نمایش آگاه به اشتباهات خود است و خود میخواهد خودش را روی صحنه زیر سوال ببرد. انگار اثر دارد جار میزند که مخاطب عزیز ما را نقد نکنید. از ما ایراد نگیرید. ما را بپذیرید و به ما حق بدهید که جویای نام باشیم. چه کنیم که ما را در سالنهای معتبر مرکز شهر که تحت اختیار سوپراستارهای سینمایی است راه نمیدهند و چارهای نداریم که دراینجا، در جنوبیترین نقطه تهران به اجرای نمایش میپردازیم.
پایگاه خبری تئاتر-گروه تئاتر اگزیت -مجید اصغری: نمایش " من... " اثری به ظاهر اجتماعی است که در لایههای سطحی مسائل روز جوانان مانور میدهد و اساساً دغدغهی ریشهیابی و علتجویی را ندارد. کارگردان علتش را میگذارد پایِ مخاطبان و مانند هنرمندان شبهمدرنمان کمی عقبنشینی کرده و از این که بخواهد نظرش را بدهد خودداری میکند. چرا؟ واقعا چرا به عنوان کارگردان نمیتوانم صریحترین نظرات و دیدگاه هایم را در قبال خود، اطرافیان و جامعه ابراز کنم؟ آیا میترسم؟ هنوز وقتِ گفتنش نشده است؟ جامعه هنوز پذیرای نظراتِ من یا " من... " نیست؟ آیا من به عنوان کارگردان همچنان از نبود جسارت در خودم رنج میبرم؟ یا که شاید واقعا دردِ بیدرمان من چیست و باعث و بانیأش چه کسانی هستند؟ اما خوبی مسئله این است که کارگردان عزیزمان همچنان به این سوالات فکر میکنند و جزو دغدغههای روزانهشان نیز هست.
شاید روزی چندبار این سوالات را در ذهنشان مرور میکنند و جوابی بابتشان نمییابند. این سوالات همه جا با او هستند. در صفِ نانوایی، در ورزشگاهِ آزادی، در مترو، درقهوهخانه و حتی در تماشاخانههایی که استارهای سینمایی در آنجا به نشان دادن بروبازو و ماتحتِ قلمبه و خوشگلشان میبالند و تنفّرِ جنابِ تجویدی را برمیانگیزند. اما این خودسانسوریهای مصلحتی کار دستِ کارگردان عزیزمان میدهد و از ناخودآگاهِ جنابشان به رویِ صحنه پردیس تئاترِ تهران راه یافته و به رقاصی و شامورتی بازی میپردازد. کارگردان آگاهانه دست به خودزنی روی صحنه میزند و به واسطه دیالوگهای کنشگران، اثر خود را سطحی، فاقد ساختار و بینشی عمیق معرفی میکند. این خشوع مصلحتی را چگونه میتوان معنا کرد؟
آیا کارگردان ابزار لازم برای تهیه و تولید یک اثر مثلاً محکم، دراماتیک و با ساختار قوی را نداشته است؟ سالنی که مورد نیازش بوده را به دست نیاورده و یا می خواهد با این شیوه تئاتر شبهِ روشنفکری را بکوبد و مورد انتقاد قرار دهد؟ راستش را بخواهید هیچکدام از این گزارهها نمیتواند پاسخی مستدل و منطقی برای این نوعِ خودکوچکبینی باشد. اما حقیقتِ امر این است که این خودزنیها به جریانی تازه شکل گرفته در تئاتر ما مرتبط است که متاسفانه به شیوهای بد ارائه میشود.
نمایش آگاه به اشتباهات خود است و خود میخواهد خودش را روی صحنه زیر سوال ببرد. انگار اثر دارد جار میزند که مخاطب عزیز ما را نقد نکنید. از ما ایراد نگیرید. ما را بپذیرید و به ما حق بدهید که جویای نام باشیم. چه کنیم که ما را در سالنهای معتبر مرکز شهر که تحت اختیار سوپراستارهای سینمایی است راه نمیدهند و چارهای نداریم که دراینجا، در جنوبیترین نقطه تهران به اجرای نمایش میپردازیم. این سرافکندگی بدترین ضربه را از لحاظ ساختاری به اثر وارد کرده است. اتفاقاً اثر باید جسور بوده و طالب نقدهای ترجیحاً بیرحمانه باشد. اتفاقاً باید مدعی هنر و ساختار باشد و بر خودش ببالد که این هنر را توانسته از سر حد مرکز شهر به میان مردم جنوب تهران بکشاند. باید طوری عمل کند که افتخار تئاتر را نه در سالنها، تالارها و تماشاخانههای مرکز شهر، بلکه در سالنهای جنوب تهران جویا باشد. با این تفاسیر نمایش " من... " درباره چیست؟
نقد مَن مَن کردنهای مبتذل و پیش پا افتادهای که هر کدام از ما در هر پست، قشر و جایگاهی که هستیم نیز داریم. سرراست بگویم که نمایش در پی " ما " است تا "من". " ما "یی که به دیدگاه کارگردان، مدتهاست گم شده و از آن خبری نیست. کارگردان از این " من "ها خسته است و رنجیده خاطر. جوری که خودش به وسط صحنه میآید و با فریاد خود، هجمهای از من منهای هشتاد کنشگر روی صحنه را ساکت میکند و میگوید : " چقدر من من من من ؟... ما ". وی با این دیالوگ به تقدیس " ما " یا به نوعی اتحاد و تفکر جمعگرایی میپردازد. اوج این خواستگاه " ما " طلبانه را در پایان نمایش به وضوح شاهد هستیم. با این حساب این سوال برایتان پیش نمیآید که بزرگواران ( حمید ورد و فرهاد تجویدی ) چرا عنوان نمایششان را " من ... " با سه نقطه بیکارکرد گذاشتهأند؟! به پوستر نمایش توجه کنید.
پوستر نشان دهنده یک ستون فقرات است که یک بخش آن قرمز رنگ شده است. آیا قرمز شدن یک بخش و جدا دیدن آن از بخشهای دیگر یک ستون فقرات، بیشتر تاکید بر فردیت نیست تا جمعگرایی؟! این تضاد بین عنوان نمایش و طراحی پوستر با محتوای اثر را چگونه میتوان معنا کرد؟ آیا ارتباطی با عرایض بنده در ابتدای این نوشتار ندارد؟ ( یا دارد؟! ). اشتباه دوم دقیقاً در همین جاست. جامعهای که افرادش به اصطلاح من من میکنند به این دلیل است که منِ خود را نیافتهاند. اساساً با مسئله منیت خود بیگانهاند و به شدت در جستجوی آنند. وقتی " من "ی وجود نداشته باشد، " ما " از کجا سردربرآورد؟! حال این که چرا انقدر " منِ " افراد در جامعه ما لگدکوب شده است را نمیتوانم بگویم. شاید دلیلش این باشد که من هم مانند کارگردان عزیزمان از جسارت لازم برخوردار نیستم و ترجیح میدهم که در همین سطح باقی بمانم، خودم را روی صندلی پردیس تئاترتهران شُل کنم و به خورده رفتارهای کمیک کنشگران، هایهای بخندم و راضی از سالن خارج شوم.
به هر حال هنرتئاتر نیز تعاریف خاص خود را دارد و باید با مدیوم تلویزیون ( آن هم صدا و سیمای ما ) تفاوت داشته باشد. بسط مسائل اجتماعی به شکل برنامه " خنده بازاری " در تئاتر فایدهای که ندارد هیچ، یک نوع عقبگرد برای کارگردان نیز به حساب میآید. مخاطب به تئاتر نمیآید که دقیقاً همان چیزی را ببیند که عیناً در تلویزیون تماشا میکند. حتی تکراری شدن ایدههای اجرایی و برخی کمدیها برای کسانی که آثار تجویدی را دنبال میکنند نیز خسته کننده است. اما نکتهای در این نمایش وجود دارد که به شدت مهم است و این اهمیت به قدری است که باید به آن اشاره کنم. این مهم " صداقت " است که به شکل عجیبی در هشتاد کنشگر این نمایش رخنه کرده است. صداقتی که پیداست از خود فرهاد تجویدی نشأت گرفته و به شدت به کام مخاطب شیرین است. بدون تردید پتانسیل بسیار خوب همراه با انرژی بالای کنشگران با هدایت جناب تجویدی، میتواند ایشان را به یک گروه منسجم و خلاق تئاتری تبدیل کند. به امید اجراهای شایان از این گروه صادق و جوان.
شاید روزی چندبار این سوالات را در ذهنشان مرور میکنند و جوابی بابتشان نمییابند. این سوالات همه جا با او هستند. در صفِ نانوایی، در ورزشگاهِ آزادی، در مترو، درقهوهخانه و حتی در تماشاخانههایی که استارهای سینمایی در آنجا به نشان دادن بروبازو و ماتحتِ قلمبه و خوشگلشان میبالند و تنفّرِ جنابِ تجویدی را برمیانگیزند. اما این خودسانسوریهای مصلحتی کار دستِ کارگردان عزیزمان میدهد و از ناخودآگاهِ جنابشان به رویِ صحنه پردیس تئاترِ تهران راه یافته و به رقاصی و شامورتی بازی میپردازد. کارگردان آگاهانه دست به خودزنی روی صحنه میزند و به واسطه دیالوگهای کنشگران، اثر خود را سطحی، فاقد ساختار و بینشی عمیق معرفی میکند. این خشوع مصلحتی را چگونه میتوان معنا کرد؟
آیا کارگردان ابزار لازم برای تهیه و تولید یک اثر مثلاً محکم، دراماتیک و با ساختار قوی را نداشته است؟ سالنی که مورد نیازش بوده را به دست نیاورده و یا می خواهد با این شیوه تئاتر شبهِ روشنفکری را بکوبد و مورد انتقاد قرار دهد؟ راستش را بخواهید هیچکدام از این گزارهها نمیتواند پاسخی مستدل و منطقی برای این نوعِ خودکوچکبینی باشد. اما حقیقتِ امر این است که این خودزنیها به جریانی تازه شکل گرفته در تئاتر ما مرتبط است که متاسفانه به شیوهای بد ارائه میشود.
نمایش آگاه به اشتباهات خود است و خود میخواهد خودش را روی صحنه زیر سوال ببرد. انگار اثر دارد جار میزند که مخاطب عزیز ما را نقد نکنید. از ما ایراد نگیرید. ما را بپذیرید و به ما حق بدهید که جویای نام باشیم. چه کنیم که ما را در سالنهای معتبر مرکز شهر که تحت اختیار سوپراستارهای سینمایی است راه نمیدهند و چارهای نداریم که دراینجا، در جنوبیترین نقطه تهران به اجرای نمایش میپردازیم. این سرافکندگی بدترین ضربه را از لحاظ ساختاری به اثر وارد کرده است. اتفاقاً اثر باید جسور بوده و طالب نقدهای ترجیحاً بیرحمانه باشد. اتفاقاً باید مدعی هنر و ساختار باشد و بر خودش ببالد که این هنر را توانسته از سر حد مرکز شهر به میان مردم جنوب تهران بکشاند. باید طوری عمل کند که افتخار تئاتر را نه در سالنها، تالارها و تماشاخانههای مرکز شهر، بلکه در سالنهای جنوب تهران جویا باشد. با این تفاسیر نمایش " من... " درباره چیست؟
نقد مَن مَن کردنهای مبتذل و پیش پا افتادهای که هر کدام از ما در هر پست، قشر و جایگاهی که هستیم نیز داریم. سرراست بگویم که نمایش در پی " ما " است تا "من". " ما "یی که به دیدگاه کارگردان، مدتهاست گم شده و از آن خبری نیست. کارگردان از این " من "ها خسته است و رنجیده خاطر. جوری که خودش به وسط صحنه میآید و با فریاد خود، هجمهای از من منهای هشتاد کنشگر روی صحنه را ساکت میکند و میگوید : " چقدر من من من من ؟... ما ". وی با این دیالوگ به تقدیس " ما " یا به نوعی اتحاد و تفکر جمعگرایی میپردازد. اوج این خواستگاه " ما " طلبانه را در پایان نمایش به وضوح شاهد هستیم. با این حساب این سوال برایتان پیش نمیآید که بزرگواران ( حمید ورد و فرهاد تجویدی ) چرا عنوان نمایششان را " من ... " با سه نقطه بیکارکرد گذاشتهأند؟! به پوستر نمایش توجه کنید.
پوستر نشان دهنده یک ستون فقرات است که یک بخش آن قرمز رنگ شده است. آیا قرمز شدن یک بخش و جدا دیدن آن از بخشهای دیگر یک ستون فقرات، بیشتر تاکید بر فردیت نیست تا جمعگرایی؟! این تضاد بین عنوان نمایش و طراحی پوستر با محتوای اثر را چگونه میتوان معنا کرد؟ آیا ارتباطی با عرایض بنده در ابتدای این نوشتار ندارد؟ ( یا دارد؟! ). اشتباه دوم دقیقاً در همین جاست. جامعهای که افرادش به اصطلاح من من میکنند به این دلیل است که منِ خود را نیافتهاند. اساساً با مسئله منیت خود بیگانهاند و به شدت در جستجوی آنند. وقتی " من "ی وجود نداشته باشد، " ما " از کجا سردربرآورد؟! حال این که چرا انقدر " منِ " افراد در جامعه ما لگدکوب شده است را نمیتوانم بگویم. شاید دلیلش این باشد که من هم مانند کارگردان عزیزمان از جسارت لازم برخوردار نیستم و ترجیح میدهم که در همین سطح باقی بمانم، خودم را روی صندلی پردیس تئاترتهران شُل کنم و به خورده رفتارهای کمیک کنشگران، هایهای بخندم و راضی از سالن خارج شوم.
به هر حال هنرتئاتر نیز تعاریف خاص خود را دارد و باید با مدیوم تلویزیون ( آن هم صدا و سیمای ما ) تفاوت داشته باشد. بسط مسائل اجتماعی به شکل برنامه " خنده بازاری " در تئاتر فایدهای که ندارد هیچ، یک نوع عقبگرد برای کارگردان نیز به حساب میآید. مخاطب به تئاتر نمیآید که دقیقاً همان چیزی را ببیند که عیناً در تلویزیون تماشا میکند. حتی تکراری شدن ایدههای اجرایی و برخی کمدیها برای کسانی که آثار تجویدی را دنبال میکنند نیز خسته کننده است. اما نکتهای در این نمایش وجود دارد که به شدت مهم است و این اهمیت به قدری است که باید به آن اشاره کنم. این مهم " صداقت " است که به شکل عجیبی در هشتاد کنشگر این نمایش رخنه کرده است. صداقتی که پیداست از خود فرهاد تجویدی نشأت گرفته و به شدت به کام مخاطب شیرین است. بدون تردید پتانسیل بسیار خوب همراه با انرژی بالای کنشگران با هدایت جناب تجویدی، میتواند ایشان را به یک گروه منسجم و خلاق تئاتری تبدیل کند. به امید اجراهای شایان از این گروه صادق و جوان.
صفحه رسمی سایت خبری تئاتر در تلگرام
https://telegram.me/onlytheater
«یوجینو باربا» تعزیه ایران را تحسین کرد
اصغر خلیلی «میراث» بهرام بیضایی را به تماشاخانه سنگلج میبرد
اجرای دو استندآپ کمدی و یک نمایش ایرانی در سوئد
رحمانیان «به نام تمام مادران» را اجرا میکند
حسن معجونی و لیلی رشیدی با «لیرشاه» در ایرانشهر
نمایشنامه «قواعد بازی» منتشر شد
«یک ماه با نمایشنامه نویسان معاصر فرانسه» در تئاتر شهر
صالحی امیری: بودجه تئاتر در سال 96 دو برابر می شود
اختتامیه جشنواره تئاتر فجر با صدای استاد شجریان / معرفی برگزیدگان
https://teater.ir/news/10675