پایگاه خبری تئاتر: سردار سپاه با یک اسب زنده به صحنه وارد شده و در اطراف آن گشتی میزند، دشمن اسیر، ابزار و وسایل مورد نیازش را از دل خاکی که صحنه را پوشانده بیرون میکشد، کودکان، بازیگران نقشهای مختلف بیکلامند و از نقشی به نقش دیگر میجهند، نور سبزی به صحنه تابیده و ماورا را به مادیت صحنه میکشاند، سربازی از صحنه به میان جمعیت و از میانه بینندگان دوباره به صحنه بازمیگردد، صدای مار با ورود و خروج سرباز در صحنه میپیچد، اسب زنده با سوار و بیسوار در صحنه گشت میزند، کشتی کوچکی در یک صحنه عظیم و پرزرق و برق، با شعلههایی کوچک میسوزد و به واقعهای بزرگ ارجاع میدهد و همه اینها در کنار هم نمایش عرق خورشید اشک ماه را ذره ذره بر صحنه شکل میدهد.
عرق خورشید اشک ماه، جدیدترین اجرای نمایشی آتیلا پسیانی است که با متنی از محمد چرمشیر و بازیگری رضا کیانیان، علیرضا خمسه و خسرو پسیانی در سالن اصلی مجموعه تئاترشهر اجرا شد.
پسیانی را در تئاتر بیشتر با برچسب تئاتر تجربی میشناسد. او در طول دوران فعالیت تئاتریاش در مقام کارگردان، گونههای متفاوتی از تئاتر را به مخاطب عرضه کرده که شاید از بحثبرانگیزترین گونههای اجرایی نمایشی داخلی بودهاند.
این متفاوت بودن کار او که اغلب تحت همان برچسب تئاتر تجربی طبقهبندی شده نیز سبب شکلگیری جماعتی از مخالفان و موافقان کارهای او شده که در تمام این سالها کمتر توانستهاند حتی برای یک اجرای خاص باهم به توافق و همدلی برسند.
گروهی کارهای او را خلاق و آوانگارد میدانند و گروهی نمایشهایش را بیمعنا و پرادا و فرصتطلبانه تفسیر میکنند. با اینحال از آنجا که او یکی از جریانهای همیشه حاضر صحنه تئاتر ایرانی است و بر سر برچسب تئاتر تجربی او، عده زیادی توافق دارند، اجرای جدید نمایشی او دستمایهای شد تا نگاهی دوباره به تئاتر تجربی بیندازیم.
تئاتر تجربی همانطور که از نامش پیداست، نمایشی است از تجربههای تازه در عرصه هنر کهن تئاتر؛ اجرایی از آنچه که تاکنون نبوده است؛ نمایشی از امکانات به عرصه نیامده، ذهنیات تصویر نشده و ایماژهای دیده نشده.
از همینروست که نمیتوان آن را به سادگی دستهبندی کرد و در ظرفی مشخص و معین، چون سبک یا مکتب جای داد یا با تعاریف واضح و کلی محدودش کرد. تئاتر تجربی همه آن بدعت نمایشیای است که در مظروف زمانی و مکانی خاصی به عینیت درآمده و تاریخچه تئاتر جهان را شالوده افکنده است.
در حقیقت تئاتر تجربی عرصه آزمون و خطای یک فرد یا یک گروه تئاتری مشخص است که با نفی و انکار قواعد تئاتر حرفهای زمانه خود، حیاتی تازه و مستقل را برای خود و ایدهاش جستوجو میکند. این بدعت و جستوجوگری طیف وسیعی از دستاوردهای اجرایی گوناگون را در سرتاسر جهان در بر میگیرد.
این شمول از بزرگانی چون مایرهولد، آرتو، گروتوفسکی، یوجینو باربا و... شروع شده و به گروههای کوچک و حتی گمنام تئاتری درگوشهگوشه جهان میرسد و ماحصل آنچه همه این افراد در طول سالها به آن رسیدهاند، در ظرف تالیفی یک مخاطب تازه، تئاتر تجربی است.
ازاینرو گروههای مختلفی که تحت این عنوان تعریف و هویتیابی میشوند، اشتراکات زیباییشناسانه و مفهومی اندکی با یکدیگر دارند. اما با تمام این سیالیت، تنوع و تعریفگریزی که در ذات تئاتر تجربی است، میتوان خصیصههایی کلی را نیز برای آن تعریف کرد، خصیصههایی که شالوده این تئاتر و در حقیقت بنیاد مفهوم تجربه هستند.
اولین و مهمترین خصلت را میتوان بدعت یا نوآوری دانست. در حقیقت تئاتر تجربی آمده تا حرفی تازه، در تقابل یا نفی جریان پیشین تئاتر بزند، آنچه نبوده را به تصویر بکشد از اینرو صرف متفاوت بودن با تکرار تجربیات تئاتری مردمان سرزمینهای دیگر را نمیتوان تئاتر تجربی دانست. دومین خصلت ساختارشکنی است.
تئاتر تجربی با شکستن قواعد و قوانین پیشین مسلط، بهخلق قواعد و هنجارهای خودساخته اقدام میکند. در برابر تئاتر حرفهای که گیشه و مخاطب را دراختیار خود گرفته، قد علم کرده و بیتفاوت به هنجارهای مسلط راه خود را میگشاید و به جای حرکت در مسیر دیگران، جادهای تازه را به جاده امکانات هنری میافزاید.
سومین خصیصه، تلفیقی از جستوجوگری و آزمون و خطاست. تئاتر تجربی درپی کشف افقهای تازه و قلل فتح نشده است. به دنیای تاریک ناشناختهها سفر کرده و ماحصل اکتشافش را به ایماژهایی ناب عرضه میکند.
بههمینسبب و در این طریقت جستوجوگری، ناگزیر از آزمون و خطاست چرا که تجربههای تازه با بهعملدرآمدن رازگشایی شده و نقاط قوت و ضعفشان بر همگان مشهود میشود. لذا پراگماتیسم ذاتی اینگونه نمایشی، مبتنی بر آزمودن و دوباره آزمودن است.
آخرین خصلت، یعنی جسارت را باید خصلتی بنیادین، برای تمامی خصیصههای ذکر شده دانست چرا که بدون جسارت و شهامت، نه تجربه تازهای آزموده، نه ساختاری شکسته و نه بدعتی گذاشته میشود. هنرمند تجربهگرا، بیواهمه به بتهای فرارویش تاخته و طرحی نو درمیاندازد.
خصایص ذکر شده، تنها مشترکات کلی انواع متنوعی از نمایش است که تحت عنوان تئاتر تجربی به مخاطب عرضه میشوند و میتوان گفت تنها کلیاتی ذاتی هستند که بنیاد تجربه، در هر حوزهای بر آنها مستقر است. اما هنرمند تجربهگرا، متناسب با مظروف زمانی و مکانی ویژه خودش، دست به انتخاب میان امکانات تجربی خود زده و متناسب با همانهاست که ابزارهایش را برای بازنمود ایده نو دستچین میکند.
شاید از همین روست که کارهای پسیانی نیز هریک متفاوت از دیگری است و در ظاهر سنخیتی با هم ندارند. این عدم سنخیت در عرق خورشید اشک ماه که بهوضوح با کارهای متاخر پسیانی تفاوت فاحش دارد دیده میشود، تفاوتی که به نظر میآید برچسب تئاتر تجربی را حداقل از این یک کار او بگیرد. نمایش برخلاف بسیاری از کارهای پیشین کارگردان، دیالوگ زیادی دارد و بسیار هم مبتنی بر متن است.
در بافت اجرایی نیز تمام نکاتی که در ابتدای این متن از آنها یاد شد، به غیر از حضور اسب بر صحنه، رخدادهایی پیشتر تجربه شده و تکراری در عرصه تئاتر و سینما بوده و خصلت تجربی ندارند. شاید تنها المان بدیع و تجربی این نمایش همان حضور اسب بر صحنه باشد که تا پایان نمایش نیز منطق حضورش بر مخاطب آشکار نمیشود.
منبع: روزنامه شرق
نویسنده: آینا قطبییعقوبی