پایگاه خبری تئاتر: حمیدرضا نعیمی، نویسنده و کارگردان تئاتر در ششمین دوره انتخاب آثار برتر ادبیات نمایشی ایران که آبان ۱۳۹۱ برگزار شد در کنار فرامرز طالبی و نادر برهانیمرند داور بخش نمایشنامههای تالیفی بود.
نعیمی در مورد میزان تاثیر این جایزه بر جریان نمایشنامهنویسی و چگونگی افزایش این تاثیر در صورت قائل بودن به آن گفت: «به نظرم اهدافی که برگزارکنندگان این جایزه از ابتدای راهاندازی آن برایش متصور بودهاند، تا به حال محقق نشده است. به این دلیل که این جایزه باید تاثیر مستقیمی میگذاشت بر معرفی چهرههای نو، تازه و جوان به جریان نمایشنامهنویسی، باید آثار این نمایشنامهنویسان جوان را چاپ و برای شان جلسات نمایشنامهخوانی برگزار میکرد و کاری میکرد که نام برگزیدگانش در جریان نمایشنامهنویسی حرفهای باقی میماند.»
وی با اشاره به جوایزی چون تونی و پولیتزر تصریح کرد: «کسانی که این جوایز را دریافت میکنند بعد از آن، شکوفاتر از قبل میشوند اما در ایران همه چیز برعکس است و اگر هنرمندید و جایزه میبَرید تازه روزهای بدبختیتان شروع میشود. من بازیگری داشتم که در جشنواره بینالمللی تئاتر فجر جایزه گرفت و بعد از آن دو سال تمام بیکاری کشید و مجبور شد انرژیاش را صرف اثبات این موضوع کند که تواناییاش از سطح نقشهایی که به او پیشنهاد میشود بالاتر است.»
کارگردان نمایش «شوایک، سرباز سادهدل» افزود: «در ایران نمایشنامهنویس باید روحیهای جنگنده داشته باشد و اگر نداشته باشد جایی در تئاتر ایران ندارد. نمایشنامهنویس باید بپذیرد که اگر اثرش رد شد و مجوز نگرفت، اگر مجوز گرفت و تماشاگر نداشت و سالنش خالی بود همچنان استقامت کند. در این وضعیت بغرنج جایی مانند کانون نمایشنامهنویسان خانهتئاتر و چیزی مانند جایزه ادبیات نمایشی باید مامن نمایشنامهنویس باشد. اما برنامه مدون کانون برای برگزیدگانش چیست؟»
نعیمی گفت:«جایزه نقدی برگزیدگان چقدر است؟ آیا به اندازه دستمزد داوران هست؟ وقتی سطح جایزه مادی پایین است آیا جایزهای معنوی برای برگزیدگان در نظر داریم؟ جایزه ادبیات نمایشی باید تبدیل به اتفاقی ملی شود. اتفاقی که جایزهاش منقوش باشد به نشان یکی از بزرگان نمایشنامهنویسی مانند میرزاآقا تبریزی، حسن مقدم، بهرام بیضایی، اکبر رادی و... که دریافتش برای برگزیده مجموعهای از حمایتها به همراه آورد. متن برگزیده در قدم اول باید برای اجرا شدن به یک کارگردان معرفی شود و به نمایشنامهنویس برگزیده باید اطمینان خاطر داد که سه یا چهار نمایشنامه آتیاش که خواهد نوشت چاپ یا اجرا میشود.»
وی توضیح داد: «بزرگان کانون نمایشنامهنویسان خودشان دود چراغ خوردهاند و زخمدیده و قطعا بر همه جزئیات این مسائل واقفند. ما باید برای برگزاری جایزه ادبیات نمایشی شهر را شلوغ کنیم. باور کنید که الان از خود اهالی تئاتر هم بپرسید خیلیهایشان نمیدانند جایزه ادبیات نمایشی چه زمانی برگزار خواهد شد! نمیدانند برگزیده دوره هفتم، ششم، پنجم، چهارم و غیره چه کسانی بودهاند! و ظاهرا هدف جشنواره میان تعارفات مرسوم گم شده است.»
این نویسنده و کارگردان تئاتر ادامه داد: «من افتخار میکنم اگر روزی یکی از نمایشنامههایم در جشن جایزه ادبیات نمایشی نائل به کسب جایزه شود، اما انتقاداتی را هم که ذکر کردم بر این جشن وارد میدانم.»
او با اشاره به جشنوارهای به نام جشنواره سراسری نمایشنامهنویسی کودک و نوجوان که در سال ۱۳۸۵ تنها برای یک دوره برگزار شد گفت: «در این جشنواره، سه نمایشنامه برگزیده شد، ۱۰ نفر تقدیر شدند. همه آثار چاپ و اجرا شد. به تقدیرشدهها سکه طلا جایزه دادند و برگزیدگان جوایزی پنج میلیونی، سه میلیونی و یکونیم میلیونی دریافت کردند. توجه داشته باشید که این ارقام مربوط به ۱۱ سال پیش است. کسی در اهمیت این جشنواره تردیدی نداشت و همه میدانستند کشوری که تئاتر کودک و نوجوان بالنده نداشته باشد، نمیتوان روی تئاتر بزرگسالش هم حساب کرد. این جشنواره با وجود اثرات مثبتش و اهمیت بالایش به دور دوم نرسید! و بدون شک ما میدانیم در مورد جایزهای مانند جایزه ادبیات نمایشی که به دور هشتم رسیده است برگزارکنندگان با چه مشقات و سختیهایی دست و پنجه نرم کردهاند و میکنند.»
او با ذکر مثالی دیگر افزود: «چند سال پیش مرکز هنرهای نمایشی، دفتری راه انداخت به نام دفتر ادبیات نمایشی، با رئیسی و معاونی و کارمندانی اما همین که مدیر مرکز عوض شد، مدیر بعدی ضرورتی برای ادامه کار آن دفتر ندید و تعطیلش کرد. اینها همگی نشانه ایناند که ما تکلیفمان با خودمان روشن نیست.»
نعیمی تصریح کرد: «نویسندگی در ایران هنر ارزانی است. شما اگر در جایی بگویید من نمایشنامهنویسم، طوری نگاهتان میکنند که انگار ضرورت وجودتان را نمیفهمند! میگویند زمانی که مردی افلاطون را به عنوان برده خرید و دید که توانایی کار کردن ندارد از او پرسید تو چه کارهای و به چه دردی میخوری؟! افلاطون جواب داد من فیلسوفم. مرد پرسید فیلسوف به چه دردی میخورد و او گفت به درد آزادی! آن مرد همان لحظه سند آزادی افلاطون را امضا کرد! ای کاش یک نفر هم بود که سند آزادی ما را امضا میکرد و دستمان میداد! نمایشنامهنویسان در ایران نه شهرت دارند و نه درآمد و باید شانیتشان را به آنها بازگرداند.»
او در پایان گفت: «جشن ادبیات نمایشی میتواند جشنی بزرگ باشد برای همه اهالی تئاتر اگر دیگر انجمنها و کانونهای خانه هم در آن مشارکت کنند و فرضا اعضای انجمن بازیگران بدانند که بخشی از دیدهشدنشان روی صحنه به واسطه متنی است که پایه و اساس یک نمایش را تشکیل میدهد یا اعضای انجمن کارگردانان متوجه باشند که اجرایشان روی صحنه به متن وابسته است. همگی ما باید خود را در این جشن مسئول بدانیم و کانون هم باید گوشش به روی انتقادات باز باشد.»
صفحه رسمی سایت خبری تئاتر در تلگرام
https://telegram.me/onlytheater