«آرامش در حضور دیگران» اثر ماندگار ناصر تقوایی، فیلمی است که با تکیه بر فرم و ساختار، جهانی انتقادی و روانشناختی خلق میکند. این تحلیل بر نقش حیاتی معماری فضای روایت (خانه سیروس طاهباز) بهعنوان پیکرهای فعال برای نمایش وضعیت روانی شخصیتها تأکید دارد؛ جایی که پلهها محور میزانسن بوده و تقابل میان نظم و فروپاشی را نشان میدهند.
برخی از بازیگران سینمای ایران در عین حالی که توانایی های فنی در ایفای نقش دارند، بسیار متمایلند که نقش آفرینی های اغراق شده داشته باشند. این وظیفه کارگردان بهعنوان بازیگردان است که نمک غذا را باید کنترل کند. برای نمونه، مریلا زارعی در فیلم «شیار» نیز مطمئنا این استعداد را داشت که نقشش را بسیار اغراق آمیزتر اجرا کند.
«پرونده باز است» قطعا در پرونده فیلمسازی کیومرث پوراحمد یک نقطه برجسته محسوب نمیشود، به هر حال آنرا بهعنوان فیلمی میتوان در نظر گرفت که در برخی نکتهها بیانگر میزان تجربه و تبحر سازنده آن است. این فیلم در مجموعه فیلمهای جشنوارهای قرار گرفته که چند سال پیش به اثر مطلوبتر مرحوم «یدالله صمدی» در همین حوزه نیز اصلا روی خوش نشان نداد و قربانیاش کرد.(پدر آن دیگری)
بازیگران فیلم نیز هر کدام توانایی مشخصی داشتهاند که هنر بازیگردانی نیز آن قابلیتها را به کار گرفته است؛ اما به هر حال اگر برای باورپذیری مخاطب ارزشی قایلیم باید او را توجیه کنیم که چگونه در یک خانواده جنوبی که خواهر خانواده (با بازی سحر دولتشاهی) به شکل افراطی با گویش جنوبی صحبت میکند، پسر همان خانواده (با بازی پژمان جمشیدی) با لهجه تهرانی و بدون حتا ته رنگی از لهجه محلی اش سخن میگوید.
کیومرث پوراحمد خالق یادگاریهایی است که ما در تنهاییمان به آنها میاندیشیم. ریشههایی که او از صفا و صمیمیت -و همچین انسانیت- در دل مخاطبان سینما و تلویزیون نهاده با گذر زمان رشد کرده است. حال تا نامی از او و یادگاریهایش میآید، بوی دفتر و شب به مشاممان میرسد. انگار که همهمان مقابل تلویزیون نشستهایم و برف شادی از دست محمدرضا فروتن -در فیلم شب یلدا- روی سرمان میریزد.
آرمان خوانساریان فیلمساز شناخته شده فیلم کوتاه در اولین تجربه فیلمسازی بلند خود که محصول باشگاه فیلم اولیهای بنیاد سینمایی فارابی و در ژانر درام است، به سراغ یک قصه عاشقانه در بستر دانشگاه رفته است.
فیلم اگر چه که در فیلمبرداری، صدا، گریم، تدوین، رنگ و نورپردازی خوب ظاهر شده اما در کارگردانی، فیلمنامه و بازی دارای ضعفهای جدی است. دقایق ابتدایی فیلم مخاطب را جذب نمیکند، کشش نیست، کاشت، داشت و برداشت شخصیتهای داستان را نمیبینیم، کد و مانع گذاری ندارد، عطفبندی ندارد، اوج ندارد و فاقد سکانس و دیالوگ برتر است.
دانشگاه، یکی از مکان هایی است که دغدغه های بسیاری را متوجه خود کرده است. جامعه شناسان، سیاستمداران و البته سینماگران. رسول صدرعاملی در صدر این دغدغه مندان سینمایی است.
«یادگار جنوب» یا میتواند در اکران عمومی موفق به جذب حداکثری تماشاچی شود یا اینکه شکست سنگینی را تجربه خواهد کرد و این مساله ریسک بسیار بالایی است که سازندگان اثر به احتمال زیاد به آن واقف بوده اند.
«جنگل پرتقال» حدیث نفس کارگردان فیلم است، روایتگر طیف وسیعی از آدمهای با استعدادی است که فکر میکنند هیچکس به استعداد آنها اهمیت نمیدهد.
فیلم «آه سرد» به کارگردانی ناهید عزیزی صدیق روایت دو همسفر در یک جاده بیانتها است، بیآنکه حرفی برای گفتن داشته باشند، فیلمی است سرد برای سفری یخزده به ناکجاآباد.
در «استاد» بیشتر با یک فیلم سیاسی انتقادی مواجه هستیم تا محصولی اجتماعی یا امثال آن و معتقدم همین نگاه ابزاری به مقوله یاد شده سبب شده تا با فیلم نه چندان دلچسب و کاملا تاریخ مصرفدار مواجه باشیم
مخاطبِ کمی جدیتر فیلم «آه سرد» میتواند احساس کند که سازنده یا سازندگان آن به جلب توجه داوران جشنوارهها، ازجمله جشنوارههای خارجی توجه داشتهاند. با این حال اگر فیلم میخواهد که در جشنوارهها مورد توجه کافی قرار گیرد، در برخی زمینههای فنی باید بررسی دوباره و بعضا تجدید نظر کند.
فیلم سینمایی «شماره ۱۰» چه در داستان و چه در پرداخت، دارای جذابیتهایی است که احتمال اینکه در فهرست نامزدهای سیمرغ بلورین جشنواره امسال چند بار نامش تکرار شود، دور از ذهن نیست.
وقتی خالقان اثر تصمیم میگیرند یک شخصیت اصلی قصه را که استاد کاریزماتیک و معتبر رشته هنر است، طوری پردازش کنند که در ذهن مخاطب با آدرسهایی که داده شده، تداعیگر یک شخصیت واقعی شود، خود را در یک قمار وارد میکنند که ممکن است طیفی با رویکرد فیلم همراهی کنند و برخی هم ممکن است براساس تشخیص و سلیقه خود، در برابر آن موضع جدی بگیرند و دیگر حرف آن را چندان نشنوند.
مدیران تلویزیون این روزها برخلاف سنت سالهای پیشین از ارائه آمارها و نظرسنجیهای تولید شده در خود سازمان -که یک زمانی مایه مباهاتشان بود- اجتناب کرده و نمیگویند در فصل گذشته چه میزان مخاطب داشتهاند و هر برنامهای که ساختهاند چقدر آورده داشته است، از سریالها تا مسابقات و برنامههای خبری و انواع و اقسام تولیدات، درست در همین زمان که خبری از ارائه این آمارها به مخاطب نیست، درخواست افزایش چند هزار میلیارد تومانی بودجه و نامه به رئیسجمهور برای فیلتر پلتفرمی از شبکه نمایش خانگی به حاشیههای این سازمان تبدیل شده است.
از همان روزهای انقلابی 57، گروهی از جوانان اسلامگرا نیز در پی آن برآمدند که تشکلی برای خود داشته باشند؛ تشکلی بهنام «حوزه هنری انقلاب اسلامی» که نام کسانی چون محسن مخملباف، مرتضی آوینی، قیصر امینپور، رسول ملاقلیپور، مسعود فراستی و ... در تاریخ فعالیتهای آن بهچشم میخورد. سینماگر شاخص این جریان در دهه 1360، محسن مخملباف بود که بهصراحت میگفت حتی حاضر نیست در کنار کیمیایی در لانگشات بایستد، چه برسد به کلوزآپ.
«ملاقات خصوصی» نشان داد که در بحبوحهی سالهایی که رغبت و میل تهیه کنندگان به تهیهی فیلمهاییست که بر بستری از آسیبهای اجتماعی و زندگی و روابط میان طبقات زیرین اجتماع شکل میگیرد، هنوز هم درونمایههای عاشقانه کارکرد خاص خودش را دارد و قادر است تا قریب به ۱۰۰ دقیقه مخاطب را با فیلم همراه کند.
تصویرسازی هولناک امید شمس از محیط زندگی پروانه و شرایط خانوادگی و فضای خاص و بیرحم زندان است که مشابه جنگلیست که موجودات در همه حال در حال تنازع بقا هستند و میجنگند تا زنده بمانند و در تلاش برای نجات خود تمام اصول را زیر پا میگذارند.
در خبر آمده بود که محمد مهدی عسگرپور رییس هیات مدیره خانه سینما طی نامه ای به وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی که هم هنگام دبیر شورای هنر شورای انقلاب فرهنگی هم هست، وی را از طرح و تصویب مقررات تازه صدور پروانه فیلمسازی و نمایش برحذر داشته بود.
انتظار چنین فستیوالهایی از سینمای ایران نه یک اثر هنری بلکه یک حرکت رسانهای مطابق با سوژههای مدنظر تصمیمگیرانش است. انتظاری از جنس سفارش! دو نوع سفارشیسازی داریم؛ یک نوع به سفارش حکومت و نوع دیگر به سفارش غیرمستقیم و مکانیزمهای تشویقی بعضی فستیوالها از جمله برلین.