نمایش مارمولک از شبکه چهار که اساسا دخلی به تغییر نگرش کلی مدیران رسانه ملی ندارد و در واقعیت امر آنچه میتوان به دلایل و انگیزه پخش فیلم اشاره کرد، بیشتر معطوف به نگرانی از بایکوت رسانه ملی از طرف مردم و در خوشبینانهترین حالت تغییر نگرش مدیران فعلی نسبت به پیام فیلم و به تعبیری تلاش برای بازسازی اعتبار و اعتماد عمومی از روحانیت است که در ذهنیت مردم به درست یا غلط مسبب معضلات و مشکلات و بحرانهای ریز و درشت اجتماعی و سیاسی میدانند.
فیلم سینمایی «شماره ۱۰» چه در داستان و چه در پرداخت، دارای جذابیتهایی است که احتمال اینکه در فهرست نامزدهای سیمرغ بلورین جشنواره امسال چند بار نامش تکرار شود، دور از ذهن نیست.
وقتی خالقان اثر تصمیم میگیرند یک شخصیت اصلی قصه را که استاد کاریزماتیک و معتبر رشته هنر است، طوری پردازش کنند که در ذهن مخاطب با آدرسهایی که داده شده، تداعیگر یک شخصیت واقعی شود، خود را در یک قمار وارد میکنند که ممکن است طیفی با رویکرد فیلم همراهی کنند و برخی هم ممکن است براساس تشخیص و سلیقه خود، در برابر آن موضع جدی بگیرند و دیگر حرف آن را چندان نشنوند.
مدیران تلویزیون این روزها برخلاف سنت سالهای پیشین از ارائه آمارها و نظرسنجیهای تولید شده در خود سازمان -که یک زمانی مایه مباهاتشان بود- اجتناب کرده و نمیگویند در فصل گذشته چه میزان مخاطب داشتهاند و هر برنامهای که ساختهاند چقدر آورده داشته است، از سریالها تا مسابقات و برنامههای خبری و انواع و اقسام تولیدات، درست در همین زمان که خبری از ارائه این آمارها به مخاطب نیست، درخواست افزایش چند هزار میلیارد تومانی بودجه و نامه به رئیسجمهور برای فیلتر پلتفرمی از شبکه نمایش خانگی به حاشیههای این سازمان تبدیل شده است.
از همان روزهای انقلابی 57، گروهی از جوانان اسلامگرا نیز در پی آن برآمدند که تشکلی برای خود داشته باشند؛ تشکلی بهنام «حوزه هنری انقلاب اسلامی» که نام کسانی چون محسن مخملباف، مرتضی آوینی، قیصر امینپور، رسول ملاقلیپور، مسعود فراستی و ... در تاریخ فعالیتهای آن بهچشم میخورد. سینماگر شاخص این جریان در دهه 1360، محسن مخملباف بود که بهصراحت میگفت حتی حاضر نیست در کنار کیمیایی در لانگشات بایستد، چه برسد به کلوزآپ.
«ملاقات خصوصی» نشان داد که در بحبوحهی سالهایی که رغبت و میل تهیه کنندگان به تهیهی فیلمهاییست که بر بستری از آسیبهای اجتماعی و زندگی و روابط میان طبقات زیرین اجتماع شکل میگیرد، هنوز هم درونمایههای عاشقانه کارکرد خاص خودش را دارد و قادر است تا قریب به ۱۰۰ دقیقه مخاطب را با فیلم همراه کند.
تصویرسازی هولناک امید شمس از محیط زندگی پروانه و شرایط خانوادگی و فضای خاص و بیرحم زندان است که مشابه جنگلیست که موجودات در همه حال در حال تنازع بقا هستند و میجنگند تا زنده بمانند و در تلاش برای نجات خود تمام اصول را زیر پا میگذارند.
در خبر آمده بود که محمد مهدی عسگرپور رییس هیات مدیره خانه سینما طی نامه ای به وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی که هم هنگام دبیر شورای هنر شورای انقلاب فرهنگی هم هست، وی را از طرح و تصویب مقررات تازه صدور پروانه فیلمسازی و نمایش برحذر داشته بود.
انتظار چنین فستیوالهایی از سینمای ایران نه یک اثر هنری بلکه یک حرکت رسانهای مطابق با سوژههای مدنظر تصمیمگیرانش است. انتظاری از جنس سفارش! دو نوع سفارشیسازی داریم؛ یک نوع به سفارش حکومت و نوع دیگر به سفارش غیرمستقیم و مکانیزمهای تشویقی بعضی فستیوالها از جمله برلین.
مت ریوز قصد دارد سریال کوتاهی درباره باستر کیتون بسازد که رامی مالک بازیگر آن خواهد بود.
وقتی به دو راس سازنده این سریال نگاه میکنیم، یکی محمود رضوی و دیگری ابراهیم حاتمیکیا، میبینیم که از قضا هیچکدام آنها تجربه ساخت سریال تاریخی را آنهم در ابعادی تا این اندازه بزرگ و گسترده ندارند؛ آنطور که مثلا کارگردانی چون داود میرباقری را در مقام سازنده آثار تاریخی برای تلویزیون میشناسیم.
بدون تردید سال 1401 را میتوان یکی از سیاهترین روزهای دوبله ایران توصیف کرد. سالی که هنر دوبله بزرگانش را از دست داد. صداهایی تکرارناشدنی که جای خالی آنها هر روز بیشتر احساس میشود.
جشنوارهها را صرفاً مشتی پوست و گوشت و استخوان برگزار نمیکنند. جشنوارهها روی دوش هنرمندان بنا میشود و هنرمندان حتی اگر آبونان هم نخواهند دل خوش میخواهند و این نکته بدیهی را باید مدیران محترم بفهمند که نمیشود آدمی اندک نسبتی با هنر برقرار کند و در چنین فضایی دل خوشی داشته باشد.
ایران، عربستان سعودی و ترکیه ازیکسو و ایالاتمتحده، روسیه و چین ازدیگرسو بهدنبال تولید و بازتولید روایتها و فراروایتهای خود برای خاورمیانه هستند. دراینمیان ترکیه جایگاه ویژهای دارد؛ چراکه پیشگام بهرهگیری از رسانه و قدرت نرم برای تاثیرگذاری بر کشورهای منطقه بوده است.
در شروع فیلم دوربین، توریستوار گوردخمههای هخامنشی را به تصویر میکشد، بیهیچ کارکردی در قصه، بیرونافتاده از کلیت اثر و در بهترین حالت نمادین و شاید هم تبلیغاتی. عبور تاکسی از جلو ارگ کریمخانی و گنبد علیبنحمزه در پسزمینه، نشان میدهد که فیلمساز تلاش میکند از واقعیت تاریخی شیراز بهره بگیرد و این همان جایی است که فیلمساز مخاطب را به بیرون از اثر میکشاند و هویت بیرونی شهر را با شهری که باید در درون اثر خلق میکرد، ادغام میکند.
پیشنهاد میکنم مدیریت خانه سینما هرچه سریعتر متن پیشنویس آییننامههای مذکور را منتشر کند و در دسترس افکار عمومی قرار دهد. این اقدام به هیچوجه مغایرتی با تشکیلِ -احتمالیِ – «کارگروه مشترک» ندارد، اما قطعاً در چارچوب اهداف و وظایف خانه سینما به عنوان نمایندهٔ بخش غیر دولتی و جامعهٔ اصناف سینمای ایران بسیار ضروری و مفید است.
چرا ساختن سریال «موسی» (ع) برای جمهوری اسلامی اینقدر مهم است ولی مثلا ساخت سریال حضرت عیسی (ع) یا حضرت ابراهیم (ع) اینقدر اهمیت ندارد؟ این اهمیت از چه روست که پس از گذشت سالها با تغییر سه کارگردان(سلحشور، شورجه، حاتمیکیا)، آقایان هنوز بیخیال «موسی» نشدهاند؟ این اهمیت از چه روست که هزاران میلیارد تومان میارزد؟ دقت کنید؛ هزاران- میلیارد- تومان.
گاهی وقتی چیزی یا کسی بیشازحد در دسترس باشد در واقع از دید خارج میشود. به عبارتی دیگر همیشه و همهجا بودن، آنسوی غیبت و فقدان است و جلوی چشم بودن زیاد بهمعنای بهچشم نیامدن است. فارغ از تعدد حضور، پرسش این است که آیا شهرت یک بازیگر دلیلی بر شایستگی او برای داوری در یک جشنواره است و آیا داوری یک جشنواره سینمایی نیازمند تخصص و دانش تئوریک و نظری است.
افزایش اقدامات نظارتی ساترا و همچنین دستور به توقف آثار بار دیگر فضای شبکه نمایش خانگی را ملتهب کرده است. بهعنوان نمونه سریال «شبکه مخفی زنان» از زمان انتشار تاکنون، در مواردی با وقفه در پخش همراه بوده است که هر بار شبههتوقف یا توقیف این سریال را در برخی رسانهها و فضای مجازی پررنگ کرده است. این سریال قرار بود طبق روال همیشگی، ظهر جمعه 16 دیماه، پخش شود اما برای چندمین بار با مشکل پخش همراه شد.
همهچیز از «زن، قدرت، شکوه» آغاز شد. آنجا که در پایان قسمت چهارم سریال «شبکه مخفی زنان»، شاهد برگزاری نخستین جلسه ثبتنام و عضوگیری از زنان با حضور میرزامحمود زنبورکچی (سیامک انصاری) و دلبرجان (لیلاحاتمی) بودیم. میرزامحمود که وارد حیاط محل برگزاری جلسه شد، تابلویی صورتی به چشم آمد که در نماهای نخست به خوبی دیده نمیشد اما سرانجام، در بالای دو مشت گرهکرده رخ نمود. شعار تابلو این بود: «زن، قدرت، شکوه».
سوریایی کردن جشنواره فجر نه تنها برای مهمترین رخداد سینمایی در سطح بینالمللی اعتباری کسب نخواهد کرد، بلکه به تعمیق هرچه بیشتر شکاف جامعه هنری و سینمایی منجر خواهد شد. آنچه روزنامه کیهان در این روزها هدفگذاری کرده، خواسته یا ناخواسته تعمیق این شکاف است.