چارسو پرس: فیلم Predator: Badlands یکی از هیجانانگیزترین بازگشتها به دنیای شکارچیهاست؛ جایی که کارگردان فیلم تحسینشدهی Prey، یعنی دن تراختنبرگ، دوباره با نگاهی تازه به این فرنچایز قدیمی، جان تازهای به آن میبخشد. در این فیلم، او با ترکیب موسیقی سینثگونهای به سبک «بیگانه» و قهرمانی غیرمنتظره، مخاطب را با جهانی پر از خطر، رمز و بقا روبهرو میکند.
بازنگری در میراث شکارچیها
تقریباً ۴۰ سال است که استودیو سابق «فاکس» مالک برند Predator است، اما مسیر درستی برای ادامهی آن پیدا نکرده بود. پس از موفقیت فیلم اول با آرنولد شوارتزنگر، ادامههای بعدی هرگز نتوانستند جذابیت اصلی را بازآفرینی کنند؛ یعنی تمرکز بر گونهی مرگبار شکارچیان فضایی، معروف به یاوتجا (Yautja)، که در حقیقت ستارهی واقعی این مجموعه هستند.
اما Predator: Badlands نگاه متفاوتی دارد. اینبار تمرکز فیلم روی دِک (با بازی دیمتریوس شوستر-کولواماتانگی) است؛ پسر ضعیف یک رئیس قبیلهی یاوتجا که برخلاف سنتهای خونریز قبیلهاش، میخواهد ارزش واقعی خود را ثابت کند.
داستان فیلم Predator: Badlands
دِک برای اثبات شجاعتش راهی سیارهای مرگبار به نام جنا (Genna) میشود؛ جایی که قصد دارد موجودی افسانهای به نام کالیسک (Kalisk) را از پا درآورد—هیولایی که حتی پدرش هم از رویارویی با آن وحشت دارد.
در نگاه اول شاید داستان، نسخهای تکراری از نبرد یک شکارچی و هیولا بهنظر برسد، اما جذابیت اصلی فیلم در نحوهی روایت و شگفتیهای پنهان آن است. Predator: Badlands یکی از بهترین قسمتهای این فرنچایز از زمان نسخهی اصلی سال ۱۹۸۷ محسوب میشود.
پایان فیلم Bugonia واضحتر از آن است که شوکهکننده باشد | تحلیل کامل فیلم بوگونیا
دنیایی تازه و قوانین جدید بقا
فیلم، بیننده را مستقیماً به جهانی ناشناخته پرتاب میکند و اجازه میدهد در کنار قهرمان، بهتدریج قوانین این سیارهی مرموز را کشف کند. این رویکرد یادآور فیلمهایی مانند Pitch Black با بازی وین دیزل یا حتی آثار مستقل سینمایی است که مخاطب را در فرهنگی بیگانه غوطهور میکنند.
در سیاره جنا، طبیعت دشمن اصلی است؛ از گیاهانی با ریشههای مارمانند که تجهیزات دِک را میبلعند، تا حلزونهای انفجاری و گلهایی که با نزدیک شدن هر موجودی، تیرهای سمی شلیک میکنند. تراختنبرگ با خلق چنین جزئیاتی، تجربهای سرشار از تعلیق و هیجان میسازد.
همکاری غیرمنتظره: دِک و تیا
در میانهی مسیر، دِک با تیا (با بازی ال فانینگ) روبهرو میشود؛ رباتی هوشمند که مستقیماً از دنیای Alien بیرون آمده بهنظر میرسد. ارتباط میان Predator و ربات انساننما، پلی میان دو دنیای محبوب فاکس است: Alien و Predator.
تیا در اثر حملهی کالیسک پاهای خود را از دست داده، اما به راهنمایی حیاتی برای دِک تبدیل میشود. فانینگ علاوه بر نقش تیا، شخصیت دیگری به نام تسا را نیز بازی میکند—رباتی با مأموریتی متفاوت و شخصیتی سردتر که قرار است هیولای کالیسک را برای شرکت «ویلند-یوتانی» شکار کند. این دوگانگی، فرصتی بینظیر برای درخشش بازیگر فراهم کرده است.
پیام فیلم: قدرت در ضعف
برخلاف سنت قبیلهاش، دِک با تردید و انسانیت بیشتری تصمیم میگیرد عمل کند. چیزی که پدرش آن را ضعف میداند، در طول داستان به نقطهی قوت او بدل میشود. فیلم با روایتی پرتحرک اما عمیق، نشان میدهد که «آلفا بودن» همیشه به معنای خشونت نیست.
البته Predator: Badlands فیلمی صلحطلب نیست. خشونت در آن موج میزند—از قطع اندام و انفجارها تا درگیریهای خونین. با وجود این حجم از صحنههای شدید، دریافت درجهی سنی PG-13 برای فیلم شگفتانگیز است؛ زیرا بیشتر خون و اندام مصنوعی، بهجای قرمز، رنگهای غیرواقعی دارند.
نقد فیلم «Anniversary»: وقتی سیاست و قدرت خانوادگی به کابوس بدل میشوند
طنز، هیجان و دنیایی برای دنبالهها
فیلم با افزودن رگههایی از طنز سیاه، حس تازهای به مجموعه داده است. از صحنههایی با پاهای جداشدهی تیا که مستقل میجنگند گرفته تا همراهی موجودی بامزه به نام باد (Bud) که به نوعی همسفر دِک میشود، Predator: Badlands موفق میشود همزمان سرگرمکننده و ماجراجویانه باشد.
در پایان، پیام فیلم روشن است: قدرت واقعی در همکاری و اعتماد متقابل نهفته است. تراختنبرگ با این اثر، زمینه را برای گسترش دنیای یاوتجا و دنبالههای آینده فراهم کرده است.
جمعبندی
فیلم Predator: Badlands نهتنها بهترین قسمت مجموعه از زمان نسخهی اصلی محسوب میشود، بلکه موفق میشود روح تازهای به دنیای شکارچیها بدمد. جلوههای بصری چشمنواز، موسیقی تأثیرگذار و بازی تحسینبرانگیز ال فانینگ، این فیلم را به تجربهای تماشایی برای طرفداران ژانر علمیتخیلی تبدیل کرده است.
منبع: variety
نویسنده: نسرین پورمند


