ریل اصلی روایت به ماجرای عاشقانهای میپردازد که غیر روال بودنش مخاطب را با خود همراه میکند. دختری زیبا در مزارع اطراف منزل مشغول چیدن داروهای گیاهی است. او و مادرش با یکدیگر زندگی میکنند و خبری از برادر و پدر نیست. پدر و برادر بهخاطر خلافی که انجام دادهاند، یکی در زندان و دیگری فراری است. دختر توسط گوشی همبندِ پدر با پدرش در ارتباط است. کمکم این ارتباط رنگ و بویی عاشقانه گرفته و مخاطب دلباخته عشق این دو جوان میشود.
پریناز ایزدیار که در «ملاقات خصوصی» نقشی مشابه سمیه (ابد و یک روز) را به عهده دارد، موفق شده از زاویهای دیگر دختر فداکار خانوادهای فقیر را جوری بازسازی کند که کمتر نشانی از سمیه تقدیرگرای آن فیلم ببینیم. او با عشق معصومانه اش رنگی دیگر به آن دختر رنج کشیده بخشد.
آندره بازن میگفت وفاداری به یک اثرِ اقتباسی، خیانت به متن است. اما از آن بیش نیز میتوان گفت وفاداری به واقعیتِ اقتباسی، خیانت به تخیل است. قطع نظر از آنچه در دنیای واقعی اتفاق میافتد، بینشِ فیلمنامهنویس اهمیت دارد که ذهنِ مخاطب را با ویترینی و شیرین کردن پایانِ حادثاتِ یک قصه به شدت تلخ به سوی برداشتهای «تزریقی» نکشاند. چیزی که در فیلمِ «ملاقات خصوصی» از آن غفلت شده است.