پایگاه خبری تئاتر- روزنامه شزق- شکرخدا گودرزی: از زمانی که دریافتم وجه سیادتطلبی نهفته در آثار برخی غربیان مدعی است که هیچ فرهنگ و تمدنی جز تمدن غربی، زنده نیست و لیاقت آن را ندارد که آدمی به آن وابسته باشد و در آن بهسر برد، به این فکر افتادم که با این تمدن دیرپا، با اینهمه نامهای بلند؛ از حکیم و دانشمند و فیلسوف و شاعر گرفته تا مردمی که انواع یورشها را صبورانه تحمل کردند و در آخر با اندیشه و فرهنگ مدارا، توانستند فرهنگ مهاجم را مقهور درایت و باورمندی خود کنند، زمان آن فرارسیده که ما هم به جهان، نگاه دیگری بیندازیم. خودمان را باور کنیم و مهمترین راه برای رسیدن به این خودباوری، بازآفرینی یا به عبارتی بازخوانی داشتههایمان است. این چیزی بود که سالها پیش از اینها اوژن یونسکو، بزرگترین نمایشنامهنویس قرن بیستم، در همین تالار مولوی در خیابان ۱۶ آذر به اهالی تئاتر ایران گفت: شما که حافظ و مولانا و سعدی و فردوسی دارید، چرا احساس گمگشتگی میکنید؟!
بنابراین، دیگر طرح این سؤال که ما در کجای این ادعای غرب قرار گرفتهایم، هراسانم نکرد! بلکه موجب شد منِ کمترین هم، عزم جزم کنم و در عرصه هنر، گوشهای از این کوشش سخت و طاقتفرسای عارفان، اندیشمندان و نامهای بلند این سرزمین را در سپهر اسطوره و تاریخ، دستمایه تولید آثاری قرار دهم که در برابر این ادعای استعماری، این قیاس نادرست و تقسیم غیرمنصفانه جهان به پیشرفته و عقبافتاده را به چالش بکشم. در مسیر پرمرارت و کاهش جان، پیش از این نمایشنامههای: «بهرام چوبینه»، «خواجهنظامالملک» و «روز سیاووش» را نوشتم و اکنون «راه مهر راز سپهر» (نگاهی به داستان رستم و اسفندیار)، «فرزند یک خنیاگرم» (نگاهی به داستان شغاد در شاهنامه حکیم طوس) و آخرین اثر، در این مسیر نوشتاری، نمایشنامه پیشرو «سیمرغ و سهرورد» است. از جمله نامهای بلند سرزمینم که از سرآمدان حکمت و فلسفه اسلامی و چهرهای برجسته در حکمت و عرفان ایرانی و از اختران آسمان عشق و جذبه و شور و همچنین از پیشگامان عرصه تفکر فلسفی در جهان است و مشرب او بهنام حکمهالاشراق از سوی هانری کربن به جهانیان شناسانده شده است، شهابالدین یحییبن حبشبن امیرک سهروردی مشهور به شیخ اشراق، شیخ مقتول، شیخ شهید، سلطان المتألهین، شهاب الملهوالدین، عالم ربانی، فیلسوف مکرم و... است. شهابالدین به احتمال زیاد بین سالهای ۵۴۹ تا ۵۵۱ (هجری) در شهر سُهرورد (گل سرخ) که در جنوب زنجان و غرب سلطانیه در ایالت جبال؛ یعنی مادکهن واقع شده بود، دیده به جهان گشود و در روز جمعه از ماه ذیالحجه ۵۸۷ به قتل رسید. دوران زندگی سهروردی، مقارن با حکومت صلاحالدین ایوبی در شامات و عثمانی از یک طرف و سلاجقه از طرف دیگر بود. هردوي این حکومتها ضدشیعه و معارض هر تفکری بودند، غیر از قرائت افراطی و خشن آنها که خود را منتسب به یک مذهب از اهل سنت میدانستند؛ یکی به ظاهر سنت خلیفه را ادامه میداد و شافعی بود و دیگری با قرائت قبیلهای اتراک، حنفی! بود. در این دوران است که عارفان و اندیشمندان ایرانی را به ترفندها و بهانههای گوناگون از سر راه برمیداشتند. همانگونه که پیش از سهروردی، عینالقضات را ناجوانمردانه به شهادت رساندند و چند سال پس از سهروردی عمادالدین نسیمی را زندهزنده پوست کندند... .
آثار سهروردی عبارتاند از: آثار فلسفی (حکمتالاشراق و...)، آثار عرفانی (عقل سرخ، آواز پر جبرئیل و...)، آثار شرحی (شرحی بر اشارات و تنبیهات ابنسینا، شرحی بر چند سوره قرآن کریم و...)، دعاها و مناجاتها (الواردات و التقدیسات و...) حکمت یونان باستان، حکمت ایران باستان و... . سهروردی آنچه از حکمت هرمسی آموخته بود و هرآنچه از حکمت ایران باستان میدانست، با ادراک عارفانه خود از اسلام به شکلی اندیشمندانه و شاید هنرمندانه، با مدد از عشق و جذبه و مستی و شوریدگی، در دریافتی کشف و شهودی در حکمهالاشراق، متجلی كرد. اهمیت کار سهروردی تلفیق عشق و خرد برای ادراک و احساس حقیقت بود. به همین دلیل، سهروردی تأثیر زیادی بر حکما و اندیشمندان پس از خود داشته و این تأثیر تا به امروز نزد اهل اندیشه و حکمت ایرانی وجود دارد.
صفحه رسمی سایت خبری تئاتر در تلگرام
https://telegram.me/onlytheater