محمد مساوات که با نمایش «این یک پیپ نیست» در جشنواره تئاتر فجر حضور داشت پس از حاشیه های ایجاد شده و توقیف نمایش «روز عقیم» به کارگردانی حسین کیانی از جشنواره تئاتر فجر انصراف داد
نمایش «این یک پیپ نیست» به نویسندگی و کارگردانی سید محمد مساوات مجددا از ۱۷ دی ماه در تئاتر مستقل تهران روی صحنه میرود.
نسبت واقعیت با حقیقت چیست؟ آیا امر حقیقی جُستنی است؟ آیا میتوان روایتی فارغ از رأی راوی پیش کشید؟ آیا واقعیت در زمینِ حقیقت میروید؟ آیا میتوان در کلاف هزار گره واقعیت راهی به سوی حقیقت جُست؟ اینها همه پرسشهایی است که نمایش تازه محمد مساوات پیش میکشد. بگذارید کمی عقب برویم و کمی بیشتر بدیهیات را مرور کنیم. از طبقات تقلید افلاطونی، از صندلی مثالی به آن صندلی که نجار میسازد تا صندلی نقاشی که هنرمند ...
اصلیترین دغدغه نمایش «این یک پیپ نیست» رؤیتپذیرکردن امر رؤیتناپذیر و درعینحال رؤیتناپذیرکردن امر رؤیتپذیر دانست، آن هم نه با ارجاع به «واقعیت» معهود که با تلاش برای پدیدارگی بیرونیتِ «امر واقع». اصلا با تمرکز بر همین نقطه است که نمایش به هویت مستقل و متمایز خودش دست مییابد.
تجربه اجرائي جديد «محمد مساوات» ميتواند موافقان و مخالفان بسياري داشته باشد اما هيچيک نميتوانند حضور اين نويسنده و کارگردان جوان تئاتر را به عنوان يکي از نشانههاي تئاتر دهه ٩٠ ايران انکار کنند. او که تلاش ميکند در وراي بازيهاي سوداگرانه تئاتر امروز ايران صدا و بازنمودي از جهان ذهني خودش باشد، باز هم با بازيگوشي تازهاي بر صحنه ظاهر شده و تئاتر غريزي و خلاقانهاش را اين بار بر بستري از گزارههاي فلسفي و هستيشناسانه در حوزه روايتگري تئاتر استوار کرده است. «اين يک پيپ نيست» با تأثير عميقي که از زيباييشناسي آثار «رنه ماگريت»، نقاش شهير بلژيکي، دارد، بايد در امتداد دو اثر ديگر مساوات يعني «خانه- واده» و «بيپدر» مورد خوانش قرار گيرد؛ کوششي در جهت رسيدن به نوعي بازنمايي اضطراب بر صحنه. هرچند مساوات در تمام طول اين گفتوگو هوشمندانه سعي ميکند از هرگونه اظهارنظر معناشناختي درباره آثارش دوري کرده و کلِ فرايند حاضر در آنها را برآمده از مهندسي يک ذهن اجراگر معرفي کند، اما در پس اين جهان ِ عيني، واکنشي پرسشگرانه و گاه ويرانگرانه به اقتدار الگوهاي زيباييشناسانه رسمي تئاتري از طريق ترکيب و التقاط شيوهها و رويکردهاي گوناگون قابل مشاهده است؛ او در پسِ بازي با تمام چارچوبهاي تثبيتشده، ميکوشد همچون هر کارگردان خلاق ديگري بهواسطه واکاوي و انهدام از درون الگوها، به شکلهاي بديع اجرائي دست يابد. گفتوگوي پيشِرو ميتواند به عنوان کوششي جهت يافتن وجوه معناشناختي و ادراک لايههاي زيرين اجراي «اين يک پيپ نيست» مورد توجه قرار گيرد.
«این یک پیپ نیست»، تلاش جسورانه یک نقاش-کارگردان است در انضمامی کردن مفاهیم فلسفی یک نقاشی بر روی صحنه… در این نمایش روایتهای واقعی مألوف دچار اختلال و فروپاشی شده و امکانهای ناشناخته، متفاوت و متضادی از روایتها (واقعیتها) پدیدار میشوند. امور نامرئی و ناملموس همتراز واقعیتهای مرئی و مأنوس به برانگیختگی معماگونه و رازآلودگی در این نمایش میانجامد.
«این یک پیپ نیست» همان مثال معروفیست که همواره در تقابل عینیت و ذهنیت از آن استفاده میشود. به تعبیری ممکن است چیزی که به آن اشاره میشود یک پیپ نباشد اما در آن لحظه هر نوع کد یا تصویری که از یک پیپ داریم در ذهنمان شکل میگیرد. اینک مساوات در قامت طراح و کارگردان در تلاش است تا پیپی که در اذهان ما شکل گرفته را به یک واقعیت عینی نیز تبدیل کند. بدون شک این مساله باید از دالان ذهن تاکید و تقویت شود و آنقدر بر آن اصرار بورزد تا به منصه باور برسد با وجود این که آن شیء یا موضوع و یا مساله اساساً وجود خارجی و یا حقیقت نداشته باشد.