چارسو پرس: یکی از موردانتظارترین فیلمهای من در سال ۲۰۲۵، فیلم جدید استیون سودربرگ با نام «Black Bag» بود؛ اثری با بازی مایکل فاسبندر و کیت بلانشت در نقش یک زوج جاسوس.
سودربرگ در سالهای اخیر مجموعهای از تریلرهای جمعوجور و هوشمندانه ساخته که هرچند گاهی از چشم عموم تماشاگران دور ماندهاند، اما او را بهعنوان یکی از پایدارترین و خلاقترین کارگردانهای دوران ما تثبیت کردهاند.
با وجود نقدهای تحسینآمیز برای Black Bag، این فیلم در هفت ماه پس از اکرانش کمتر از آنچه شایسته بود دیده شد. دلیلش شاید همان چیزی باشد که سودربرگ همیشه در آن میدرخشد: شکستن کلیشهها. او بار دیگر در این فیلم نیز از افتادن در دام تکرار و اغراق در اکشن، همان مسیری که بسیاری از آثار جاسوسی طی کردهاند، پرهیز کرده است.
فیلم Black Bag یکی از بهترین فیلمهای سال ۲۰۲۵ است؛ چراکه فرمول آشنای تریلرهای جاسوسی را که توسط فرنچایزهایی مانند جیمز باند پایهگذاری شده، به چالش میکشد. این فیلم، به جای صحنههای انفجار و تعقیب و گریز، بر گفتوگو، تعلیق و روابط انسانی تمرکز دارد و همین انتخاب آن را خاص کرده است.
وفاداری زوج جاسوس در قلب داستان
مایکل فاسبندر و کیت بلانشت در نقش جرج و کاترین وودهوس ظاهر میشوند؛ هر دو عضو «شورای امنیت سایبری ملی». جرج مأمور بررسی نشت پروژهای فوقمحرمانه به نام Severus است و یکی از مظنونان اصلی، همسر خودش است. او فهرستی از پنج مظنون دارد و شروع به تحقیق میکند.
با چنین پیشفرضی، انتظار داریم فیلم پر از صحنههای اکشن و تیراندازی باشد، اما Black Bag دقیقاً برعکس عمل میکند. این داستان نه درباره مأموریتهای میدانی، بلکه درباره اعتماد در یک رابطه زناشویی است.
در طول فیلم، جرج بارها شواهدی مییابد که علیه کاترین است، اما پایان فیلم بر پایهی لحظهای است که او درمییابد چرا هنوز به همسرش ایمان دارد.
پایان Black Bag برای من یکی از بهترین پایانهای سال است، چون نشان میدهد این فیلم مانند بسیاری از آثار مشابه، نگاهی بدبینانه ندارد. در دنیایی که خیانت و سوءظن معمولاً هستهی روایتهای جاسوسی است، این فیلم بر امکان بقا و اعتماد در عشق تأکید دارد.
زوج اصلی داستان، با وجود اینکه هر دو مأموران حرفهایاند و باید اسرار کاری خود را از یکدیگر پنهان کنند، در نهایت اعتماد متقابلشان از هر بازی سیاسی یا فریب سازمانی قویتر است.
نقد فیلم «The Choral»؛ ستایش هنر در برابر میهنپرستی با بازی ظریف رالف فاینز
نقش فضا و طراحی بصری در تقویت مضمون
دیدگاه سودربرگ در روایت، در طراحی بصری فیلم نیز دیده میشود. محیط کاری جرج و کاترین، جهانی است سرد، دقیق و بیروح؛ گفتوگوها کوتاهاند، روابط انسانی سطحی و همهچیز بر اساس «اطلاعات ضروری» تعریف میشود. در چنین محیطی، عشق باید خفه شود — اما در Black Bag، عشق آنها رشد میکند.
خانهی آنها نقطهی مقابل این فضاست؛ گرم، روشن و انسانی. در سکانسهایی که فقط این دو نفر در خانهاند، نور گرم و گفتوگوهای راحتشان فضای کاملاً متفاوتی میسازد. آنها با زبانی صمیمی و نرم حرف میزنند، گویی خانهشان پناهگاهی است در برابر جهانی پر از فریب.
منتقدان نیز این تضاد را تحسین کردند. Black Bag در زمان اکران، بالاترین امتیاز راتن تومیتوز را در میان فیلمهای سودربرگ در ۳۵ سال گذشته کسب کرد.
فیلمنامهی دیوید کپ (David Koepp) با روایت موازی یک خیانت زناشویی میان همکارانشان، این تضاد را بیشازپیش برجسته میکند.
هالیوود و عادیسازی ازدواجهای شکستخورده
امروزه آمار بالای طلاق از آزادی انتخاب در روابط خبر میدهد، اما در سینما، این پدیده به عادیسازی بیاعتمادی و خیانت منجر شده است. در بیشتر فیلمهای مدرن، ازدواجها بهسرعت فرو میپاشند و وفاداری نوعی خیالپردازی غیرواقعی تلقی میشود.
در چنین فضایی، داستانی مانند Black Bag که از ازدواجی پیروز و عاشقانه سخن میگوید، نادر و ارزشمند است.
هالیوود مدتهاست ارتباط و گفتوگو را بهعنوان ابزار حل اختلاف کماهمیت دانسته، زیرا «سینمایی» نیست. اما سودربرگ در این فیلم نشان میدهد که اعتماد و همدلی نیز میتوانند تعلیق ایجاد کنند.
قدرت Black Bag در این است که نشان میدهد حتی بدون شفافیت کامل، دو انسان میتوانند بهقدری از نظر عاطفی صادق باشند که هیچ فریبی آنها را از هم جدا نکند.
فیلم یادآور آثاری است که به جای نمایش نفرت و انتقام، بر از دست دادن و غم فقدان اعتماد تمرکز دارند.
Black Bag با نگاه خوشبینانهاش به مفهوم اعتماد در روابط عاشقانه، حالوهوایی تازه به ژانر جاسوسی میبخشد. این فیلم در جهانی واقعی جریان دارد، نه رویایی؛ جایی که شک وجود دارد اما عشق پابرجاست. شاید همین امیدواری چیزی باشد که مدیوم سینما به آن نیاز دارد.
نقد فیلم «A House of Dynamite»؛ تریلری هستهای که با ترس بازی میکند اما منطق ندارد
سودربرگ؛ کارگردانی که همیشه خود را بهروزرسانی میکند
واکنش صادقانهی استیون سودربرگ به شکست تجاری فیلم نیز درخور توجه است. او بهصراحت گفته که تماشاگران امروزی دیگر برای دیدن چنین فیلمهایی به سینما نمیروند؛ حرفی تلخ، اما واقعی.
این ناامیدی از آن جهت دردناک است که Black Bag با چنین بازیگرانی و کارگردانی با تجربه، باید در گیشه موفق میشد. سودربرگ یادآور میشود که خودش زمانی با ساخت تریلرهای میانبودجه به شهرت رسید — کاری که امروز برای کارگردانان جدید تقریباً غیرممکن شده است.
اما با وجود همهی این چالشها، Black Bag نشان میدهد سودربرگ همچنان در حال تکامل بهعنوان فیلمساز است.
از اولین فیلمش، Sex, Lies, and Videotape، مشخص بود که او به مضامینی چون نظارت، اعتماد و بحران در روابط زناشویی علاقهمند است. اکنون، با پیشرفت فناوری و تغییر شکل روابط انسانی، او همان دغدغهها را با نگاهی مدرنتر بازآفرینی کرده است.
فیلم Black Bag نهتنها یکی از بهترین آثار جاسوسی سال ۲۰۲۵ است، بلکه اثباتی است بر اینکه هیجان و عشق میتوانند در کنار هم وجود داشته باشند.
استیون سودربرگ با کنار گذاشتن انفجارها و خیانتها، فیلمی ساخته که در آن اعتماد از هر سلاحی قدرتمندتر است — و شاید همین، بزرگترین پیروزی یک فیلم جاسوسی در روزگار ما باشد.
منبع: screenrant
نویسنده: نسرین پورمند
            





