نمایش زلر در بطن خود از دیالکتیک بین دروغ و حقیقت به مفهوم زندگی آدمی میرسد. اگر یکی از این دو را تز و دیگری را آنتیتز در نظر بگیریم از برخورد آنها هرجومرجی شکل میگیرد که قابل تحمل نیست. شاید مخاطب تصور کند که پیشنهاد زلر فرستادن آشغالهای زندگی یا همان دروغها زیر فرش است، اما برای او شخصیتهایش بیش از هر چیزی اهمیت دارند؛ آنها انسانهایی معمولی هستند با تمام نقاط ضعف و قوتش. این بخش از ماجرا هم در اجرای روی صحنه قابل شناسایی است؛ چراکه در پایان، مخاطب از هیچ شخصیتی متنفر نمیشود و خود را همراه و همدم هر چهار نقش میداند.