مهین صدری، نویسنده، کارگردان و بازیگر تئاتر و سینما، در گفتگویی مشروح به مسیر هنری خود، از کانون پرورش فکری رشت تا همکاری طولانیمدت با امیررضا کوهستانی پرداخت. او با تاکید بر اینکه «هیچ لذتی بالاتر از کشف آدمهای معمولی نیست»، از فرایند شکلگیری آثارش، اهمیت صداقت در هنر و همچنین تجربیاتش در نوشتن نمایشنامه، کارگردانی و بازیگری سخن گفت.
سی و ششمین جشنواره بینالمللی تئاتر فجر نزدیک است؛ جشنوارهای که با فراز و نشیبهای متفاوتی روبهرو بوده و سؤالهای بسیاری را برای اهالی تئاتر و مخاطبانشان به جا گذاشته است. اینکه اصلاً ضرورت اجرای چنین جشنوارهای، به غیر از بحث ملی و بینالمللی بودنش چیست؟ اینکه برگزاری این جشنواره چه نیازی را رفع میکند؟ یا اصلاً چه تأثیری بر نمایشها و انگیزه جامعه تئاتری میگذارد؟ در این چند سال اخیر جشنواره با انتقادهای بسیاری روبهرو بوده است، چه در بخش مرور، چه در بخش بینالملل. با اینکه این سالها مرکز هنرهای نمایشی تمام تلاش خود را کرد که در این بخشها آثار درجه یکی اجرا شود که ذائقه مخاطب و بویژه تئاتریها را تأمین کند اما انگار باز هم با شکست یا پسزدگی مواجه شد. نه «هملت» اوستر مایر آنچنان مورد استقبال واقع شد نه «درخت» یوجینو باربا که هر دو از بزرگان تئاتر جهان به حساب میآیند. حالا تقریباً روزشمار آغاز جشنواره به کار افتاده و به همین منظور به سراغ دبیر سیوششمین جشنواره، فرهاد مهندسپور رفتهایم تا ببینیم او که برای دومین بار دبیر این جشنواره شده است چه برنامهای مد نظر دارد. مهندسپور، در سال 83، دبیری بیستوسومین دوره جشنواره را برعهده داشت، دورهای که به خاطر حذف رقابت از جشنواره با واکنشهای شدیدی روبهرو شد و خود در نشست خبری جشنواره امسال معترف شد: «که 13سال پیش، دیکتاتورمآبانه بخش مسابقه را حذف کردم و کلی فحش خوردم.» دبیر جشنواره معتقد است که جشنواره تئاتر فجر باید کوچک شود و تئاتر نیز همانند دیگر پدیدهها نیازمند تغییر و اصلاح است؛ اما چون مدلی برای ارزیابی تئاتر در کشور نداریم، این تغییرات اتفاق نمیافتد.فرهاد مهندسپور، مدرس و کارگردان تئاتر، عضو هیأت علمی دانشگاه تربیت مدرس و استادیار گروه بازیگری – کارگردانی دانشکده هنر دانشگاه تربیت مدرس است و در سابقه فعالیت خود ریاست شورای ارزشیابی و نظارت بر نمایش و ریاست انجمن نمایش را دارد. این کارگردان تئاتر، که سالهاست کاری را روی صحنه نبرده است، دارای دکترای پژوهش هنر، کارشناس ارشد بازیگری و کارگردانی از دانشگاه تربیت مدرس و کارشناس بازیگری و کارگردانی از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران است.
افسانه ماهیان، که پیشتر در آثاری که کارگردانی کرده به واکاوی جهان زنانه پرداخته، این بار با روی صحنهبردن «کوکوی کبوتران حرم» نوشته علیرضا نادری، در پی بازنمایی اجتماع از دریچه دغدغههای زنانه است. در این نمایش ١٤٠دقیقهای که در پردیس تئاتر شهرزاد روی صحنه میرود، مرضیه بدرقه، بهناز جعفری، ناهید مسلمی، مسیح کاظمی، عاطفه رضوی، فروغ قجابگلی، مرضیه وفامهر، یلدا عباسی، فرزانه سهیلی، گیتی قاسمی، شقایق دهقان و شیدا خلیق به ایفای نقش میپردازند و ناهید مسلمی و بهناز جعفری از اجرای سالها قبل علیرضا نادری به این اجرا آمدهاند. با افسانه ماهیان که بازیگر آن اجرای قدیم بوده و حالا با طراحی و ایدههایی تازه این متن را کارگردانی کرده است، درباره جهان اثرش گفتوگو کردیم.
منوچهر شجاع از طراحان صحنه باسابقه تئاتر ایران، در نمایش «کوکوی کبوتران حرم» به ایدههای بصری متفاوتی در طراحی صحنه، لباس و نور رسیده است که با او پرسشهایی را در این باب مطرح کردیم.
«بهترین لذت زندگی این سالهای من دیدن تئاتر بوده»؛ این را محمدعلی ابطحی در صفحه اینستاگرامش نوشته. کسی که با تعریفی که از علاقهاش به تئاتر و برنامهریزی برای تماشای نمایشهای روی صحنه دارد، میتوان او را یک تئاتربین حرفهای یا دستکم یک علاقهمند پیگیر این هنر دانست و کسی که معتقد است؛ اگر تئاتر دیدنهایش دیر شود کمبودی پیدا میکند.
«همهچيزهاي عظيم و مهمي كه ميشناسيم كار عصبيهاست. همه مكتبها را آنها بنيان گذاشتهاند و همه شاهكارها را آنها ساختهاند و نه كسان ديگر. بشريت هرگز نخواهد فهميد كه چقدر به آنها مديون است و به خصوص آنها براي ارايه اين همهچيز به بشريت چقدر رنج كشيدهاند. ما از شنيدن موسيقي خوب، از ديدن نقاشي زيبا لذت ميبريم، اما نميدانيم كه براي سازندگانشان به چه بهايي تمام شدهاند، به قيمت چه بيخوابيها، چه گريهها، چه خندههاي عصبي، چه كهيرها، چه آسمها، چه صرعها و چه مقدار اضطراب مرگ كه از همه آنهاي ديگر بدتر است…» (در جستوجوي زمان از دست رفته - مارسل پروست)
شیوا مسعودی، کارگردان تئاتر که سالهاست در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران تئاتر عروسکی درس میدهد و تحصیلاتش را تا مقطع دکترا نیز در همین رشته ادامه داد، به بهانه آخرین اثری که روی صحنه آورده با نام «زبان تمشکهای وحشی» گفتوگو کردیم
نغمه ثمینی، نمایشنامهنویسی که پیشتر از او نمایشهایی همچون «خواب در فنجان خالی»، «خانه»، «اینجا کجاست؟»، «افسون معبد سوخته»، «هیولاخوانی» و... را دیدهایم، همواره در متون نمایشی خود، نگاهی به جهان کهن و اسطوره دارد. در آخرین نمایشنامهاش «زبان تمشکهای وحشی» که این روزها در تماشاخانه پالیز به کارگردانی شیوا مسعودی و با بازی صابر ابر، الهام کردا و علی شادمان روی صحنه میرود نیز با نگاهی به برج بابل، پیوندی دیگر با اساطیر برقرار کرده است.
تئاتر ايران به سرعت در حال پوستاندازي است و فارغالتحصيلان پرتعداد دانشگاهها رفته رفته راه خود را به صحنهها و سالنهاي حرفهاي بازميكنند. در اين شرايط كارگردانهاي جواني مانند نصير ملكيجو به همين سرعت و با گذشت ٧ يا ٨ سال از آغاز فعاليت، خود را در زمره كارگردانهاي يك نسل قبلتر ميبينند؛ اتفاقي كه موجب شده اين كارگردان تصميم بگيرد نمايش «سفيدبرفي و هفت كوتوله» را بعد از گذشت حدود ٦ سال يك بار ديگر روي صحنه بياورد تا اينبار با نسلي تازه از هنرمندان و تماشاگران تئاتر ارتباط بگيرد. تجربههاي گذشته ملكيجو حامل عناصر مضموني و اجرايي خاصي است كه بين او و بسياري از همنسلانش فاصله ميگذارد. گرچه در گفتوگوي پيش رو تاكيد ميكند در مقطعي بيتوجه به مسائل اجتماعي تنها به روايت جهان ذهني و خيال خودش پرداخته اما همه ميدانيم اين تمام ماجرا نيست. چراكه هنرمند –يا هر انساني- در هر سطح از تجربه بيتاثير از حيات جغرافيايي، فرهنگي و اجتماعياش دست به عمل نميزند. نمايشهاي «نان»، «سفيد برفي و هفت كوتوله»، «مسخ»، «كرگدن» و «كولا» علاوه بر بازي شيرين با خطاي ديد انساني به واسطه بهرهگيري از اشياي عظيمالجثه روي صحنه، تماشاگر حاضر در سالن را با مقولههايي از جمله گسترش كالاييسازي در جوامع امروز، مشكلات اقتصادي ناشي از سيطره انديشه بازار آزاد، حقوق كارگران و مواردي از اين دست مواجه ميكنند. علاوه بر اينها به طور ويژه شاهد اتفاقي هستيم كه در گسترهاي وسيعتر به زيباييشناسي حاكم بر ذهن كارگردان مرتبط است. اشياي حجيم روي صحنه، بازيگر – انسان- را كوچكتر از آنچه هست بازنمايي ميكنند و به اين ترتيب وضعيت همه ما – تماشاگران- را به خوبي در برابر بحرانهاي گوناگون خودساخته يا طبيعي به نمايش ميگذارند. جهان ذهني ملكيجو تا حد زيادي اكسپرسيونيستي به نظر ميرسد، چيزي شبيه به جهان آثار كافكا كه قصد دارد انسان اسير در جهان مدرن را روايت كند. گفتوگو با او را در ادامه ميخوانيد.
«شیرهای خانباباسلطنه» نمایشی که افشین هاشمی آن را نوشته و اخیرا با کارگردانی و بازی خودش در پردیس تئاتر شهرزاد روی صحنه برده است، ویژگی منحصربهفردی دارد؛ این ویژگی، سیاه بازی گلاب آدینه است؛ گلاب آدینه هر شب (و بعضی شبها در دو اجرا) به مدت ١٢٠ دقیقه بیوقفه روی صحنه، پس از سه، چهار دهه تجربه بازیگری، همچنان برای ایفای نقش پر از جنبوجوش و تحرک است. نقشی که در ابتدا قرار بوده مهدی هاشمی ایفاگر آن باشد، طی یک رخداد جالب به همبازی سالیانش در صحنه زندگی و تئاتر، گلاب آدینه میرسد و او امروز هیجانزده و خوشحال از ایفای این نقش پررنگ و لعاب است. با گلاب آدینه و افشین هاشمی به بهانه اجرای «شیرهای خانباباسلطنه» که وامدار سنتهای نمایشی ایران است، گفتوگو کردیم.
پروژه مولتیمدیای «سی» تلفیقی از تئاتر، کنسرت و ویدئومپینگ است که در بیش از ٣٠ اجرا، توانسته با تلفیق چند قصه شاهنامه میزبان حدود صدهزارنفر از مردم در کاخ سعدآباد باشد. اين پروژه را علياصغر دشتي، سرپرست گروه تئاتر دنكيشوت، كارگرداني كرده و بهسبب پيشنهاديبودن پروژه «سي» هيچ رد و رنگي از سبك كارگرداني او در اين اجرا به چشم نميخورد. با علیاصغر دشتی، کارگردان این پروژهای که تهیهکنندگی آن را همایون شجریان و سهراب پورناظری بر عهده داشتند و نغمه ثمینی نمایشنامهنویس آن بود، نقد و نظرهایی را حول این اجرا مطرح کردیم و پاسخهایش را شنیدیم که حاصل آن را میخوانید
پوريا كاكاوند بعد از تجربه اجراي «ضيافت پنالتيها» حالا نمايش «رولور» را در تماشاخانه ايرانشهر روي صحنه دارد. دو نمايش به مثابه دو روي يك سكه. به ويژه در مواجهه با تماشاگري كه به واسطه اجراهاي پرتعداد اين روزها سرگردان به نظر ميرسد و ميتوان گفت بيش از هر چيز به جنبه سرگرميسازي آثار علاقه نشان ميدهد. سالنهاي تئاتري نيز بدون در نظر گرفتن اهميت هويتسازي به اين سرگرداني دامن ميزنند. نمايش تازه كاكاوند در اين وضعيت روي ديگر سكه نمايشنامهنويس مستعدي را به نمايش گذاشته كه در ادامه تجربه قبل علاوه بر فضاي جسورانهتر در فرم، تماشاگر متفاوتي را به سالن دعوت ميكند. اگر در «ضيافت پنالتيها» ابزاري محدود از جمله ويديو، صندلي و حتي اجازه درآوردن كت از تن و راه رفتن را در اختيار بازيگرش- امير جعفري- گذاشت، اينجا محدوده حركتي علي باقري و فربد فرهنگ را بهشدت محدود كرده است. باقري در يك سو ثابت ايستاده و فقط اجازه صحبت كردن، پلك زدن! و لرزيدن دارد. فربد فرهنگ نيز اجازه دارد تفنگ رولورش را به روي باقري نشانه بگيرد، يك بار آن را پايين بياورد، روي سر خودش بگذارد و دوباره به سمت بازيگر مقابل نشانه برود. اينها در كنار طراحي نور و البته «واژهها» تمام داشتههاي دو بازيگر روي صحنه است. نمايشي شريف كه در مجموع نشان ميدهد كاكاوند چه در زمينه نگارش متن براي اجرا و چه در زمينه كارگرداني رو به پيش گام برميدارد. همچنين نميتوان و نبايد به سادگي از كنار كار دشوار دو بازيگر نمايش عبور كنيم. بازيگراني كه پيچيده در فضاي محدود پيرامون خود، مخاطبان در جستوجوي سرگرمي را ٥٠ دقيقه خيره به صحنه نگه ميدارند. كاري كه در لحظاتي از اجرا حس ميكنيد با استفاده از آمبيانس ضربان قلبشان انجام ميدهند. گفتوگو با علي باقري، فربد فرهنگ و پوريا كاكاوند را در ادامه ميخوانيد.
تئاتر پايتخت در ماه مرداد روزهاي داغ و شلوغي را سپري كرد؛ به طوري كه علاقهمندان، اجراهاي متعددي را شاهد بودند و بعضي معتقدند شيوه و نگرشهاي متعددي را شامل ميشد، گرچه به زعم نگارنده اكثر آنها در قالب كلي «ميل به تجاريسازي» صورتبندي ميشوند. از اجراي «مفيستو» در مركز تئاتر مولوي گرفته تا سنگلج كه نمايشنامه قديمي علي نصيريان توسط هادي مرزبان روي صحنه رفت و هر دو نيز استقبال خيرهكننده تماشاگران را به همراه داشت. سالنهاي خصوصي فعالانه در فراهم آوردن امكان اجرا براي گروهها مشاركت كردند و باقي ماجرا همان چيزي است كه مخاطب فهيم تئاتري قطعا بهتر از نگارنده ميداند. اما شايد بد نباشد براي يافتن يك پيرنگ خاصِ جاري در ماههاي اخير كه به گفتوگوي پيشرو نيز ارتباط دارد به نمايش «بيپدر» كاري از محمد مساوات اشاره كنم؛ نمايشي حاصل ماهها تمرين با يك گروه جوان كه سرانجام در ماههاي ابتدايي سال روي صحنه سالن قشقايي مجموعه تئاترشهر در معرض قضاوت تماشاگران قرار گرفت و بنايي قابل تامل و داراي ارزش گفتوگو پيشروي آنها گذاشت. «پسران تاريخ» اشكان خيلنژاد نيز يكي ديگر از آثاري بود كه حدود ٩ ماه تمرين مداوم و سختكوشانه با بازيگران عمدتا جوان را در دستور كار قرار داد اما ارزش اين نمايش مانند تجربه محمد مساوات صرفا به تمرين طولاني مدت و شيوه متفاوت توليد خلاصه نميشود. كار با بازيگر، ساخت اتمسفر، طراحي صحنه و نور دقيق و در نهايت رسيدن به كلي كه جهان نمايش را ميساخت. اشكان خيلنژاد از معدود كارگردانان جوان همنسل خودش است كه سعي كرد انديشيدن با فرم را پيشنهاد بدهد و تجربه كند. شايد بگوييد شكل تمرين و توليد تئاتر «پسران تاريخ» و اين جنس از فرم اجرا نيز رفته رفته به يك برند براي كالاييسازي و فروش تبديل ميشود اما پاسخ اين است. چه خوب كه جاي دعوت از سلبريتيها و رپرها براي حضور روي صحنه، متن خوب، فرم و تمرين طولاني مدت كالايي باشد كه تئاتر عرضه ميكند.
حمید پورآذری، از کارگردانان تئاتر ایران که سالهاست گروه تئاتر پاپتیها را اداره میکند، همچنان تجارب تئاتری تازهای را با مخاطب به اشتراک میگذارد. آخرین تجربه او «متروکهخوانی» است که با گروه اجراگر جواني در پلتفرم داربست گالری محسن ١٣ شب، جان گرفت. در این تجربه تئاتری، پورآذری و دانشجویانش، تلاش بر روایت مجدد هشت نمایشنامه تاریخ ادبیات نمایشی ایران (نمایشنامههای «ناگهان هذا حبیبالله» عباس نعلبندیان، «چوببهدستهای ورزیل» غلامحسین ساعدی، «ارثیه ایرانی» اکبر رادی، «ندبه» بهرام بیضایی، «نوشتن در تاریکی» محمد یعقوبی، «رقص روی لیوانها»ی امیررضا کوهستانی، «جوهر گوگرد» محمد رضاییراد و «خانه» نغمه ثمینی) با زبان و سیاق اجرائی رپ داشتند. متونی که به شکل کارگاهی در کلاسهای دانشگاه تهران تولید شدند را احمد سلگی به هم پیوند داد و نهایتا اجرای «متروکهخوانی» توانست تجربهای متفاوت با نگاهی به محذوفان تاریخ و تاریخ تئاتر باشد.
شعار زمانی اتفاق میافتد که یک مفهوم چندین بار تکرارشده، دوباره با لحنی دیگر بیان شود، پس امر شعار در محتوا اتفاق میافتد نه در قصه و شکل. من بخشهایی از واقعهای را که باعث شده این زنها دچار این وضعیت شوند، بیان میکنم؛ حالا اگر در بخشهایی به دلیل نمایشیبودن غلوآمیز میشود، بحث دیگری است.
فرزین محدث، بازیگر توانمندی در تئاتر است که به عقیده خودش به دلیل نداشتن پروپاگاندا، هرگز آنطور که باید دیده نشده. اینبار که او در نقش یک پیرزن ٧٠ ساله در نمایش «شب دشنههای بلند»، به کارگردانی علی شمس در سالن تئاتر مستقل تهران روی صحنه آمده است، فرصتی فراهم شد تا با او درباره سابقه بازیگریاش و چرایی دیدهنشدنش حرف بزنیم.
«لامبورگینی»، نمایشی به نویسندگی و کارگردانی سیامک صفری، این شبها با بازی او و اشکان خطیبی در پردیس تئاتر شهرزاد جان گرفته است. نمایشی که به گفته مؤلفش، واکنشی به وضعیت گورخوابهاست و توأم با روایت یک درام، نقدهایی را به معضلات اجتماعی چون فروریختن پلاسکو نیز مطرح میکند. در این مسیر، سهیل دانش اشراقی نیز در کنار این دو هنرمند، یکی دیگر از ایدهپردازان «لامبورگینی» بوده است. با سیامک صفری و اشکان خطیبی به بهانه این اجرا گفتوگو کردیم.
خوب یادم هست وقتی سال اولی که نایبرئیس کانون کارگردانان تئاتر بودم، طرحی ریختیم که هر سال به پنج کارگردان کار اولی که کارشان خوب است، جایزه بدهیم. دوره افتادیم به دیدن بیش از صد کاری که گروههای جوان در سال اجرا میکردند. پنج کارگردان انتخاب شدند و از آنها تقدیر شد. به آن روز که نگاه میکنم، میبینم حالا از آن پنج نفر مساوات، رمضانی، خیلنژاد و... یک نفر روبهروی من نشسته که وقتی به دیدن اثر تازهاش، «پسران تاریخ»، در سالن چهارسوی تئاتر شهر میروم، احساس میکنم تماما به من و دیگر مخاطبان احترام بایسته گذاشته شده است. از این رو، برای حضور کوتاهم در آن دوره در کانون کارگردانان خوشحالم. اشکان خیلنژاد، از اعضای گروه تئاتر تازه، با کار آخرش (پسران تاریخ)، منِ کمحرف را پای گفتوگو آورد، امید که مخاطب را هم به گفتوگو با خودش بیاورد.
ثبات، كليد واژه فعاليتهاي گروه تئاتر ليو در تمام سالهاي بعد از شكلگيري و فعاليت در جريان تئاتر ايران است؛ ويژگياي كه اتفاقا دُر گرانبهاي دهههاي اخير هنر به حساب ميآيد و همين مشي موجب شده تا گروهي از بازيگران صاحب سبك زير سايه و نشان ليو شكل بگيرند. در اين بين رضا بهبودي و سعيد چنگيزيان نامهاي بلندي هستند كه نياز به معرفي ندارند و عملكرد موثرشان بارها در تئاتر و سينما نظر علاقهمندان و منتقدان را به خود جلب كرده است. نكته ديگري كه بايد و لازم است به آن اشاره كنم فعاليتهاي مستمر و اثرگذار به دور از هرگونه حاشيه است كه تا حدي موجب شده از سوي مجامع هنري تئاتري ناديده گرفته شوند. همين روش اتفاقا در شيوه بازي بازيگران گروه نيز نمود پيدا كرده و هيچگاه نميبينيد يكي از آنها روي صحنه خودنمايي كند، مگر آنكه نياز نقش و خواست كارگردان در ميان باشد. سعيد چنگيزيان در نمايش «سه خواهر» كه اين روزها بعد از اجرا در سالن پاليز بار ديگر در تماشاخانه ايرانشهر روي صحنه رفته مصداق همين شكل و شمايل بازيگري است. «آندره» نمايش سه خواهر جوان هنرمندي است كه با دستان خودش آيندهاش را نابود ميكند. به دلسوزيهاي خواهرانش اهميت نميدهد و دايره خيرهسري و عياشيهايش تا جايي پيش ميرود كه زندگي همه خانواده را با مخاطره مواجه ميكند. اما آندره نه تنها علت كه معلول شرايط كلي حاكم بر يك اجتماع قرار گرفته در سراشيبي سقوط است. مدام در اتاق كارش جايي خارج از جريان اصلي نمايش پنهان ميشود و زمانهايي در برابر ديدگان تماشاگر قرار ميگيرد اما جالب اينجاست كه حتي هنگام غيابت، در صحنه حاضر است و تاثيرش حس ميشود. خودش ميگويد: «مرز باريكي بين آنچه مخاطب از آندره ميشناسد و آنچه در تمرينها به آن رسيديم را بازي كردم». چنگيزيان در گفتوگوي پيش رو درباره شخصيتي ميگويد كه ايفاي نقشش را برعهده دارد و به خوبي از پس آن برميآيد. درباره تاثير همكاري مستمر چندينساله با گروه ليو و شيوه بازيگري كه در سبك و سياق تمام اعضاي اين گروه نمود دارد.
بهروز غریبپور کارگردان تئاتر، سینما و استاد نمایش عروسکی این روزها به اجرای اپرای خیام مشغول است. خیام شاعر، ریاضیدان و فیلسوفی که سالها پیش از دکارت با ابراز «شک»، ما را دچار پرسشهای بزنگاهی کرد. از هر کجا که ایستاده باشیم و به خیام بنگریم، تعمق و تأمل او را در هستی و کائنات و مرگ و زندگی میبینیم. کارگردان اثر در واکاوی و برساخت اندیشه خیام از دل اشعارش همت گمارده و گرچه وفادار به کلاسیسیسم است، چه در تنظیم و چه در اجرا، با این حال چیزی در تولید لذت هنری کم نگذاشته و با موفقیت توانسته عمق اندیشه، فراز و فرود و پرسشهای خیامی را به نمایش درآورد. در این اپرا به همراهی آهنگ و آواز دستگاهی ایرانی صحنه به صحنه، تنش نمایشنامه را دنبال میکنیم و تلاش غریبپور در حفظ میراث موسیقایی و نمایش بومی را برای برکشیدن «سخن نو» تا رسیدن به «حلاوتی دگر» شاهدیم. در حوزه تحقیق، نگاههای متفاوتی به خیام شده که «ایران» در گفتوگو با غریبپور به آن پرداخته است
حسن معجوني از دوران دانشجويي به آثار چخوف علاقهمند يا به قول خودش عاشق شده است؛ عشقي كه بعد از فارغالتحصيلي از دانشگاه هم دست از سرش برنداشته و تا امروز كه سالها از آن دوران ميگذرد، ادامه يافته است. نمايش «در مضار توتون»- سال ٨٠ سالن شماره ٢ مجموعه تئاترشهر- نخستين مواجهه معجوني با يكي از متنهاي نويسنده روس بود ولي كار جدياش از نمايش «دايي وانيا» - سال ١٣٩٠ تماشاخانه ايرانشهر- آغاز شد. درست ١٠ سال بعد و معجوني از آن زمان به اضافه همين تجربه اخير يعني نمايش «سه خواهر» ظرف شش سال به شخصيتهاي پنج نمايشنامه مهم نويسنده مورد علاقهاش جان بخشيده است. حالا از يك منظر كار به پايان رسيده ولي معجوني قصد دارد آثار چخوف را با رويكردي تازه به صحنه بياورد. سرپرست گروه تئاتر «ليو» در گفتوگو با «اعتماد» از تصميمهاي جديدش در زمينه كارگرداني و تاسيس مدرسه تئاتر ليو گفت و البته از راهاندازي سالن تئاتر خصوصي در شهر رشت خبر داد.