نمایش مارمولک از شبکه چهار که اساسا دخلی به تغییر نگرش کلی مدیران رسانه ملی ندارد و در واقعیت امر آنچه میتوان به دلایل و انگیزه پخش فیلم اشاره کرد، بیشتر معطوف به نگرانی از بایکوت رسانه ملی از طرف مردم و در خوشبینانهترین حالت تغییر نگرش مدیران فعلی نسبت به پیام فیلم و به تعبیری تلاش برای بازسازی اعتبار و اعتماد عمومی از روحانیت است که در ذهنیت مردم به درست یا غلط مسبب معضلات و مشکلات و بحرانهای ریز و درشت اجتماعی و سیاسی میدانند.
اما وضعیت در عصر جدید از سال 57 به بعد فصل تازهای در سینمای ما به وجود آورد. هرچند فیلسازهای موج نو توانستند به نحوی به کار خود ادامه دهند لیکن فعالیت آنان به مرور تاثیر گذشته را از دست داد.
فیلم «هفتاد سی» اگرچه بر پایه یک ایده خوب بنا شده که به نظر میرسد حاصل دغدغههای اخلاقی فیلمساز است، اما در مراحل بعد از ایده نتوانسته حق آن را ادا کند و هم در فیلمنامه و هم در کارگردانی ضعف دارد.
کنار گذاشتن فیلم «پیر پسر» از لیست جشنواره فیلم فجر امسال بار دیگر بحثهای داغی پیرامون نگاه سلیقهای و سیاسی به آثار سینمایی ایجاد کرده است. آیا این تصمیم بر پایه معیارهای فنی و هنری بوده یا تحت تأثیر فشارهای بیرونی اتخاذ شده است؟
از فیلمهای خوبی که این روزها بر پرده سینماها نقش بسته، «برف آخر» است که در ژانر اجتماعی و خانوادگی تولید شده و روایتی از روزهای تکراری زندگی یک دامپزشک است.
جنازه، کویر، ون، راننده و چند مسافر که تا رسیدن به ایست و بازرسی مخاطب با احوالاتشان آشنا میشود. احوالاتی که به معنای دقیق کلمه در فیلم «ساخته» میشود. زرنگار از ضمیر شش نفر داستانی را روایت میکند که در جزئیات متحیرکننده و در بیان قصه گیراست، این یعنی زرنگار دقیقا آنچه از سینما طلب میشود را به مخاطب ارائه میدهد.
فیلم سینمایی«برف آخر» درام درونی یک کاراکتر تنها، کم حرف و پر رمز و راز بر بستر سکون طبیعت و برف و سرما است که در انتها گرمایی به اندازه روشنایی چراغ های روستا از فاصله دور، درون و برون کاراکتر را گرم و تلطیف می کند.
فیلم «علت مرگ: نامعلوم»، فیلم پر جزئیات و خلاقانهای است و ردپای این دو ویژگی یعنی توجه به جزئیات و خلاقیت و نوآوری در جای جای فیلم قابل مشاهده است.
باورکردنی نبود که این فیلم را تبریزی ساخته باشد. یک جریانی موسوم به فیلمهای شانه تخممرغی در سینمای چند سال اخیر ایران به راه افتاده که اساسا ربطی به سینما ندارند و بیشتر تجاری هستند و به دنبال کسب سود بیشتر!
این روزها فیلم «تعارض» به کارگردانی محمدرضا لطفی بر پرده سینماهاست. از آن دست فیلمهایی که قرار نیست مخاطب را سرگرم کند، بلکه سردرگمی او در این جهان پارادوکسیکال را به نمایش گذاشته و از تضادها و تعارضهای درونی آدمی حرف میزند.
سینمای ایران تلاش کردهاست در چند اثر سینمایی از جمله «مینای شهر خاموش»، «بیدار شو آرزو» و «احمد» که به زودی اکران میشود ادای دینی به حادثه تلخ زمین لرزه بم داشته باشد.
ملاقات با جادوگر شاید عجیبترین و نازلترین آثار کمدی سینمای سالهای اخیر به شمار بیاید چرا که فیلم بهنظر متشکل از تعدادی از سکانسهای بیربط است که قرار است یک فیلم سینمایی را تشکیل بدهند! منطق روایی فیلم هم یکی از نکات چالشبرانگیز فیلم است چرا که توانایی متقاعد کردن تماشاگر را ندارد! به عنوان مثال سکانس جلسه با چینیها سطح فیلم و حس طنز آن را تاحد آثار نازل تلویزیونی پایین آورده است.
نخستین فیلم بلند بهرام افشاری از این حیث اثر قابل احترامی به شمار میآید که یک کمدی سرپاست و بدون اتکا به شوخیهای سخیف و لودگیهای مرسوم چنین فیلمهایی قصهاش را پیش میبرد و مهمتر آنکه در داستانگویی کم نمیآورد.
«ملاقات با جادوگر» به هیچوجه ارزش سینمایی و هنری ندارد. حتی ارزش نقد هم ندارد. اینجا صرفاً نکاتی در این باره گفته شود که هر فیلمی که مخاطبش را به هر قیمتی بخنداند، لزوماً کمدی نیست. شاید خیلی بیشتر از اینها بشود با بالا پایین کردن ریلزها و پستهای اینستاگرام خندید.
درست است که تاکنون مطالب زیادی درباره حمید هامون نگاشته شده است اما نسل من هم این حق را دارد درباره شخصیت حمید هامون بیندیشد و قضاوت خود را درباره میراثی که برای او به جا ماند انجام دهد.
حضور مرتضی عقیلی در جشنی که منتقدینی پشتش هستند، چرخش نشریات جدی سینما به سمت بازیگران خانهنشین سالهای نه چندان دور است.
رویکرد فیلمساز، نگاه سرد و بی رحمانه ای است که زندگی را در سخت ترین و ناامیدترین شکل ممکن تصویر می کند.
در حالی که سینمای ایران با مشکلات تولید، پخش و اکران روبهرو است، تعدد جشنوارههای سینمایی نه تنها به پیشرفت هنر هفتم کمکی نکرده بلکه به نظر میرسد به ابزاری برای توجیه هزینهکردهای بیحاصل تبدیل شده است.
سینمای حاکمیتی که در خلال جنگ جهانی دوم عرض قدرت کرده و میزان بالای اثرگذاری خود را به رخ کشیده بود، تا به این روزگار در سراسر جهان ادامه داشته و محدود به جغرافیای خاصی نیست. در ایران نیز سالانه چندین اثر در خدمت اهداف حاکمیت مستقر تولید و روانه چرخه اکران میشود.
ویژگی هایی هست که خورشید آن ماه را قابل تامل می سازد. مهمترین آن، نقد فرهنگی است که زنان را در برابر هم می شوراند و مردانی که می توانند تبدیل به خونریزانی متحرک شوند. گلوله هایی که می توانند هر کجا را به آتش بکشند.