چهل و سومین جشنواره فیلم فجر با معرفی برندگان سیمرغ بلورین به ایستگاه پایانی رسید.
«بچه مردم» فیلم کامل و بدون تقصی نیست. شاید بتوان گفت در مقیاس کلی به قاب تلویزیون نزدیک تر است تا سینما. اما بهدلیل نگاه جدید به موضوعات تلخ و نوآوری در پرداخت خلاقاته و فاتتزی، فیلم خوبی است.
گفتوگوی فریدون جیرانی با اکتای براهنی کارگردان فیلم پیرپسر.
انتخاب ۳۳ فیلم برای جشنواره فجر امسال، انبوهی از سوالات را در ذهن مخاطبان و اهالی رسانه ایجاد کرد؛ چرا باید این تعداد فیلم اکران شود و چرا فیلمهای ضعیف در جشنواره حضور داشتند؟ جشنواره فجر چهلوسوم پر از فیلمهای درجه دو و سه بود که فقط برای رسیدن به تعداد مطلوب گنجانده شده بودند.
فیلم «پیشمرگ» با فروش ۷ هزار و ۳۰۰ بلیت در جایگاه ۱۶ یا ۱۷ قرار داشته است و این موضوع ابهام ایجاد میکند که چطور این فیلم انتخاب مردمی است.
آیین اختتامیه چهل و سومین جشنواره فیلم فجر، عصر روز دوشنبه ۲۲ بهمن ماه در مرکز همایشهای برج میلاد برگزار و برندگان جوایز سیمرغهای بلورین این جشنواره اعلام شد.
«ناتور دشت» یک درام ملتهب و درگیرکننده است که تمام تخممرغهای خود را در سبد فصل فینال میگذارد و به جز این پایانبندی شکوهمند، اتفاق چندان خاصی را رقم نمیزند.
«خاتی» علیرغم بهره گیری از لوکیشنهای بکر و متعدد و زیبا ریتم کندی دارد و بخش زیادی از این کندی ریتم به روایت باز میگردد.
«بازی را بکش» از ناحیه کممایه بودن داستان و نگاه تککاراکتری خود ضربه میخورد؛ نه داستان چسب بسط محتوایی دارد و نه کاراکتر کلیدی روایت میتواند با کنشمندی خود، روندی سینوسی به داستان دهد.
موفقیتِ نسبی «باغ کیانوش» در جشنواره و فروشی که این فیلم کمدی فانتزی را به سومین فیلم غیرکمدی سال تبدیل کرد، سبب شد محمدجواد موحد دوباره به همراه کارگردانی فیلم اولی به سراغ «تاکسیدرمی» برود، فرمولی امتحان پس داده اما پرخطر.
«تاکسیدرمی» بهعنوان تنها نماینده سینمای کمدی فانتزی در جشنواره این دوره، علیرغم آنکه خوب شروع میشود اما به دلیل فقر داستانی و بلاتکلیف بودن در ماهیت خود، نمیتواند داستان سرراستی را برای مخاطبش تعریف کند و به همین دلیل با گنگی مشهودی مواجه میشود که چندان برازنده اثر نیست.
«رها» نخستین فیلم حسام فرهمند؛ یک اتفاق تازه و جدی در سینمای اجتماعی امروز ما است، فیلمساز نسبت به سوژهاش بلاتکلیف نیست و شناخت به اندازه نسبت به موقعیت دارد. دوربین نگاهش را به دل و درون جامعه متاثر از شرایط اقتصادی برده است.
«شوهر ستاره» فیلمی با شخصیتهای درونگراست که فیلمنامه نمیتواند جهان خاص آنها را به شیوهای دراماتیک به تصویر بکشد. متاسفانه آن زیرکی و فنون فیلمنامهنویسی که برای ساخت آثاری از این دست رعایت میشود، در این کار به چشم نیامد تا فیلمی که میبایست لحنی زنانه داشته باشد، در نشانگذاری کردن این تصویر، ناکام بماند.
«زیبا صدایم کن» دغدغه بیمکانی و یافتن سرپناه دارد، به وضعیت بد اقتصادی طعنه میزند و روی خط قرمز نقد گشت ارشاد نیز راه میرود؛ پس مخاطب را با اثری مواجه میکند که حرفی برای گفتن دارد اما از آن سو تصویرِ شهر بهمثابه آرمان شهری برای عملی ساختن خیالهای مخاطب، نوعی رویافروشی به اوست که با منطقِ قصه چفت نمیشود.
«شمال از جنوب غربی» فیلمی با دکوپاژ و برنامه است و زرگرنژاد نشان داده است که برای پلان به پلان فیلمش برنامه داشته است و دوربین، ایستا و یا سرگردان نیست و با یک فیلمنامه دکوپاژ شده به پیش رفته است.
«صددام» علیرغم اینکه از سوژه جذابی برخوردار است اما نمیتواند فضاسازی متناسبی حول این سوژه رقم بزند تا مشخص شود پدرام پورامیری پس از ساخت چند درام اجتماعی موفق، جهان کمدی را آنطور که باید و شاید، نمیشناسد.
فیلم «ناتورِ دشت» در جشنواره چهل و سوم و در میان خیلی فیلمهایی که یا داستان ندارند یا از فرط ابتذال قابل دیدن نیستند، اثری است قابل تامل که تماشاگر را تا انتها با خود همراه میکند؛ گرچه بسیاری داستان واقعی گم شدن یسنا در گلستان را خوانده و ماجرایش را دنبال کرده بودند.
«مرد آرام» همانند مردم شریف افغانستان، نجیب، غریب، بیشیله پیله، بیادعا، ساده و انسانی بود. اگر از شعارها و پیامهای اخلاقی فیلم با اغماض عبور کنیم، در دل روایت و شخصیتپردازی اثر، این دغدغه انسانی به وضوح قابل مشاهده است.
«گوزن های اتوبان» یکی از محدود فیلمهای اجتماعی خوب این دوره از جشنواره فیلم فجر است که احتمالا اکران عمومی موفقی را نیز تجربه خواهد کرد.
«بی سر و صدا» ساخته مجیدرضا مصطفوی و «قاتل و وحشی» به کارگردانی حمید نعمت الله دو فیلمی هستند که جایشان در بخش نمایشهای ویژه جشنواره فیلم فجر ۴۳ خالی ماند.
دبیر چهل و سومین جشنواره فیلم فجر تاکید دارد که اگر قرار باشد جشنواره با همین مدل و ساختار پیش برود حاضر نیست دبیری دوره بعدی جشنواره را بپذیرد.