نمایش نظام آباد یک روایت تلخ توام با طنزهای ظریف و کوتاه خود و صرفن این ویژگی های زبانی و‌ شخصیتی نیست بل که روایتی واقعی از داستان آدم ها و زندگی های عادی و البته تراژیکی است که به خوبی کنه شخصیت و زندگی آن ها را نشان می دهد که شاید بسیاری از ما هر روزه آن ها را می بینیم یا درباره ی شان می شنویم.

چارسو پرس: بهزاد صدیقی: نمایش نظام‌آباد یک اثر ناتورالیستی تلخ و سیاه است که کهبد تاراج به عنوان  یک نمایش نامه نویس خوش ذوق و بااستعداد این روزهای نمایش نامه نویسی ما نوشته. ویژگی این متن زبان شخصیت ها و شخصیت پردازی آن هاست. آدم ها بر اساس ویژگی های شخصیتی و رفتاری و جایگاه طبقه ی اجتماعی خود سخن می گویند. استفاده از زبان آرگو یا زبان مردمان جنوب شهر تهران این روز ها که  این زبان، ‌گفت و گوهای آن ها را ممتاز کرده، به این زبان شخصیت و‌ ویژگی بخشیده.  هر یک از چهار شخصیت اصلی و‌ حتا دو شخصیت فرعی که در بخش پایانی داستان نمایش حضور پیدا می کنند، نبز بر حسب این ویژگی رفتاری و زبانی و محیط زندگی خود به گفت و‌گو با یکدیگر می پردازند.‌
 

 به نظرم نمایش نامه ی نظام آباد یک روایت تلخ توام با طنزهای ظریف و کوتاه خود و صرفن این ویژگی های زبانی و‌ شخصیتی نیست بل که روایتی واقعی از داستان آدم ها و زندگی های عادی و البته تراژیکی است که به خوبی کنه شخصیت و زندگی آن ها را نشان می دهد که شاید بسیاری از ما هر روزه آن ها را می بینیم یا درباره ی شان می شنویم. داستان زندگی چهار پسر جوان همین گوشه و‌کنار شهر ماست که با سختی ها و‌ مشکلات روزانه ی خود روزگار می گذرانند بی آن که لحظه ای از چند دقیقه یا حتا چند ثانیه ی خود خبر داشته باشند؛ و نویسنده با دقت و چه به اندازه داستان زندگی آن ها را می نگارد و‌ به نمایش می گذارد.
 

 کهبد تاراج اطلاعات درباره ی آدم هایش را موجز و بجا به مخاطب ارائه می کند و برای همین شاخک های حسی مخاطب را تحریک و‌ حساس می کند تا خود قطعات زندگی گذشته و اکنون آن ها را هم چون قطعاتی پازل گونه در کنار هم [یا در ذهن خود] بچیند.‌
 

 البته این قطعات پازل گونه در ارائه ی اطلاعات به مخاطب،  موجبات موقعیت های نمایشی و تعلیق درام را نیز دوچندان کنشمند و‌ جذاب می کند و به همین روی او[مخاطب] را وا می‌دارد در ذهن خود قصه ی نهایی را بازسازی یا حتا بازآفرینی کند. آن چه که از کهبد تاراج پیش از این هم خوانده و دیده ایم هم چون نمایش نامه ی، بیست متری جوادیه، زنده یاد زندان قصر، سوگواری قبل از مصیبت، غلام رضا لبخندی و ... همگی زندگی آدم های طبقه ی متوسط یا زیر متوسط جامعه را تصویر کرده و در همه ی آن ها اوضاع و احوال اجتماع و روزگار  ما را به نمایش گذاشته است‌. این نشان می‌دهد نمایش نامه نویس نسبت به آدم های پیرامون خود بی تفاوت نیست و نگاه دغدغه مند و ‌عمیقی به جامعه ی فقر زده اش دارد و ‌تلاش می‌ کند وضعیت اجتماعی پیرامونی و اکنونی خویش را روایت کند و به تماشابگذارد.   
 

 در اجرای نمایش نظام‌آباد، عرفان پورمحمدی به عنوان کارگردان می کوشد روایت نمایش نامه نویس را با انتخاب های درستش در بازیگری، طراحی صحنه و لباس و موسیقی، بازتابی تئاتریکالیته و ناتورالیستی دهد.‌ و به دلیل همین انتخاب های درست از عوامل نمایشش، در فضا سازی روایت زندگی شخصیت های نمایش نامه موفق می شود. توفیقی که با بازی های روان و رئالیستی بازیگران به دست می آید و همه ی رویدادها را برای تماشاگران باورپذیر می سازد. جدا از این  باورپذیری و ‌ قوت عناصر و عوامل صحنه، هماهنگی و هارمونی آن ها است که کارگردان میان این عناصر ایجاد می کند و اجرایی  خوش ریتم را برای صحنه‌ی نمایشش فراهم آورد.
 

به همین روی می توان گفت او در نخستین تجربه ی حرفه ای خود موفق می شود خود را به عنوان کارگردانی مسلط که تازه متولد شده، نشان دهد. کارگردان خوش قریحه ای که خود را در صحنه ی تئاتر معاصر ما بی ادعا و درست معرفی می کند. با این همه، این اثر  نشان می دهد که عرصه ی کارگردانی برای او عرصه ای صرفن تفننی نیست و بهره گیری از تجربه ی دستیار کارگردانی و آموزش بازیگری و‌ کارگردانی و مطالعه و تحلیل درست نمایش نامه در رسیدن توفیق اجرایش نیز موثر واقع شده است‌. ورود او را به عرصه‌ی صحنه ی تئاتر معاصر ایران خوش آمد می گوییم و برایش موفقیت های همیشگی را آرزو می کنیم. امید که همواره و همیشه  شاهد اجراهای بهترش باشیم.