پوستر نمایش «سه کیلو ۲۵۰ گرم» به کارگردانی محسن نجارحسینی منتشر شد.
سیامک احصایی قصد دارد نمایشی را در قالب کاری کارگاهی با حضور جوانان تئاتری که به موضوع خواب و کابوس میپردازد، تولید و اجرا کند.
نمایش «رویاهای دم صبح» به تهیه کنندگی آنا نعمتی در کارگاه نمایش مجموعه تئاتر شهر به صحنه می رود.
نتایج مرحله اول ایدههای ارسالی(تولیدات تازه) به بخش دیگرگونههای اجرایی سی و هشتمین جشنواره بینالمللی تئاتر فجر اعلام شد.
«نامههاي استاني من» را- كه نامش آشكارا ارجاعي است به كتاب «نامههاي استاني» فيلسوف فرانسوي، بلز پاسكال- شايد بتوان شخصيترين ساخته سيوراك نيز در نظر گرفت. فيلمي كه داستان پسري جوان به اسم اتيين را تصوير ميكند كه براي تحصيل در رشته فيلمسازي از ليون رهسپار پاريس ميشود. سفري كه به اُديسهاي فردي بدل ميشود به منظور شناخت: بازنگري و بازانديشي خويشتن، كشف و بازيابي جهان پيرامون و تلاش براي فهم و بازتعريف توامان عشق به سينما و زنان.
تا روزي كه روي صحنه تئاتر مدرسه نرفته بودم از مدرسه وحشت داشتم. بازيها و دلبستگيهاي دوران كودكيام شبيه همسالانم نبود و ميتوانم بگويم بيآنكه متوجه باشم حقيقتا از تنهايي رنج ميبردم. در مدرسه شاگرد بدي نبودم اما وقتي براي اولين بار روي صحنه رفتم، محل اجراي نمايش برايم به معبد تبديل شد. كشف 10 سالگيام يعني «خيمه شب بازي» و «مبارك» كه تمام اين سالها عشقم را نثارش كردهام جهان من را به كلي دگرگون كرد.
هنرمندان چپ و ماركسيست در شوروي و اروپاي شرقي در ابتداي قرن بيستم به تئاتر مستند پرداختند و اروين پيسكاتور آلماني هم با استفاده از اسناد و مدارك واقعي و فيلمهاي مستند در جستوجوي «تماشاگران تودهاي» بود؛ يعني تئاتري داراي حرفها و مسائل توده مردم براي توده مردم. جالب است كه ژيگا ورتوف مفاهيمي مانند «سينما چشم» و «سينما حقيقت» را به وجود آورد كه كمك شايان توجهي هم به شناخت «تئاتر مستند» ميكند.
قاعدهگریزی یعنی از تحمیلات کلیشهای مصون ماندن، یعنی پایبند به سبک و سلیقه مدیران سالنها و کاسبها و اساتید دانشگاهی نبودن، یعنی خاکریز خود را ساختن و به آن متعهد بودن. یعنی هوایی تازه در فشار همه جانبهی آلودگی هوا. یعنی نوعی نگاه تازه در عالم نابینایان و تاربینان. به واقع که چنین پدیدهای حلوا حلوا هم دارد. اما چرا «بهارشکنی» در قد و قوارهی این توصیفاتی که عرض شد قرار نمیگیرد؟!
فیلم سینمایی «سیمین» به تهیه کنندگی و کارگردانی مرتضی آتش زمزم در هجدهمین جشنواره بایکال که با شعار مردم و محیط زیست در ایرکوتسک روسیه برگزار شد، جایزه ویژه هیأت داوران را دریافت کرد.
احمدرضا درویش گفت: به روزگار گذشته غبطه خوردم، امیدوارم موقعیتی که من به آن گرفتارهستم برای هیچکس اتفاق نیافتد.
سه روز مانده به شروع فيلمبرداري به يكباره از تهيهكننده پروژه براي من پيغام آمد كه با اين فيلمنامه مشكل داريم و آن را نميسازيم! آن هم فيلمنامهاي كه برايش پروانه ساخت گرفته بوديم و به لحاظ حقوقي و اجرايي با ساخت آن مشكلي نداشتيم. در واقع تهيهكننده ميخواست در فيلمنامه اديت و مميزي مجددي اعمال كند و من در وهله اول نپذيرفتم و زير بار نرفتم و ماجرا پيچيده شد و با خودم گفتم كه اين فيلم را هم نتوانستم بسازم. اما مشاور من آقاي محمدحسين لطيفي ميانجيگري كرد و به من توصيه كرد كه فيلم اول را بالاخره بايد بسازم.
قسم با طرح موضوع تخصصي و حقوقي يك موضوع كاملا تخصصي حقوقي را سوژه اصلي خود قرار داده است و بدون آنكه اطلاعات غلط به بيننده بدهد و بيآنكه فيلمش به كلاس درس تبديل و به ديالوگهاي آموزشي مستقيم و غيرسينمايي متوسل شود، در اثري دراماتيك و بازبان سينما مساله را طرح كرده و به نوعي نقدي هم به آن وارد ساخته است.
طبيعي است كه جارموش معتقد است، فيلمهايش بازتابي از شخصيت خودش هستند. ميگويد:«ميدانم كه رويكردي مثالزدني از نظر زمان دارم. ميدانم كه يك جورهايي كند، حرفم را ميزنم. شايد بتوان گفت، كند هم فكر ميكنم. از موسيقي كند خوشم ميآيد. از فيلمهاي كند خوشم ميآيد. اينها همه از خودم سرچشمه ميگيرد. گدار ميگويد هر فيلمساز يك فيلم ميسازد و بارها و بارها آن را تكرار ميكند. لااقل در مورد من حرف درستي به نظر ميرسد.»
تازهترين اثر سينماگر مستقل امريكايي جيم جارموش، با عنوان «مردگان نميميرند»، فيلم افتتاحيه فستيوال كن امسال بود. و احتمالا سوءتفاهمها از همين حضور فيلم در بخش رقابتي كن و ذهنيت برخي منتقدان از ساختههاي قبلي فيلمساز شصتوشش ساله آغاز شد. انتظاراتِ پيشيني، عملا بدل به مانع و بنبستي براي مواجهه برخي از اين منتقدان با فيلم جديد گرديد، بيآنكه تماما دريابند «مردگان نميميرند» آگاهانه و عامدانه خود را در نسبت و پيوند با كدامين گونه سينمايي و زيباييشناسي معين قرار ميدهد.
موسوي: وقتيكه بدعتگذاري و نوگرايي جديدي در سينما ميشود اين مساله حساسيتبرانگيز است و نقدها بيشتر مطرح ميشود. البته اگر در سالهاي اخير به حواشي فيلمهايي كه به اسكار معرفي شدهاند نگاهي بيندازيد خواهيد ديد كه هرسال اين نقدها مطرح بوده و امسال هم هر فيلم ديگري انتخابي ميشد بازهم شاهد نقدهاي زيادي بوديم.
چند آدم كه بچه زرنگ به حساب ميآيند و به واسطه همان زرنگبازيهايشان ميتوانند پروژههاي بزرگ را از آن خود كنند و اكنون سرشان كلاه رفته است. صبر كنيد، اين كلاهي كه سرشان رفته يك نقشه است براي از راه به در كردن رقبا. آهان، آن لاكچريبازي اول فيلم هم بخشي از نقشه است تا فكر كنيم چه وضعيت پيچدرپيچي شكل گرفته است. حالا يك پرسش؛ اصلا چرا بايد چنين نقشهاي كشيده شود؟ وقتي زن و شوهر سابق هنوز چنين دل در گرو هم دارند، براي چه بايد چنين بازي مسخرهاي راه بيندازند؟ پاسخ ساده است. براي اينكه وقت ما را تلف كنند و البته در اين ميان بر و روي چند بازيگران سينما را در فاجعهبارترين بازيشان ببينيم.
رويكرد قصهگويي ميركريمي در قصر شيرين ما را مجاب ميكند كه براي شناخت سبكي اثر او راهي سينماي شرق اروپا شويم. بر خلاف خيلي از فيلمهاي چند سال اخير سينماي ايران كه وامدار هاليوود هستند. در اين سفر به شرق اروپا ما نهتنها مشابهتهاي سينماي قصر شيرين را پيدا ميكنيم، بلكه دقيقا ميتوانيم در سينماي روسيه به ريشه اصلي قصر شيرين برسيم.
موستانگ مخاطب را بهآرامي با شخصيت رومن و بستري كه در آن قرار دارد آشنا ميكند؛ خشم، نفرت و اشك و محبت او را بجا و بهموقع به مخاطب نشان ميدهد و شرايطي را آماده ميكند كه ما تغييرات دروني شخصيت او را بپذيريم. در همين حين، اسبِ وحشياي كه رومن مسووليتش را برعهده گرفته، ذرهذره بيشتر با شخصيت او همسان ميشود؛ انگار جاي آنها مدام عوض ميشود؛ تا جايي كه حتي آسيبي كه اسب به رومن ميزند، دقيقا مشابه آسيبي است كه رومن به قربانياش زده! تا سكانسي كه براي نخستينبار اسب و رومن به تفاهم و صلح ميرسند، يكي از درخشانترين سكانسهاي فيلم بشود.
کارگردان نمایش «امشب اینجا» با انتقاد از رفتارهای چندگانه و متناقض مدیران تئاتری و لغو مجوز کارش گفت: با وجود اصلاح تمام موارد مورد نظر شورای نظارت و ارزشیابی، خواهان بازبینی دوباره نمایش خود هستم گرچه هنوز نمیدانم چرا کارم توقیف شده است.
فیلم «مسخره باز» ساخته همایون غنی زاده در بخش اصلی مسابقه جشنواره ورشو به نمایش درمیآید.