ايرانشهر و خطيبی چطور تصور كردند حق دارند براي اين تجربه سال اول دانشگاهي فضای تئاترهای جدي و حرفهای را اشغال كنند و از مردم بهای بليت اجراهای حرفهای را بخواهند؟ و البته از پيش ميدانم پاسخ اين است كه «دلم خواست»؛ چراكه اصولا اقتضای تئاتر سرمايهسالار همين است. پول دارم، تماشاگر دارم پس میسازم. ولی ناچارم يادآوری كنم كه تئاتر «بازی» نيست، حتی به شيوه برادوی
اگر بخواهيد جهان جديدي به تماشاگر نشان بدهيد، به يكباره پس ميزند. تئاتر ايران به صورت ناگهاني تغيير كرده است. ما نزديك به دو دهه تئاترهاي خيلي قديمي داشتيم و رابطهمان با جهان قطع بود؛ بعد، به يكباره اجراهاي خيلي جديد را روي صحنه برديم. گاهي اروپاييها هم ميگويند اجراها و تئاترهاي ايراني چقدر عجيب هستند!