بررسیها در گذر زمان پنج ساله نشان میدهد که با افزایش حمایت نهادها و سازمانهای دولتی، نقش تهیهکنندگان بخش خصوصی بسیار کمرنگتر از قبل شده و در عین حال نقش ارگانها و رویکردهای خاصی که در جشنواره داشتند، ظهور بروز پر رنگتری داشته است.
انجمن مدیران تولید سینمای ایران ضمن معرفی برگزیدگانشان در جشنواره فیلم فجر در عین حال اعلام کردند به دلیل اینکه نتوانستند مبلغ جایزه را تامین کنند، در مراسم تجلی اراده ملی حضور ندارند.
درست است که «پرویز خان» در نماهایی مخاطب را به یاد مجموعه معروف «تد لاسو» می اندازد اما داستان پرویز خان برعکس داستان تد لاسو است. اینجا با یک مربی حرفه ای و تیم آماتور مواجهیم. به عبارتی «پرویز خان» پشت دست آن بازی نمی کند اما نماهایی دارد که به نظر می رسد، کارگردان گوشه چشمی به آن اثر داشته و خوشبختانه مقهور نشده است.
مجتبی امینی در چهل و دومین دوره این فستیوال رکوردی از خود به جا گذاشته که به نوعی پاشنه آشیل جشنوارهای است که او و تیم هیات انتخاب و هیات داوران آن باید پاسخگو باشند که بر چه اساسی چنین فیلمهایی با سناریوهای ضعیف توانستهاند در جشنواره حضور پیدا کنند و مهمتر اینکه با چه متر و معیاری در این وضعیت سیمرغ بلورین بهترین فیلم هم اهدا شده است؟
مدیر سینما اطلس مشهد گفت: ۱۰۰ درصد در فروش فیلمهای جشنواره ضرر کردیم. وقتی هر سانس با ۱۰ تا ۱۵ نفر اکران شود، طبیعی است که هیچ سودی نکنیم.
مدیر اسبق سازمان سینمایی نوشت: حالا اين روزها كه 10 سال از آن ماجرا ميگذرد با خودم ميگويم اگر يكي از اين حاشيههاي جشنواره 42 فيلم فجر 10 سال پيش رخ ميداد چه ميشد؟
رضا امیرخانی، نویسنده و منتقد ادبی درباره حاشیه اختتامیه جشنواره فیلم فجر نوشت: لیل و نهار را لیل و انهار خواندن و حول را هل تلفظ کردن، تپق نیست. فقدان فراگیری آموزش و پرورش ابتدایی است.
تصویری از داریوش مهرجویی در حال دریافت هدیه از سیدمحمد خاتمی.
نکته تلخ این است که یادتان هست در دهه ۵۰ که میکلوش یانچو فیلمهایش را شیفتهوار تماشا میکردیم نمیدانستیم او در کشور خودش با محدودیت و فشار روبروست و خیلی راحت فیلم نمیسازد الان درست همین اتفاق برای ما افتاده. از اصغر فرهادی خارج از ایران حمایت میشود و همه فیلمهایش را میبینند و در اینجا نمیتواند فیلم بسازد. یک عده مثل ما که در ایران میکلوش یانچو میدیدیم، یک عده دیگری در دنیا اصغر فرهادی میبینند و خودمان نمیتوانیم ببینیم.
هادی شریعتی کارگردان مستند «ستار الکلاسیکو» که در جشنواره «سینماحقیقت» و فیلم فجر حضور داشته است از تولید این اثر گفت و از نگاه تبعیض آمیز به مستند انتقاد کرد.
کارگردان را در نگرفتن بازی مناسب از بازیگران، چکش کاری نکردن فیلمنامه، انتخاب زوایای ضعیف، قاب بندی نامتعارف و عدم نظارت بر تدوین دارای ضعف جدی می دانم.
آغوش باز در زیرلایه متن اصلی نگاهی هم به سختی های کار خوانندگان و برگزار کنندگان کنسرت دارد. نگاهی به آدم های جامعه، ترس ها، طمع ها، زیاده خواهی و خودخواهی هایشان می کند و در انتهای داستانش هم با حذف آدم های سیاه و خاکستری قصه،در کنار آدم های شریف و با اصالت می ایستد و برایشان کف می زند.
کانون فیلمنامه نویسان سینمای ایران خطاب به رییس سازمان سینمایی، نامهای نوشتند و از ندادن سیمرغ بخش فیلمنامه گله کردند.
واقعیت اینجاست که دیگر جشنواره معنایش را کامل از دست داده است. حتی اکران سینمایی هم دیگر معنایی ندارد. اکرانی که دقیقاً از همان منطق جشنواره پیروی میکند. فیلمهای مهم سانسهای محدود دارند و دیده نمیشوند و کمدیها، با کمترین کیفیت و مبتذلترین شوخیها منجی سینماها شدهاند که چراغ سالن و نه سینما روشن بماند. ما بازی را در همهی عرصهها به ابتذال باختهایم. چه در جشنواره و چه در اکران.
درحالیکه بسیاری از سینماگران در یکسال گذشته بیکار یا ممنوع از کار شدند و سینما در آستانه ورشکستگی اقتصادی قرار گرفته که با نفس مصنوعی زنده مانده، وزیر فرهنگ در اختتامیه جشنواره میگوید: «خانواده فرهنگ و هنر پُررونقترین دوره خود را تجربه کرد. از ابتدای سال تا به امروز هیچ روزی در سال بر اصحاب فرهنگ و هنر سپری نشد، مگر اینکه یک رویداد باشکوه را تجربه کردند.»
به نظر میرسد سینمای ایران از این پس یا دولتی است یا برای جشنواره خارجی.
سینمای ایران بیماری صعبالعلاجی دارد و اینکه بخواهیم بیماری را از سرمایهها و بستگان آن که مخاطبانش هستند، پنهان کنیم و با هجویات پوچ و فریبنده سر آنها را گرم کرده و بگوییم سینما در سلامت کامل قرار دارد و آنها را به سرابی امیدوار کنیم، مصداق بارز فریب است.
این رسانه اصولگرا نوشت: میتوان گفت سینمای ایران به نوعی پوست انداخته و دیگر نیازی به آن چهرهها و عناصر پرمدعای جشنواره زده و مقلد و عروسکی ندارد.
سینما تخصص میخواهد، نیاز به برنامه مشخص دارد و باید پذیرفت که هر کسی فقط با عناوین شعاری و مدیرپسند و برچسبهایی که خوشایند رئوس قدرت در بخشهای مختلف حکمرانی کشور است، قادر به اداره آن نخواهد بود و انکار مداوم و آمارهایی که به لطف چند کمدی که آنها هم در دورانی مغضوب همین مدیران بودند، راه به جایی نخواهد برد و سینمای ایران در سالهای آتی به سرعت به سمت نابودی مطلق حرکت خواهد کرد.
انگار سازمان سینمایی به یک فرمول جالب دست یافته است که جشنواره فجر را با فیلمهای ارگانی جلو میبرد و اکران سینماها را هم با فیلمهای کمدی.