داوری امری عرضی نیست بلکه جوهری است و سلب و ایجاب را هم برنمی‌تابد.

پایگاه خبری تئاتر: یکی از مهم‌ترین دشواری‌ها و گرفتاری‌های تئاتر خاصه در استان‌ها و شهرستان‌ها داوری و فرآیند نقد و بررسی آثار است، داورانی که از سوی اداره کل هنرهای نمایشی به استان‌ها عزیمت می‌کنند معمولاً و با توجه به خاستگاه‌های علمی و آموزشی‌شان برو بچه‌های تئاتر را دچار مشکل و گرفتاری می‌کنند.

هرکسی از ظن خود شد یار من / وز درون من نجست اسرار من

به اعتقاد من و در یک‌کلام کارنامه حضور داوران آگاه و صاحب‌نظر جهت داوری و قضاوت آثار تئاتری شهرستان‌ها همانا کوتاه‌مدت بودن این جشنواره‌ها از یکسو و سردرگمی و پریشان احوالی داوران از سوی دیگر است. به یاد دارم در سال 57 در رسانه‌ای نوشتم کارشناس تئاتر، دشواری بزرگ تئاتر شهرستان. در طی چند روزی که به‌دوراز تهران داوران گرد هم می‌آیند تا آثار نمایشی استان‌ها را ارزیابی کنند فی‌الواقع این آثار قربانی اصلی این جریان سردرگم و پیچیده‌ی معیارهای دواری و سنجه‌های ارزشیابی آنان می‌شود.

داوری امری عرضی نیست بلکه جوهری است و سلب و ایجاب را هم برنمی‌تابد و هر داوری بنا بر ذوق و علایق و سلایقش به گواه این مضحکه و بازی ایفای نقش می‌کند. در این میان بازهم مکرر می‌کنم که در طی این سال‌ها این تئاتری‌های جوان و نوجوان و نو پا بودند که قربانی این داد و دهش‌ها شده‌اند.

هر داوری با توجه به جهان‌بینی و آموزه‌های ذهنی و عینی‌اش می‌کوشد تا آرای خویش را به داوران دیگر تحمیل کند بدون آنکه این اتفاق در سیر دموکراتیک و روشنگرانه‌ای شکل بگیرد، نتیجه‌ این دوگانگی‌ها و چندگانگی‌های محسوس، اثرگذار و مخل رشد و اعتلای هنر تئاتر بوده است که هنوز و علیرغم مشی ناسنجیده متولی تئاتر کشور تئاتر شهرستان‌ها گرفتار آماتوریزم کور و تعریف نشدن براهین اولیه تئاتری بر صحنه شده است.

به اعتقاد من این سیر یک‌جانبه باید متوقف شود و داوری از مقوله‌ خوب و ناخوب، نکو و نکوهیده و غث و سمین خارج شود و به گونه‌ای همگرایی، همدلی و تفاهم برسد.

کار تئاتر و بلکه وظیفه اصلی کار هنر ایجاد تفهیم، تفاهم و تفهم است. داوری شامل این هر سه می‌شود و جهان‌نگری داوران قطعاً در عیار سنجی نقدشان مؤثر واقع می‌شود، اما چه کنیم با دانش اندک، مبشوش و از هر چمن گلی چیدن تئاترهای استان به هنگام لمس این معیارها و ملاک‌هاست. مرکز هنرهای نمایشی استاندارد ثابتی جهت اعزام نیروهای داوری به استان‌ها ندارد و کار تنها بر اساس: الف- چهره بودن و اشتهار داورها ب- میزان محبوبیت آنان در افکار عمومی ج- سابقه دانشآموختگی و تحصیلات آنان است و این هر سه معمولاً نه تنها اسباب داوری نیستند که به ضد خود بدل می‌شوند.

داوری که از دارالخلافه اعزام می‌شود در پسزمینه ذهنی خود هیچ ندارد مگر خودنمایی، تفرعن و نازش به دانش خود. دانش با علم متفاوت است و علم مطلق ضد هنر است، تئاتر علم نیست بلکه دانش و معرفت است و وای به حال جشنواره‌ای که از این هر سه تهی باشد و تئاتری‌ها سبک‌های تازه، کنجکاوی‌های مدرن و اسلوب‌های مدرنیته را انتخاب کنند تا نشان دهند که آنان نیز در این چرخه آگاهی‌هایی دارند.

به اعتقاد من اکثر داوری‌هایی که در پیشگاه تئاتر شهرستانها و اصحاب و اهالی این رشته هنری انجام می‌شود اولاً متناقض است و در ثانی فاقد آن درایت، ذکاوت و تیزهوشی‌های یک دوار مؤمن و معتقد به اصول و آناتومی هنر تئاتر است. اینجاست که می‌گوییم قربانی بزرگ این جریان چرخنده، بروبچه‌های تئاتر استان‌ها هستند.

هر جشنواره‌ای سخنی تازه از صاحب سخنی مطرح و هر گامی هرچند لنگان و کژومژ نشان‌دهنده اصلی گمشده که در حلقه داوری‌های مدام چهره می‌کنند و درنهایت سبب می‌شود که حس اعتماد و اطمینان به آراء داوران اولاً نسبی باشد و ثانیاً موجد و موجب سردرگمی و سرگردانی. پیشنهاد ما به‌طور واضح به مرکز هنرهای نمایشی این است که کار داوری را یکسره به خود استان‌ها واگذار کنند و کمترین دخالتی در انتخاب اعضای هیئت داوری نداشته باشند و این ادارات کل استان‌ها باشند که از صدر تا ذیل کار داوری را مدیریت کنند.

اولاً ملاکی که برای انتخاب داوران وجود دارد این است که آدم‌های تئاتری را انتخاب کنند یعنی کسانی که فکر و ذکر و هستن و زیستنشان دراماتیکی است، یعنی منطق تئاتری بر کل جریان زندگی‌شان سریان دارد و ذکر مدامشان تئاتر است، این از یکسو و از سوی دیگر داورانی باشند که در متن رویدادهای جهان تئاتر و امروزه‌روز در پهنه این هنر تمدن ساز قرارگرفته باشند، شاید به همین دلیل باشد که اکثر داوران آکادمی‌های تئاتری تا به امروز در شهرستان‌ها ناداوری کرده‌اند تا داوری.

وقتی‌که یک صاحب‌نظر و داور تئاتری در جلسات بحث و گفت‌وگو کم‌فروشی می‌کند و مدام حاضران را برای کسب اطلاعات بیشتر به کارگاه‌ها و آموزشگاه‌های خود ارجاع می‌دهند و می‌گویند که این بحث‌ها جایش در جشنواره نیست و باید در این‌گونه مراکز دنبال شود، عملاً سلب مسئولیت و پشت کردن به هدفمندی جشنواره‌ها و روی برتافتن از ایجاد تفاهم با شرکت‌کنندگان در جشنواره است.

صاحب این قلم بسیار شاهد بوده است که بروبچه‌‌‌‌های خوب شهرستان در هر جشنواره در میان آموزه‌های مختلف اساتید داور غوطه‌ورند و از سوی به‌سوی در دایره‌ای گندیده جشنواره را به آخر می‌رسانند و هرگز هم متوجه نمی‌شوند که موضوع موردبحث از چه ابعادی برخوردار است. کوتاه‌سخن آنکه ما باید صاحب یک کارگاه مرکزی تئاتری باشیم که صرفاً پاسخگوی حوایج تئاتری استان‌ها باشند و در درازمدت داوری به مقوله‌ای معرفتی و نظری به معنای حرفه‌ای آن برسیم.