مریلا زارعی در گفتگویی مفصل با برنامه «رو ب رو» دهه اول فعالیت خود در سینما را مرور کرد و خاطراتی جذاب از آثاری گفت که خیلی ها با آنها خاطره دارند.
من هادی و هدی را از سال ٦٠، ٦١ دارم، یعنی این شخصیتها را خلق کرده بودم و در رادیو اجرا میکردم، تا اینکه یکی از مسئولان تلویزیون از این داستان خوشش آمد و گفت که آن را تبدیل به تصویر کنیم. خلاصه گروهی تشکیل دادیم و سری اول من کارگردان صداها و نویسنده بودم. در دوره بعد آقایی به نام شریفی به گروه اضافه شد و برای من حاشیه درست کرد. میگفت فیاضی چون دستمزد نویسندگی میگیرد، دیگر نباید پول کارگردانی را هم بگیرد، درحالیکه من در این پروژه سه تا کار انجام میدادم، ولی در هر حال من خودم را کنار کشیدم و فقط به خاطر هادی و هدی و بچههایی که آنها را دوست داشتند.
مهدی کوهیان (حقوقدان) بر اهمیت و جایگاه مغفول نهاد داوری در تئاتر تاکید کرده و میگوید: رای داور در قوانین، از رای قاضی بالاتر در نظر گرفته شده و در اجرای حکم هم برایش تمهیداتی اندیشیده شده اما تئاتر ما آنچنان که باید به نهاد داوری بها و ارزشی نداده است.
سيروس الوند: اما سينماي اصلي هر كشوري، سينماي بدنه است. به نظر من يكي از فيلمسازان خوب بدنه سينماي جهان، هيچكاك است. در قياس با آنتونيوني يا فليني. يا در فرانسه فيلمسازي مثل ملويل، فيلمهايش جزو سينماي بدنه است، اما فيلمهاي گدار، جزو فيلمهاي بدنه نيست.
از سينماي بدنه چماق درست كردند و آن را سر فيلمساز ميكوبند. اصلا سينماي بدنه وقتي معنا دارد كه سينماي شما سر و ته داشته باشد. الان جوري شده اگر به كسي بگويند سينماي بدنه كار ميكند، به او بر ميخورد و ناراحت ميشود. خود من هم ناخودآگاه ناراحت ميشوم از اينكه به من بگويند سينماي بدنه كار ميكنی.
«کارت پرواز» هم در گذر زمان تأثیر میگذارد. مثل «نفس عمیق». همان زمان که «نفس عمیق» اکران شد من همراه 6 نفر از دوستانم به سینمای میدان شهدا رفتیم. اما اپراتور سیستم را روشن نکرد و گفت برای 6 نفر فیلم را نمایش نمیدهیم. از سالن که بیرون آمدیم گفتم تازه اول اکران است. یعنی فیلم فراموش شد و پروندهاش بسته شد؟! یکی از دوستانم که فیلم را خیلی دوست داشت گفت این فیلم یواش یواش و در طول زمان در ذهن مخاطبان خودش میماند من فکر میکنم برای «کارت پرواز» هم همین اتفاق بیفتد.
در طول این چند سال، کارگردانان بنام و قدیمی با من تماس گرفتند. کارگردانهایی که حتی کارهایشان در جشنواره جایزه گرفته است. خیلی جالب است که برای من دارد چنین اتفاقهایی میافتد. خودشان با من تماس میگیرند و عذرخواهی میکنند و میگویند میخواهیم این فیلم را بسازیم ولی فلان خانم بازیگر رفته با سرمایهگذار صحبت کرده که تو نباشی، ما دوست داریم که تو باشی اما واقعیت را به تو گفتهایم و بدان که دشمن داری. من اخلاقی که دارم این است که بهخاطر آدمها، برای خودم گناه نمیخرم.
ابراهیم داروغهزاده با بیان اینکه تلاش کرده به عهد خود که همان صیانت از مجوزهای سازمان سینمایی و رعایت قانون بوده وفادار بماند میگوید: امروز دیگر فیلمهای توقیفی دغدغه اصلی سینما نیستند و فضای مساعدی برای ساخت فیلمهای انتقادی در سازمان سینمایی وجود دارد.
دوست دارم در خانه بنشينم. البته فكر ميكنم، مهم است كه گاهي بيرون بروي و چيزهاي جديد را ببيني و آن به اصطلاح حقيقت را احساس كني و در آن وقت ايدهها را در ذهنت مجسم كني. اما فكر ميكنم، بشر ميتواند از دنياي اطرافش خبر داشته باشد و بدون بيرون رفتن از خانه بداند در دنيا چه خبر است. تازگيها به انگلستان نرفتهام اما ميتوانم اين ماجراي برگزيت را احساس كنم و ميتوانم عذابش را نفس بكشم. موقعيت غريبي است. هيچكس فكرش را هم نميكند كه ميخواهيد(از اروپا) خارج شويد. فاجعهاي هولناك است. كاملا ديوانگي است و ميتوانم احساس كنم در دنيا، مشكلات بسيار بسيار بزرگي وجود دارد.
مشكل دانشگاهها اين است كه آنجا هيچ اتفاقي نميافتد. من در تمام سالهاي گذشته از ترم يك تا 9 به چشم ديدم چطور اساتيد خوب ما يكي يكي رفتند. حتي اگر تك و توك اساتيد خوب هم در دانشگاه بمانند، به حدي فضاي رخوت حاكم است كه دانشجويان رغبت چنداني براي مشاركت ندارند.
خسرو معصومی میگوید: داستان فیلم کار کثیف کاملاً واقعی است. این فیلم درباره مشکلات امروز جامعه است و مقصر اول و آخر همه مشکلات اقتصادی و وضعیت مسکن در جامعه، دولت است.
او شاید یکی از منفعلترین ماموران امنیتی که در فیلمهای ایرانی به تصویر کشیده باشد را ایفا کرده باشد. ماموری که در بهترین وضعیت برای نابود کردن یک تروریست قرار دارد اما به یک دلیل انسانی او را نمی زند.
برخی گفتند این اثر تخریب جامعه «مادحین» (مداحها) است. برخی دیگر گفتند این یک فیلم کاملاً سفارشی برای بالا بردن جایگاه اجتماعی مداحان بوده! مگر میشود از یک فیلم برداشتهای دوگانه و متضادی داشت! با این اوصاف ترجیح میدهم مقداری از این فضا فاصله بگیرم تا از دور به کاری که کردم نگاه کنم و ببینم چه ساختم
پس از موفقیت فیلم «سلام بمبئی» در گیشه، قربان محمدپور تصمیم گرفت محصول مشترک دیگری را با سینمای بالیوود تجربه کند اما این بار نه از حضور رضا گلزار خبری بود و نه از اولینهایی مثل بازی بنیامین بهادری و همسرش در یک اثر سینمایی. گرچه در زمان پیش تولید لیست پر و پیمانی از کنجکاوی برانگیزها از شادمهر عقیلی تا بوراک اوزچیوت ستاره سینمای ترکیه به گوش رسید اما در نهایت حمید فرخنژاد عهدهدار نقش اصلی شد و محمدپور، اسفندماه سال 96 «دختر شیطان» را با حضور جکی شروف، گلشن گروور و آیشا گوپتا در بمبئی جلوی دوربین برد. «دختر شیطان» اگرچه فرصت اکران نوروزی را از دست داد اما فرصت طلایی اکران عید فطر نصیبش شد و با وجود این نه تنها موفقیت تجاری «سلام بمبئی» برای این فیلم تکرار نشد بلکه عملاً «دختر شیطان» با شکست در گیشه مواجه شد.
فیلم «خرس» یکی از فیلمهایی است که حتی پس از به نمایش درآمدن فیلمهای توقیفی دیگر هنوز مجوز اکران نگرفته است.
بیست و سه نفر، گروهی از رزمندگان نوجوان ایرانی بودند که در جریان جنگ ایران و عراق در سال ۱۳۶۱ به اسارت نیروهای عراقی درآمدند.
يك زماني بود كه ساخت تلهفيلم به صورت فلهاي و با برآورد مالي 100 ميليون تومان براي صداوسيما انجام ميشد. آن زمان قابل قبول بود كه كيفيت تلهفيلم يا فيلمهاي ويديويي اهميت داشته باشد براي اينكه فيلمهاي سينمايي با نگاتيو ساخته ميشد اما در حال حاضر كه همه فيلمها به صورت ديجيتالي ساخته ميشود اصلا بحثي از فيلمهاي ويديويي نيست. در كشورهاي خارجي تمام تلاششان بالا بردن استاندارهاي لازم در ساختار فيلم است.
آیا عباس کیارستمی همانگونه که در فیلمسازی و عکاسی، هنرمندی یکه و بزرگ بود، در هایکوسرایی و شاعری هم، توانمند و اثرگذار بود؟ سیروس نوذری، هایکوسرای مشهور شیرازی و پژهشگر هایکو در سالروز تولد کیارستمی، به این سوال و البته سوالات دیگر ایبنا پاسخ میدهد.
در سالهاي گذشته يكي از مهمترين موضوعاتي كه سرفصل مشترك اكثر رسانههاي هنري بوده و تقريبا بيشتر منتقدان در نوشتههاي خود به اين موضوع پرداختهاند، بحث به ابتذال كشيده شدن فيلمهاي كمدي در سالهاي اخير است. اينكه چرا فيلمهاي كمدي ايران دچار چنين سرنوشتي شده و چگونه به ابتذال تن داده موضوع اين ميزگرد است؛ ميزگردي كه امير پوريا و كيوان كثيريان دو منتقد و كارشناس سينما به بحث و تبادل نظر درباره اين موضوع پرداختهاند.
در ايران داستان طراحي پوستر فيلم متفاوت است، متاسفانه هم براي فيلمهاي سرگرم كننده و هم فيلمهاي انديشهگرا از يك قالب ثابت براي طراحي استفاده ميشود. بيشتر پوسترها عكسمحور هستند، چراكه تهيهكننده و پخشكنندههاي داخلي ميخواهند پوستر با نمايش تصوير درشت سوپراستارها موجب فروش و جذب مخاطب بيشتر شود و تو به عنوان بيننده پوستر نميتواني تشخيص بدهي اين پوستر معرف چه ژانري است و اين همان آدرس اشتباهي است كه قبلا گفتم.
بنیادگرایی و افراطیگری؛ چه بودایی چه به اسم اسلام که داعش نمونه اخیر آن است و تا قلب اروپا هم نفوذ کرده است، الان دغدغه همه دنیاست. ما ابتدا میخواستیم کاری در رابطه با پناهندگان سوری در آلمان انجام دهیم. دو ماه هم تحقیقات کردیم، سوژههایی را هم پیدا کردیم. بعد از مدتی نظر خانم آبیار این بود که بهتر است بتوانیم معادلی در ایران پیدا کنیم؛ یعنی افراطیگرایی به این شکل بنیادگرای داعشیمسلک را اگر در ایران مثال بزنیم، هم در ساخت بهتر است و هم میتواند مزیتهای دیگری هم داشته باشد.
خودشان میگویند فیلمشان درباره عشق به زندگی است و اینکه میتوان در بدترین شرایط هم در کنار هم مشکلات را از سر گذراند اما حواشی پیرامون فیلمشان بیشتر درباره یک سرمایهگذار است و البته واکنش تماشاگرانی که انگار توقعشان از فیلمی با این نامها در مقام کارگردان و تهیهکننده برآورده نشده است.