چارسو پرس: وقتی صحبت از ژانر وحشت میشود، عناصر نمادین زیادی در ذهنها تداعی میشود؛ از هیولاهای ترسناک سینما گرفته تا قاتلان زنجیرهای سادیستی، دختران شجاع و بازمانده (Final Girls)، و البته مرگهایی که هرگز از ذهن مخاطب پاک نمیشوند. در بسیاری از مواقع، حتی اگر فیلم از نظر سایر جنبهها قوی نباشد، معمولاً حداقل یک صحنه مرگ بهیادماندنی دارد که آن را جاودانه میکند.
انتخاب «نمادینترین مرگها در تاریخ سینمای وحشت» کار سادهای نیست، چون تعداد آنها بینهایت است. برخی از این مرگها نقطه اوج فیلم هستند، بعضی دیگر لحن کلی فیلم را تعیین میکنند، و برخی هم به طرز بیرحمانهای شوکهکنندهاند. با این حال، در هر زیرژانر وحشتی — چه اسلشر، علمیتخیلی یا ماورایی — این مرگها از بقیه متمایز هستند.
کرک – فیلم The Texas Chain Saw Massacre (۱۹۷۴)
از نظر ایجاد فضای فیلم، کشتار با ارهبرقی در تگزاس نمونهای عالی از مرگی است که دقیقاً چنین کاری میکند. تا پیش از مرگ کرک، بیشتر فیلم روندی ساده و آرام دارد؛ گروهی از دوستان که پس از تمام شدن بنزین، به خانهای متروکه در تگزاس برخورد میکنند.
کرک (با بازی ویلیام ویل) در را باز میکند و از تاریکی داخل خانه تصویری میبینیم. ناگهان مردی عظیمالجثه ظاهر میشود و کرک را به طرز وحشیانهای با چکش به قتل میرساند. او با ضربات سنگین و بیرحمانه، قربانی را میکشد و از همان لحظه به مخاطب نشان میدهد با چه نوع فیلمی طرف است.
لِدِرفیس، همان قاتل مشهور این مجموعه، در طول تاریخ طولانی فرنچایز Texas Chainsaw Massacre قربانیان بسیاری داشته است، اما هیچکدام از آنها به اندازه این صحنه ماندگار نیستند. جالبتر اینکه مشهورترین قتل لِدِرفیس با چکش انجام میشود نه با ارهبرقی معروفش.
جک تورنس – فیلم The Shining (۱۹۸۰)
در طول دههها، اقتباسهای سینمایی بسیاری از آثار استیون کینگ ساخته شدهاند. هرچند خودِ کینگ از فیلم درخشش (The Shining) خوشش نمیآید، بسیاری آن را بهترین اقتباس از آثار او میدانند، و بخش بزرگی از موفقیت آن به بازی درخشان جک نیکلسون و شِلی دوال برمیگردد.
نیکلسون نقش جک تورنس را بازی میکند، مردی که خانوادهاش را به هتلی دورافتاده به نام «اُورلوک» میبرد تا از آن مراقبت کند، اما به مرور زمان دیوانه میشود و نزدیکترین افراد به خود را مورد آزار و تهدید قرار میدهد. وقتی او کاملاً کنترلش را از دست میدهد، نتیجه، یکی از هولناکترین فروپاشیهای روانی تاریخ سینما است — و البته یکی از مرگهای فراموشنشدنی ژانر وحشت.
در پایان The Shining، جک همسر و پسرش را در میان هزارتویی یخزده تعقیب میکند. او آنقدر در جنون غرق شده که مسیرش را گم میکند و سرانجام از شدت سرما میمیرد. نمای ثابت صورت یخزده جک یکی از نمادینترین تصاویر تاریخ سینماست و حتی بعدها به یک میم اینترنتی محبوب تبدیل شد.
بهترین فیلمهای ترسناک دهه نود-۱۹۹۰-تا-۱۹۹۹
جورجی – فیلم It (۲۰۱۷)
یکی از نمادینترین چهرههای تاریخ سینمای وحشت، پنیوایز دلقک رقصان از فیلم It است. این موجود شیطانی در واقع تجسمی از یک نیروی باستانی و اهریمنی است که میتواند اشکال مختلفی به خود بگیرد، اما ترسناکترین و معروفترین چهرهاش همان دلقک است.
پنیوایز در طول فیلمهای It اعضای گروه «بازندگان» (Losers’ Club) را شکنجه میدهد، اما بیشتر آنها زنده میمانند. بنابراین، بهترین و ماندگارترین قتل او مربوط به صحنهای است که پیش از ورود شخصیتهای اصلی رخ میدهد — یعنی در همان آغاز فیلم.
فیلم با صحنهای آغاز میشود که پسربچهای به نام جورجی در یک روز بارانی بیرون میرود تا با قایق کاغذیاش بازی کند. اما ناگهان درون دریچهای کنار خیابان با پنیوایز روبهرو میشود. گفتوگوی سرد و تهدیدآمیز بین این دو در حالی ادامه پیدا میکند که نیمی از صورت دلقک در سایه پنهان است. سپس، به شکلی شوکهکننده، پنیوایز دست جورجی را میگیرد و در لحظهای وحشتناک، بازوی کودک را از جا میکند و او را به درون فاضلاب میکشد.
این صحنه، با ترکیب دلهره، غافلگیری و خشونت بیسابقه، تبدیل به یکی از افتتاحیههای ماندگار تاریخ ژانر وحشت شده است.
کِین – فیلم Alien (۱۹۷۹)
هیچ شکی نیست که مجموعه بیگانه (Alien) یکی از بزرگترین و موفقترین فرنچایزهای علمیتخیلی تاریخ است، اما نکته مهم این است که نخستین قسمت آن در اصل یک فیلم وحشت خالص است. محیط فضایی فقط بستری است برای روایت یک کابوس تمامعیار.
در فیلم، خدمه سفینه در فضایی ناشناخته و منزوی گرفتار میشوند، جایی که موجودی مرموز و کشنده آنها را شکار میکند. در یکی از صحنههای معروف، موجود بیگانه به چهرهی کِین (با بازی جان هرت) میچسبد. وقتی این اتفاق تمام میشود، خدمه تصور میکنند او نجات پیدا کرده است.
اما این فقط آرامشی قبل از طوفان است. در حالی که همه سر میز غذا نشستهاند، کِین ناگهان شروع به تشنج میکند و از درد فریاد میزند. در لحظهای شوکهکننده، موجودی کوچک از سینهاش بیرون میترکد و صحنهای خلق میشود که در تاریخ سینما ماندگار است.
جلوههای ویژه عملی در این صحنه حیرتانگیز هستند و از آن پس، داستان فیلم بهطور کامل تغییر مسیر میدهد. حتی کسانی که هرگز Alien را ندیدهاند، این صحنه را میشناسند آنقدر معروف است.
۵ فیلم اسلشر خونین که حد و مرزی برای وحشت ندارند؛ از «جیغ» تا «پرل»
زن شناگر – فیلم Jaws (۱۹۷۵)
یکی از بهترین صحنههای افتتاحیه تاریخ سینما، متعلق به فیلم آروارهها (Jaws) است. بسیاری این فیلم را نخستین بلاکباستر تابستانی میدانند و دلیلش دقیقاً همین آغاز تأثیرگذار است؛ صحنهای که دیدگاه مردم به شنا کردن در دریا را برای همیشه تغییر داد.
فیلم با زنی آغاز میشود که شبهنگام در اقیانوس شنا میکند. در حالی که همهچیز آرام به نظر میرسد، چیزی نادیدنی شروع به تعقیب او میکند. تنش لحظهبهلحظه افزایش مییابد تا اینکه ناگهان مورد حمله قرار میگیرد. زن فریاد میزند، در حالی که موجودی ناشناخته بدنش را به اطراف پرت میکند.
در ساحل، مردی مست حضور دارد که صدای فریادهای او را نمیشنود، و همین حس بیپناهی و ترس محض را تشدید میکند. در نهایت، وقتی زن به زیر آب کشیده میشود، صحنه به سکوت مطلق میرسد — سکوتی که ترسناکتر از هر صدای جیغی است. این سکانس چنان تأثیرگذار بود که تا امروز کمتر فیلمی توانسته به سطح دلهره و استیون اسپیلبرگ در آن صحنه برسد.
تینا گری – فیلم A Nightmare On Elm Street (۱۹۸۴)
بسیاری از مردم فردی کروگر را با شوخیهای سیاه و لحن طنزآمیز فیلمهای بعدی به یاد میآورند، مخصوصاً پس از آنکه ریبوت جدی مجموعه با شکست مواجه شد. اما در فیلم اصلی کابوس در خیابان الم، فردی تجسمی از ترور خالص و بدون رحم است.
این موضوع بیش از هرجا در صحنهی مرگ تینا گری به نمایش گذاشته میشود. فردی در دنیای خواب او را تعقیب میکند و لحظاتی پر از دلهره رقم میزند. اما وقتی کابوس وارد دنیای واقعی میشود، ما شاهد یکی از وحشتناکترین صحنههای تاریخ سینمای اسلشر هستیم.
تینا از تختش به بیرون کشیده میشود، بدنش به دیوارها و سقف پرتاب میشود، و در حالی که خون از او فوران میکند، قربانی در مقابل چشمان دوستپسرش کشته میشود. ترکیب جلوههای ویژه، حرکات بدلکارانه و طراحی صحنه بینظیر، این مرگ را به یکی از ماندگارترین سکانسهای ترسناک تاریخ سینما تبدیل کرده است.

چارلی – موروثی (Hereditary – ۲۰۱۸)
وقتی فیلم موروثی اکران شد، کسی برای سبک وحشت تدریجی و آرامسوز آری آستر آماده نبود. همین باعث میشود که مرگ چارلی در فیلم بهشدت شوکهکننده و غیرمنتظره باشد، زیرا تماشاگر تقریباً احساس امنیت میکند و انتظار وقوع چنین فاجعهای را ندارد.
در داستان، چارلی نوجوان بههمراه برادرش به مهمانیای میرود. زمانی که برادرش او را تنها میگذارد، چارلی بهطور تصادفی خوراکیای میخورد که در آن بادامزمینی وجود دارد و واکنش آلرژیک شدیدی در او ایجاد میشود. برادرش با عجله او را سوار ماشین میکند تا به بیمارستان برساند، اما در میانه مسیر، چارلی برای نفس کشیدن سرش را از پنجره بیرون میآورد و ناگهان با تیر چراغ برق برخورد کرده و سرش از بدن جدا میشود.
این مرگ کاملاً ناگهانی است و بهنظر میرسد هیچ ارتباطی با رویدادهای فراطبیعی بعدی فیلم ندارد. اما شوک آن، فیلم را وارد مرحلهای تاریکتر و دردناکتر میکند. نمای بعدی که سر قطعشده چارلی را کنار جاده نشان میدهد، یکی از تلخترین و تأثیرگذارترین نماهای تاریخ ژانر وحشت است. همین صحنه کمک کرد تا موروثی به یکی از بهترین فیلمهای ترسناک قرن تبدیل شود.
برترین فیلمهای زامبی در تاریخ سینما: ترسناکترینها از گذشته تا امروز
جودیت – هالووین (Halloween – ۱۹۷۸)
فیلم هالووین ساخته جان کارپنتر، دهههاست که الهامبخش فیلمهای اسلشر بیشماری بوده است. در حالیکه بسیاری از آثار بعدی تلاش کردند همان فرمول را تکرار کنند، هیچکدام نتوانستند به تأثیر سکانس افتتاحیه هالووین برسند.
فیلم با نمایی از دید شخصی ناشناس آغاز میشود. تماشاگر همراه با این شخصیت از میان خانه عبور میکند، نقابی را برمیدارد و بر چهره میگذارد، سپس چاقویی در دست میگیرد. از همان لحظه، حس میکنیم اتفاقی ترسناک در راه است.
از خلال سوراخهای نقاب، شاهد هستیم که این شخص به جودیت مایرز نزدیک میشود و او را بهطرز وحشیانهای با چاقو میکشد. در پایان، دوربین عقب میرود و فاش میشود که قاتل در واقع برادر کوچک جودیت است — مایکل مایرز کودک. این افشاگری تکاندهنده، یکی از نمادینترین لحظات تاریخ سینمای وحشت بهشمار میرود.
کیسی بکر – جیغ (Scream – ۱۹۹۶)
تنها فیلمی که میتواند از نظر سکانس افتتاحیه با هالووین و آروارهها رقابت کند، جیغ ساخته وس کریون است. این فیلم در سال ۱۹۹۶ آغاز متفاوتی برای ژانر اسلشر رقم زد.
در آغاز فیلم، با کیسی بکر (با بازی درو بریمور) آشنا میشویم؛ دختری که در خانهاش تلفنی از شخصی ناشناس دریافت میکند. مکالمهای ساده درباره فیلمهای ترسناک، خیلی زود به گفتوگویی تهدیدآمیز بدل میشود. صدای پشت خط، بهتدریج ماهیت واقعی خود را آشکار میکند — قاتلی نقابدار که در خانه او حضور دارد.
تنش صحنه با مهارت بالا ساخته میشود و در نهایت، به شکلی شوکهکننده پایان مییابد: کیسی کشته میشود، درست زمانی که والدینش به خانه میرسند. سکانس با نمایی تکاندهنده از جسد آویزان او از درخت پایان مییابد؛ صحنهای که بهروشنی نشان داد جیغ با تمام فیلمهای ترسناک پیش از خود متفاوت است.
ماریون کرِین – روانی (Psycho – ۱۹۶۰)
بهسختی میتوان مرگی را در تاریخ فیلمهای ترسناک یافت که از قتل ماریون کرِین در روانی آلفرد هیچکاک مشهورتر باشد. این صحنه دهههاست که در ذهن تماشاگران جا خوش کرده است و حتی کسانی که فیلم را ندیدهاند، آن را میشناسند.
ماریون، مهمان متل بیتس است و در آغاز داستان، بهعنوان قهرمان فیلم به نظر میرسد. ما با او همراه میشویم، تصمیماتش را درک میکنیم و حتی زمانی که میخواهد پول دزدیدهشده را بازگرداند، احساس همدلی داریم. اما ملاقات او با نورمن بیتس همهچیز را تغییر میدهد.
در سکانس معروف دوش، ماریون مشغول حمام است که ناگهان پرده دوش کنار میرود و سایهای تهدیدآمیز ظاهر میشود. چاقو بارها بر بدنش فرود میآید و موسیقی جیغمانند ویولن بر وحشت صحنه میافزاید. تدوین سریع و زاویههای تند دوربین، باعث میشود این قتل نهتنها ترسناک، بلکه هنرمندانه و ماندگار باشد.
صحنه قتل در حمام، تا امروز یکی از کاملترین نمونههای کارگردانی در ژانر وحشت بهشمار میرود و الهامبخش نسلهای بعدی فیلمسازان بوده است.
منبع: screenrant
نویسنده: نسرین پورمند











