حسن طاهری در نوشتاری به رابطه مرتضی آوینی و غزاله علیزاده پرداخته و نوشته است: «مرتضی و غزاله هر دو قصهگو، هنرمند، اهل ادبیات، شیدای فلسفه، کتابخوان، مشتاق کشف و البته هر دو فرجامی مرگ آگاهانه و پایانی عجیب دارند. آن یکی هروله کنان و در پرواز بر روی رمل های فکه جنوب و این یکی رقصان بر طناب دار در جنگلی رو به دریای جواهرده شمال.»
سید سجاد آوینی: غزاله علیزاده خیلی زن خاصی بود هم از حیث ظاهر که زن زیبایی بود و هم کاراکتر ویژه اش/غزاله علیزاده یک دوره کوتاه دوست دوران جوانی پدرم بود و تمام؛ بقیه حرف ها شلوغ بازی است.
20سال پس از مرگ غزاله علیزاده، در سال 1395، رئوف عاشوری در گفتوگو با فرخنده آقایی، مدیا کاشیگر و امیرحسین خورشیدفر بهمناسبت چاپ رمان تازه «مُلک آسیابِ» غزاله، از خورشیدفر میپرسد: «آیا پس از اینهمهمدت متنی درخور شأن و اندازه غزاله علیزاده نوشته شده است؟» او پاسخ میدهد: «هولناک است اما نه واقعا. کتابهایش هنوز خوانده میشود و موضوع بحث است اما دربارهاش چیز جامعی نوشته نشده است.»