عياري برخلاف اغلب همنسلان خوددر پي نگاه و پرداخت تازهاي در سينماست؛ او بهدنبال ايدههايي بكر ميرود و با روايتپردازيهاي عموما نوآورانهاش مخاطب را شگفتزده ميكند.
اگر فيلمي راجع به بحران اخلاقي ساخته ميشود بايد بحران را نشان دهد؛ رساندن پيام خبري كه پدر و پسري دختري را كشتند، چه عكسالعملي در ذهن بيننده و نفي اين كار به جا ميگذارد؟
در بحث موضوعات اجتماعی و پژوهش های اجتماعی، نگاه به سوژه بسیار متفاوت از نگاه عمومی است. در این نوع نگرش ها، معمولا عطف به یافته ها و برداشتی که برایمان ایجاد شده، فرضیه نخست در دسترس تغییر یا تحول یا تثبیت قرار می گیرد. اکنون در موضوع مطرح در فیلم «خانه پدری»، می توان دریچه ای متفاوت از نظریات لحظه ای و سوگیرانه باز کرد و زاویه دید دیگری بر آن طرح نمود.
خانه در «خانه پدری» صرفا یک مکان نیست، فارغ از زیبایی شناسی بصری، حس و حالی دارد که انگار روح تماشاگر را در خود تسخیر کرده و به آدم های خانه گره می زند. خانه در «خانه پدری» هم کارکرد نوستالژیک دارد هم استراتژیک و کیانوش عیاری چه هنرمندانه از روح و کالبد این خانه در روایت قصه خود بهره برده است.
خانه پدری روایت بکر و جسورانه ای دارد و همین در سالهایی که اغلب فیلم های ایرانی،به خصوص فیلم های جریان اصلی و بدنه، فاقد حتی ایده مرکزی هستند و نمی شود داستانی چند خطی برایشان جفت و جور کرد! غنیمتی است.