوفر نولان قصد داشت فیلم جیمز باند را کارگردانی کند
ژنرال گئورگی کسکوف – The Living Daylights (1987)
فیلم «روشناییهای روز زنده» (The Living Daylights) بسیار بهتر از چیزی است که منتقدان زمان اکرانش در سال ۱۹۸۷ ادعا کردند.
این فیلم نخستین حضور تیموتی دالتون (Timothy Dalton) در نقش باند بود و در واقع پیشدرآمدی برای مسیری محسوب میشود که سالها بعد دنیل کریگ با موفقیت بیشتری ادامه داد.
اما مشکل اصلی فیلم در تبهکارانش بود.
شخصیت اصلی منفی، ژنرال گئورگی کسکوف (Georgi Koskov)، در ابتدا به نظر میرسید متحد باند است، اما در نهایت مشخص شد که او پشت تمام جنایات فیلم قرار دارد.
با این حال، او هیچگاه تهدیدکننده یا خطرناک به نظر نمیرسید.
افزون بر این، حضور یک فروشندهی اسلحهی آمریکایی در پردهی سوم فیلم (با بازی جان دان بیکر (Jon Don Baker)) فقط اوضاع را بدتر کرد.
تیموتی دالتون در نقش باند عملکردی عالی داشت، اما تبهکاران ضعیف فیلم باعث شدند اثر نهایی درخشش لازم را نداشته باشد.

لوسیفر سفین – No Time to Die (2021)
فیلمهای جیمز باند همیشه از نامهایی با بازیهای کلامی و طنزآمیز برای شخصیتها استفاده کردهاند، اما وقتی نام تبهکار اصلی با عبارتی شبیه به «لوسیفر شیطان» همقافیه میشود، یا باید انتظار یک شرور واقعاً ترسناک را داشت، یا شخصیتی مضحک و سطحی.
با این حال، در مورد لوسیفر سفین (Lyutsifer Safin)، هیچکدام از این دو اتفاق نیفتاد. با این وجود، او کاری انجام داد که هیچ تبهکار دیگری در تاریخ جیمز باند هرگز نکرده بود — او جیمز باند را کشت.
با وجود این دستاورد بزرگ در داستان، واقعاً ناامیدکننده است که کسی که جیمز باند را کشت، تا این اندازه فراموششدنی باشد.
معرفی اولیهی او در فیلم عالی بود؛ صحنهای تقریباً شبیه به فیلمهای ترسناک، جایی که او به سراغ مدلین سوان در دوران کودکیاش میآید تا او را بترساند.
اما پس از آن، حضورش در فیلم No Time to Die به حاشیه رفت و در نهایت باند در حالی او را کشت که حتی به او نگاه هم نمیکرد.
ارنست استاورو بلوفلد – Diamonds Are Forever (1971)
هر بار که شخصیت بلوفلد (Ernst Stavro Blofeld) در فیلمهای جیمز باند ظاهر شده، تفسیر متفاوتی از او ارائه شده است، بنابراین هر نسخه از این شخصیت شایستهی بررسی جداگانه است.
بدون شک، بدترین نسخهی بلوفلد مربوط به فیلم Diamonds Are Forever در سال ۱۹۷۱ است. در این فیلم، چارلز گری (Charles Gray) نقش او را بازی کرد و بلوفلد در این نسخه نه شرور و ترسناک، بلکه فردی متکبر بود که بیش از جیمز باند، به گربهاش اهمیت میداد!
ایدهی وسواس بلوفلد به گربه از همین فیلم آغاز شد، که در واقع تنها ویژگی بهیادماندنی او در این نسخه بود. با این حال، او حتی به اندازهی نسخهی فیلم You Only Live Twice هم جذاب و قوی نبود.
بلوفلد میخواست جنگ جهانی سوم را آغاز کند، اما به طرز شگفتانگیزی ناتوان و بیعرضه بود و این واقعاً ناامیدکننده بود، مخصوصاً چون این فیلم آخرین حضور شان کانری (Sean Connery) در نقش باند بود.
بیشتر بخوانید: کارگردان بزرگی که با جیمز باند کنار نیامدند
هوگو دراکس – Moonraker (1979)
فیلم Moonraker یکی از جنجالیترین آثار مجموعهی جیمز باند است.
بله، فیلمهای دوران راجر مور (Roger Moore) هرچه جلوتر میرفتند، لحنی فانتزیتر و اغراقآمیزتر پیدا میکردند، اما وقتی جیمز باند به فضا رفت، به نظر میرسید همهچیز بیش از حد پیش رفته است.
بااینحال، در میان تمام اغراقها، جذابیت خاصی در داستان وجود داشت — حتی اگر بیش از اندازه تلاش کرده بود تا از موفقیت جنگ ستارگان (Star Wars) تقلید کند.
متأسفانه، تبهکار فیلم یعنی هوگو دراکس (Hugo Drax) نه تنها دارت ویدر (Darth Vader) نبود، بلکه سربازان زرهپوش و فضاییاش هم بیشتر به تقلیدی از استورمتروپرها میمانستند تا نیرویی ترسناک.
با این حال، یک نکته باعث شد ضعف شخصیت دراکس بیشتر به چشم بیاید: حضور شخصیت Jaws (با بازی ریچارد کیل).
او همچنان بهترین مزدور تاریخ فیلمهای جیمز باند محسوب میشود و حضورش در فیلم باعث شد Moonraker کمی جذابتر به نظر برسد.
ارسطو کریستاتوس – For Your Eyes Only (1981)
فیلم For Your Eyes Only هنگام اکرانش موفق شد، چون تلاش میکرد پس از ماجرای اغراقآمیز Moonraker، کمی جدیتر شود.
طرفداران میخواستند جیمز باند را در برابر تهدیدی واقعی ببینند، و همین باعث شد خود راجر مور هم در این فیلم نقش را با شدتی جدیتر نسبت به آثار قبلیاش بازی کند.
در مجموع، این یکی از بهترین فیلمهای دوران مور بود.
با این حال، ارسطو کریستاتوس (Aristotle Kristatos) جزو تبهکاران درخشان مجموعه محسوب نمیشود، هرچند داستان نسبتاً خوبی دارد.
جولیان گلاور (Julian Glover) در نقش او بد عمل نمیکند، اما انگیزههای بزرگ یا طرحی جهانی ندارد.
در واقع، فیلم بیشتر یک داستان جاسوسی کوچک است که در آن تبهکار در پشتصحنه نخها را میکشد، بدون اینکه نقشهای عظیم برای نابودی جهان داشته باشد که باند باید جلوی آن را بگیرد.
الیوت کارور – Tomorrow Never Dies (1997)
جاناتان پرایس (Jonathan Pryce) بازیگری فوقالعاده است و نقش تبهکار او در فیلم Tomorrow Never Dies از جالبترین نقشآفرینیهای تاریخ مجموعه است.
چیزی که الیوت کارور (Elliot Carver) را از دیگر شروران دنیای جیمز باند متمایز میکند، این است که او نه یک تروریست یا دیکتاتور، بلکه یک تاجر رسانهای است مدیرعامل یک شبکهی خبری بینالمللی ۲۴ ساعته که از رسانه برای شروع جنگ استفاده میکند!
این فیلم بیش از ۲۸ سال پیش اکران شد، اما در عصر «اخبار جعلی (Fake News)» از همیشه بیشتر مرتبط و معنادار است.
اینکه تبهکار اصلی فیلم، یک مدیر رسانهای باشد، ایدهای عالی بود و پرایس با بازی اغراقآمیز و درخشانش نقش را به سطحی فراتر از انتظار رساند.
بینندهها بهراحتی میتوانند تصور کنند چنین شخصیتی در دنیای امروز نیز در شبکههای خبری واقعی وجود دارد و در پی ایجاد درگیری و آشوب است.
فرانز سانچز – License to Kill (1989)
واقعاً جای تأسف دارد که تیموتی دالتون (Timothy Dalton) فقط در دو فیلم جیمز باند حضور داشت، چون اگر فیلمهایش یک دهه دیرتر اکران میشدند، احتمالاً موفقیتی مشابه دنیل کریگ پیدا میکرد.
در فیلم License to Kill، تبهکار داستان بیش از هر شخصیت دیگری (بهجز بلوفلد یا شاید سیلوا) به جیمز باند آسیب وارد کرد.
رابرت داوی (Robert Davi) نقش فرانز سانچز (Franz Sanchez) را بازی کرد، و در یکی از صحنههای تکاندهنده، دوست صمیمی باند یعنی فلیکس لایتر را به کوسهی سفید بزرگ سپرد و همسر او را در شب عروسیشان کشت.
این وقایع باند را وارد مسیری انتقامجویانه کرد که پیش از آن هرگز دیده نشده بود.
فیلم از این نظر یکی از خشونتبارترین و احساسیترین آثار مجموعه است و بخش عمدهای از این شدت و عمق را مدیون شخصیت شرور و بیرحم سانچز است.
الکترا کینگ – The World Is Not Enough (1999)
در مجموعهی جیمز باند، تبهکاران زن اصلی بسیار نادر هستند؛ بیشتر زنان در این فیلمها یا بهعنوان دختر باند (Bond Girl) معرفی میشوند یا کسانی که در خدمت تبهکار اصلی قرار دارند.
اما در فیلم The World Is Not Enough، این خود الکترا کینگ (Elektra King) است که تبهکار اصلی و مغز متفکر تمام ماجراهاست و بازی درخشان سوفی مارسو (Sophie Marceau) نقش او را فراموشنشدنی کرده است.
در نگاه اول، ممکن است اینطور به نظر برسد که رنارد (Renard) تبهکار اصلی فیلم است، اما در واقع او تنها مزدوری است که عاشق الکترا شده و برای او کار میکند.
در حقیقت، کینگ مغز متفکر پشت تمام نقشههاست.
نقطهضعف او تنها فیلمنامهی نامنسجم فیلم است که باعث میشود روایت پراکنده شود و از تأثیرگذاری بازی درخشان مارسو بکاهد.
با این حال، او در هر صحنهای که حضور دارد، فیلم را به سطحی بالاتر میبرد و یکی از بهیادماندنیترین زنان شرور در تاریخ جیمز باند باقی میماند.
بیشتر بخوانید: واکنش دنیل کریگ به تصاحب جیمز باند توسط آمازون

ارنست استاورو بلوفلد – Spectre (2015)
کریستف والتز (Christoph Waltz) بازیگری خارقالعاده است و انتخاب او برای نقش جدید بلوفلد در فرنچایز جیمز باند حرکتی هوشمندانه بود.
با این حال، هرچند فیلمهای Spectre و No Time to Die هر دو آثار قابل توجهی بودند، اما هیچکدام به لطف حضور بلوفلد برجسته نشدند. در واقع، این انتخاب عالی بازیگر برای شخصیتی که اهمیت چندانی در داستان نداشت، هدر رفت.
بله، هر نسخه از بلوفلد متفاوت است و رابطهی او با باند نیز بسته به بازیگر تغییر میکند.
با این حال، پیچش داستانی که بلوفلد را نیمهبرادر جیمز باند معرفی کرد، واقعاً غیرضروری بود و تأثیر خاصی بر روند فیلم نداشت.
بازی والتز طبق انتظار عالی بود، اما مسیر شخصیتی بلوفلد کمرمقتر از انتظارات از آب درآمد.
امیلیو لارگو – Thunderball (1965)
در فیلم Thunderball محصول سال ۱۹۶۵، دو تبهکار اصلی وجود داشتند، اما امیلیو لارگو (Emilio Largo) یکی از شناختهشدهترین شروران تاریخ این مجموعه باقی ماند.
با وجود نمادین بودن او و علاقهی طرفداران، این به آن معنا نیست که لارگو از دیگر تبهکاران جیمز باند بهتر بود.
آنچه از قدرت او میکاهد، این است که او فقط برای سازمان SPECTRE کار میکرد و رهبر اصلی نبود.
تبهکار دیگر این فیلم فیونا وولپه (Fiona Volpe) بود، نخستین زن فمفتال واقعی در تاریخ جیمز باند — زنی که باند را به شدت به چالش کشید.
او حتی از لارگو جذابتر بود، اما مرگش ناگهانی اتفاق افتاد و در ادامه فقط لارگو باقی ماند تا در برابر باند و یک سازمان بیچهره بایستد.
کارل استرومبرگ – The Spy Who Loved Me (1977)
کارل استرومبرگ (Karl Stromberg) دقیقاً با همان مشکلی روبهرو بود که امیلیو لارگو در Thunderball داشت.
او در فیلم The Spy Who Loved Me تبهکار خوبی بود، اما حتی بهترین تبهکار آن فیلم هم نبود.
استرومبرگ یک جاهطلب خودبزرگبین بود که میخواست بر جهان حکومت کند، اما در مقایسه با مزدور اصلیاش یعنی Jaws کاملاً در سایه قرار گرفت.
در واقع، این همان فیلمی است که Jaws به ستارهی بزرگ دنیای جیمز باند تبدیل شد و او کسی بود که تماشاگران واقعاً از او میترسیدند و تصور میکردند ممکن است ۰۰۷ را بکشد.
هر بار که استرومبرگ روی صحنه میآمد، حس خطر کمتر میشد.
اما وقتی Jaws با دندانهای فولادیاش گردن قربانیانش را میجوید، دیگر راه بازگشتی وجود نداشت!
مستر بیگ – Live and Let Die (1973)
در سال ۱۹۷۳، دنیای جیمز باند شروع به تغییر کرد و در فیلم Live and Let Die، باند با تبهکاری روبهرو شد که به آیین وودو (Voodoo) اعتقاد داشت.
البته این دوران راجر مور (Roger Moore) بود و تبهکار اصلی فیلم مستر بیگ (Mr. Big) نام داشت.
در واقع، او یک دیکتاتور کارائیبی بود که در قاچاق مواد مخدر دست داشت.
آنچه مستر بیگ را متمایز میکرد، استفادهی او از شخصیتی به نام بارون سامدی (Baron Samedi) برای ایجاد رعب و وحشت در دشمنانش بود.
هرچند بیشتر بینندگان وقتی به فیلم فکر میکنند، چهرهی بارون سامدی را به خاطر میآورند، اما واقعیت این است که مستر بیگ همانقدر در داستان نقش حیاتی داشت و استفادهاش از سامدی در پیشبرد ماجرا نقشی کلیدی ایفا میکرد.
مکس زُرین – A View to a Kill (1985)
هر زمان کریستوفر واکن (Christopher Walken) در فیلمی ظاهر میشود، انتظار میرود با اثری خاص روبهرو شویم.
در سال ۱۹۸۵، او در نقش مکس زُرین (Max Zorin) تبهکار اصلی فیلم A View to a Kill بازی کرد.
این آخرین حضور راجر مور در نقش باند بود و فیلم همچنان همان فضای شوخ و نمایشی را نسبت به تهدیدهای واقعی حفظ کرد.
هم واکِن و هم دستیارش می دی (May Day) با بازی گریس جونز (Grace Jones) احتمالاً نمایشیترین و اغراقآمیزترین تبهکاران کل مجموعه هستند.
از دیالوگهای بامزهی زُرین در برابر باند گرفته تا رابطهی عجیبش با میدی، این فیلم یکی از دیوانهوارترین قسمتهای تاریخ جیمز باند است و بازی واکن را نمیتوان بهراحتی فراموش کرد.
بیشتر بخوانید: رتبهبندی بهترین فیلمهای جیمز باند/ ماجراجوییهای مامور 007
فرانسیسکو اسکارامانگا – The Man with the Golden Gun (1974)
فیلم The Man with the Golden Gun تبهکاری دارد که توسط یکی از بزرگترین بازیگران تاریخ سینما به تصویر کشیده شده است.
کریستوفر لی (Christopher Lee) در نقش فرانسیسکو اسکارامانگا (Francisco Scaramanga) بازی کرده و هرچند فیلم در کل یکی از ضعیفترین آثار جیمز باند بود، لی با بازی قدرتمندش توانست شخصیت شرورش را به یکی از بهترین تبهکاران مجموعه تبدیل کند.
اسکارامانگا یک تیرانداز حرفهای و مرگبار است که آنقدر مهارت دارد که فقط یک گلوله در تپانچهی طلاییاش نیاز دارد، چون هیچوقت خطا نمیکند.
او آنقدر از راه کشتن پول به دست آورده که توانسته جزیرهی شخصی گرمسیری خود را بخرد.
با وجود ضعف داستانی فیلم، دوئل پایانی بین باند و اسکارامانگا یکی از بهترین سکانسهای تاریخ مجموعه است — حتی بهتر از بسیاری از فیلمهای وسترن کلاسیک.
لو شیفر – Casino Royale (2006)
فیلم Casino Royale هنوز هم یکی از بهترین آثار تاریخ جیمز باند محسوب میشود و نکتهی جالب اینکه تقریباً تمام فیلم در یک بازی پوکر پرمخاطره میگذرد.
این نخستین حضور دنیل کریگ (Daniel Craig) در نقش باند بود و تبهکار داستان لو شیفر (Le Chiffre) با بازی درخشان مدس میکلسن (Mads Mikkelsen) نقشآفرینی شد.
لو شیفر یک خائن فرانسوی است که به پولشویی مشغول است. اما همانقدر که جذاب است، محدود هم هست او صرفاً یک تبهکار مالی است و نه چیزی فراتر از آن.
با این حال، همچنان خطرناک و پیچیده است و نویسندگی و اجرای نقش او بینقص است.
تنها نکته این است که در مقایسه با شرورترین تبهکاران دنیای باند، لو شیفر تهدیدی کوچکتر به نظر میرسد.
روزا کلب – From Russia with Love (1963)
روزا کلب (Rosa Klebb) مرگبارترین زن شرور در کل تاریخ جیمز باند است.
آنچه او را تحسینبرانگیز میکند این است که در واقع مهرهای در خدمت سازمان SPECTRE بود — موضوعی که معمولاً باعث میشد دیگر تبهکاران کوچکتر به نظر برسند اما او از این محدودیت فراتر رفت و جایگاهی ویژه در تاریخ مجموعه به دست آورد.
او طراح اصلی نقشهای بود که هدفش نابودی نهایی جیمز باند بود.
همچنین یاری داشت به نام رد گرانت (Red Grant) — شخصیتی خونسرد و مرگبار که میتوان او را نسخهی بیرحمتر و حیلهگرتر باند دانست.
گرانت که با بازی رابرت شاو (Robert Shaw) به تصویر کشیده شد، در مسیرش همه را میکشد و حتی تقریباً موفق میشود خود باند را هم نابود کند.
با این حال، در نهایت روزا کلب بود که بیش از هرکس دیگر به پایان دادن زندگی جیمز باند نزدیک شد — تا دههها بعد که باند واقعاً کشته شد.

دکتر نو – Dr. No (1962)
دکتر نو (Dr. No) افتخار این را دارد که اولین تبهکار تاریخ سینمای جیمز باند باشد. همین مسئله باعث شده جایگاه بالاتری در فهرست به دست آورد، جایگاهی که اگر در فیلمی بعد از آن کلاسیک نمادین ظاهر میشد، شاید شایستهاش نبود.
دلیل این موضوع آن است که هرچند دکتر نو به خاطر اهمیت تاریخیاش قابل احترام است، اما بهتنهایی تبهکار چندان قدرتمندی نبود.
او دستهای فلزی دارد و میتواند با یک فشار هر چیزی را خرد کند. همچنین پایگاه زیرزمینی بزرگی دارد که باند را به آنجا دعوت میکند تا در دامش بیندازد.
تمام ابزارها و ترفندهایی که تبهکاران بعدی باند داشتند، در فیلم او وجود دارد — اما خودش در همهی سطوح بیکفایت است و شکستش برای باند بیش از حد آسان بود.
با این حال، دکتر نو الگوی اولیهی تمام تبهکاران بعدی را پایهگذاری کرد.
ارنست استاورو بلوفلد – You Only Live Twice (1967)
وقتی بیشتر مردم نام ارنست استاورو بلوفلد (Ernst Stavro Blofeld) را میشنوند، تصویری که در ذهنشان نقش میبندد نسخهای از فیلم You Only Live Twice است.
این نسخه توسط دونالد پلیسنس (Donald Pleasence) بازی شد مردی با جای زخم بزرگ روی سمت راست صورتش و گربهی سفید بزرگی که همیشه در آغوش داشت و نوازش میکرد.
همین تصویر، بعدها الهامبخش شخصیت Dr. Evil در فیلمهای Austin Powers شد.
این بدون شک نمادینترین نسخهی بلوفلد است، هرچند نه بهترین آن.
با این حال، پلیسنس در این نقش درخشان ظاهر شد و فیلم را بهکلی از چنگ شان کانری (Sean Connery) ربود.
اگر صرفاً معیار «سرگرمکنندهترین تبهکار جیمز باند» باشد، بلوفلد در این فیلم در صدر جدول قرار میگیرد.
الک تراولیان – GoldenEye (1995)
الک تراولیان (Alec Trevelyan) بدون شک بهترین تبهکار دوران پیرس برازنان (Pierce Brosnan) در نقش جیمز باند بود.
این فیلم در واقع آخرین جیمز باند کلاسیک به سبک سنتی محسوب میشود و به همین دلیل بهترین فیلم دوران برازنان نیز هست.
آنچه تراولیان را به تبهکاری بزرگ تبدیل میکند، این است که او مامور سابق ۰۰۶ بود — که به سازمان MI6 خیانت کرد.
تماشای نبرد بین ۰۰۷ و ۰۰۶ بسیار هیجانانگیز بود، زیرا نشان میداد هر دو از یک سطح مهارت و بیرحمی برخوردارند و هرکدام میتوانند برنده شوند.
جیمز باند زمانی در بهترین فرم خود است که دشمنش در سطحی برابر با او باشد — و این فیلم دقیقاً چنین تضادی را به زیباترین شکل ممکن به تصویر کشید، تا پیش از آغاز دوران دنیل کریگ.
رائول سیلوا – Skyfall (2012)
اگر الک تراولیان یکی از بهترین تبهکاران جیمز باند در سطح خود او بود، رائول سیلوا (Raoul Silva) حتی از او خطرناکتر است — مأموری سابق که حالا تمام هدفش نابودی باند است.
این داستان در فیلم Skyfall روایت میشود، سومین فیلم دنیل کریگ در نقش باند، پس از شکست نهچندان موفق Quantum of Solace.
خاویر باردم (Javier Bardem) در نقش سیلوا بازی درخشانی ارائه داد و واقعاً باند را از نظر روحی و جسمی به مرز فروپاشی رساند.
او خانهی کودکی باند را به آتش کشید، خودروی آستون مارتین او را نابود کرد، و حتی خانم "ام" (M) را کشت.
شاید هیچ تبهکاری در تاریخ مجموعه، تا این حد به جیمز باند آسیب نزده باشد — البته به جز یک نفر دیگر که مرتکب جنایتی حتی هولناکتر شد.
ارنست استاورو بلوفلد – On Her Majesty’s Secret Service (1969)
هرچند دونالد پلیسنس نسخهی نمادین بلوفلد بود، اما در فیلم On Her Majesty’s Secret Service تبهکاری وجود دارد که از او نیز شرورتر است.
این فیلم تنها حضور جرج لیزنبی (George Lazenby) در نقش ۰۰۷ بود، و در آن، بلوفلدی حضور دارد که زندگی باند را بیش از هر دشمن دیگری ویران میکند.
در این فیلم، نقش بلوفلد را تلی ساوالاس (Telly Savalas) بازی کرده است شاید به اندازهی پلیسنس نمادین نباشد، اما بهترین اجرای بلوفلد در کل مجموعه است.
او نفرتی عمیق از باند در دل دارد؛ نفرتی که هیچ تبهکار دیگری تا آن حد نداشته است.
آنچه او را به یکی از برترین تبهکاران تاریخ سینما بدل میکند، پایان تراژیک فیلم است: بلوفلد درست پس از مراسم ازدواج باند، در حالی که زوج تازهعروس در ماشین خود نشستهاند، از کنارشان میگذرد و همسر تازهی باند را به قتل میرساند — پایانی تلخ و فراموشنشدنی.
آریک گلدفینگر – Goldfinger (1964)
بهترین تبهکار تاریخ فیلمهای جیمز باند بدون تردید آریک گلدفینگر (Auric Goldfinger) است؛ شخصیتی که تنها کسی است که از نظر محبوبیت با بلوفلد برابری میکند.
این دستاورد بزرگی است، زیرا بلوفلد در چندین فیلم ظاهر شده، اما گلدفینگر فقط در یک فیلم حضور داشت.
با وجود این، تأثیرش چنان عمیق بود که هنوز هم در فرهنگ عامه باقی مانده است.
نکتهی جالب اینکه گلدفینگر مردی چاق، مغرور و عمدتاً کمتحرک است اما باهوشتر از بسیاری از دشمنان باند.
در حالی که بیشتر دشمنان شان کانری برای SPECTRE کار میکردند، گلدفینگر اهداف شخصی خودش را دنبال میکرد:
او میخواست ذخایر طلای ایالات متحده را آلوده و رادیواکتیو کند تا ارزش طلای خودش افزایش یابد.
او شاید از نظر فیزیکی حریف باند نباشد، اما از نظر هوش و نقشهکشی همانند لکس لوتر (Lex Luthor) دنیای جیمز باند است.
هیچ تبهکار دیگری در کل فرنچایز به اندازهی گلدفینگر جذاب و فراموشنشدنی نیست.
منبع: screenrant
نویسنده: نسرین پورمند






















