متأسفانه هیچکسی کمک به تئاتر اندیشه را وظیفه خود نمیداند... این شکل تولید تئاتر مناسبات کلی تئاتر را به هم میزند! چرا؟ چون از این به بعد هیچکسی قادر به پرداخت دستمزدهایی اینچنینی به بازیگران و عوامل نیست. پس اگر تئاتر پول داشته باشد و پول، خب موفق خواهد شد و چنانچه بهجای پول اندیشه وجود داشته باشد، آن را به پشیزی نمیخرند. چرا؟ چون قشر لوکس و لاکچری فرصتی برای اندیشه در زمانبندی خود ندارد! او خلق شده که تفریح کند و خوش بگذراند و دیگران را تحقیر کند و هنر را به تمسخر و تملک خود درآورد.
پایگاه خبری تئاتر: پیکره اصلی این مطلب سال گذشته نوشته شد؛ اگر آن زمان این هشدار جدی گرفته میشد تا حدود زیادی وضعیت دولت که رابطهاش با اهالی تئاتر کارآمدتر و تعامل برای تولیداتی با مضمون مردمی و بومی بهتر میشد. قشر نوکیسه در کشورهایی مانند کشور ما که اصطلاحا به آن کشورهای درحالگذار میگویند، برای خودنمایی و بهرخکشیدن ثروتهای بادآورده که غالبا حاصل زدوبند و مناسبات چرک و پولهای آلوده است، تجلی خود را در بروز رفتارهایی مییابند که غالبا متظاهرانه هستند تا اصیل. این رفتارها از رفتن به رستورانهایی با ورودیهای آنچنانی، غذاخوردن در ظروف طلا، کشیدن سیگارهایی با روکش طلا یا سرگرمیهای دیگری است که اکثر آنها با بیمعنایی برای دیگر طبقات اجتماعی، مختص همین قشر نوکیسه است. تفریحات یا سرگرمیهای افراد نوکیسه با ثروتهای بادآورده و مناسبات کثیف پولی، هر روز رخ در جایی میگشایند و مدتی است محل خودنمایی چنین رفتاری بنا بر خوی اشرافیگری برخی مدیران، خود را در تئاتر نشان میدهد. زنگ خطر بروز چنین رفتارهایی در تئاتر زمانی نواخته شد که بلیت نمایشی با حضور چهرههای سلبریتی، ۵۰۰ هزار تومان فروخته شد تا قشر نوکیسه از نزدیکترین فاصله شاهد هنرنمایی هنرمند محبوب خود باشند و این روند ادامه پیدا کرد که این روزها شاهد بلیت ۲۵۰ هزارتومانی تئاتر باشیم.
البته یادمان باشد این اتفاقات در کشوری دارد رخ میدهد که داعیه انقلاب محرومان و مستضعفان و کوخنشینان را دارد و افرادی که فعلا پرچمدار این حرکت هستند و به دنبال تولید سریالی کارهای لوکس برای قشر لاکچریها هستند خود از متولیان فرهنگی و مسئولان هنری در طول سالها در دولتهای مختلف بودهاند. ناگفته نماند که سرمایهگذاران چنین آثاری بارها ردپایشان در تولیدات تصویری (سریالهای خانگی و فیلمهای سینمایی) شبههبرانگیز بوده است. مضمون نمایشها و تولیدات سینمایی تولیدشده برای لاکچریها، گاه زندگی کودکانی است که مورد سوءاستفاده افراد سودجو قرار گرفتهاند یا کودکانی که صبح تا شب و شب تا صبح به شکلی سازمانیافته در تمام چهارراهها و اتوبانهای شهر آنها را میبینیم یا خردسالانیاند که بسیاری از آنها با مواد مخدر به خواب میروند یا خریدوفروش میشوند و مورد سوءاستفاده قرار میگیرند! یا زنانی هستند که در مناسبات خاص قرار میگیرند. در اصل در نگاه اولیه، کودکان استثمارشده و کودکان کار و ستمدیده یا کودکان یتیم و بیسرپرست و بدسرپرست که به افراد سودجو سپرده شدهاند، سوژههای اصلی این آثار هستند. البته در کنار همین مسائل غمانگیز بیفزایید قروقمبیلههایی را که اساسا تناسبی با وضعیت فرهنگی، شرایط سخت اقتصادی مردم و تولیدات مبتنیبر فرهنگ و هنر بومی ندارند. در نگاه اول حتی شکل ظاهری این آثار هیچ تناسبی با رفتارها و عادات عمومی ندارند. به راستی چرا و چگونه تئاتر ما چنین مسیری را طی کرده است؟ سرچشمه این انحراف کی و چگونه آغاز شد؟ (البته جوابدادن به این پرسش برای اهالی تئاتر دشوار نیست! زمانی که معیار گیشه بهجای اندیشه نشست).
اما تولیدکنندگان تئاتر لوکس یا لاکچری از چه رانتهایی استفاده کردند که ذائقه تماشاگر را تغییر بدهند؟ آیا چنین تئاترهایی قادر خواهند بود در سبد خانواده قشر فرهنگی جامعه قرار بگیرند؟ تجلیگاه بروز این پدیده نوظهور در کنسرتتئاترها به شکلی دیگر خود را با بلیتهای آنچنانی نشان میدهد! بهراستی چه اتفاقی برای تئاتر این مُلک افتاده؟! جای تئاتر ملی و تولیدات ملی کجاست و چرا تازه صدای وزیر محترم ارشاد درآمده؛ صحنه را از این آثار مصون کنیم؟! وقتی وزیر محترم ارشاد و بقیه همکارانشان در وزارت ارشاد نسبت به تولید تئاتر بومی بیتفاوت میشوند، بدیهی است تئاتری بروز پیدا میکند که پشتوانه آن پولهایی است که خاستگاهش شبههبرانگیز است.
این چرخش در مجموع نشاندهنده متغیری از شرایط جامعهای است که ارزشها در آن تغییر کرده است، اختلاسهای میلیاردی صورت میگیرد، رانتخواری شایع میشود، دروغ و جعل مدرک فزونی مییابد و تجملگرایی امری بدیهی و پیشپاافتاده تلقی میشود. خب بدیهی است در چنین شرایطی آنانی برندهاند که موجسواران خوبی هستند و موجسواری بلدند! هرچند در بادی امر شکلگیری چنین مسیر انحرافی و غیرسیستماتیک بهنظر میرسد اما با کمی دقت درمییابیم که ایجاد چنین شرایطی کاملا آگاهانه و بابرنامه بوده است و تولید تئاتر سوپرلوکس یا لاکچری بخشی از برنامه کلان چنین سیاستی است؛ سیاستی که هدف آن سوقدادن تئاتر به سمتوسویی است که نمونهسازی چنین آثاری، ابزاری باشد برای کوبیدن جامعه تئاتری برای فروش بیشتر... مدخل دیگر بحث که امروز با آن مواجه هستیم، استفاده غیرمعقول از چهرههایی است که هیچگونه سابقه تئاتری ندارند و فقط بهواسطه جذاببودن برای همان لاکچریها و نوکیسهها سر از سالنهای تئاتر درآوردهاند و با چند روز تمرین! نمایشی را سرهمبندی میکنند و در تالارهای بهاصطلاح خصوصی روی صحنه میآورند؛ افرادی که ربطشان به بازیگری و هنر تئاتر خود حدیث مفصلی است... . زنگ خطر مصونیت صحنهها خیلی دیر به صدا درآمده است... چرا؟! چون تولید تئاتر برای لاکچریها فعلا خریدار بیشتری دارد تا تئاترهایی با محور اندیشیدگی و بومی!
متأسفانه هیچکسی کمک به تئاتر اندیشه را وظیفه خود نمیداند... این شکل تولید تئاتر مناسبات کلی تئاتر را به هم میزند! چرا؟ چون از این به بعد هیچکسی قادر به پرداخت دستمزدهایی اینچنینی به بازیگران و عوامل نیست. پس اگر تئاتر پول داشته باشد و پول، خب موفق خواهد شد و چنانچه بهجای پول اندیشه وجود داشته باشد، آن را به پشیزی نمیخرند. چرا؟ چون قشر لوکس و لاکچری فرصتی برای اندیشه در زمانبندی خود ندارد! او خلق شده که تفریح کند و خوش بگذراند و دیگران را تحقیر کند و هنر را به تمسخر و تملک خود درآورد. هنر هم باید جزئی از سرگرمیهای متداول او باشد. پس بعید نیست که تقاضاهای مکرر برای ساخت نمایشهایی با محوریت بومی و ملی با بیمهری یا با بیتوجهی روبهرو بشود، بهنحویکه مسئولان محترم به تولید تقاضاهایی با محوریت بومی و ملی هیچ وقعی ننهند؛ خصوصا با کمشدن بودجه تئاتر و شرایط سخت تحریمها. پس طبیعی است متقاضیان تولیدات ملی از گردونه تولید حذف شوند و حتی پاسخگویی به آنها نیز در مخیله مدیران هنری نگنجد؛ زیرا اصل تولید آثار بومی نیست. بهعنوان شاهد واقعی، نمونه چنین رفتاری را در جشنواره بینالمللی تئاتر فجر شاهدیم که طبق اظهارات مسئولان جشنواره هیچ تولید الگو، یا تولید جدیدی در برنامههایشان ندارند. چرا؟ چون بودجه کافی ندارند. پس سیاستگذاریها به نحوی پیش میرود که بدون اعلان عمومی همان مسیر عدم پاسخگویی و ریلگذاریشده را پیشرو داشته باشند.
جناب وزیر محترم! راه برونرفت از این فاجعه فرهنگی فقط هماندیشی نیست بلکه اراده جدی برای تولیدات ملی است...
و اما سخنی با طرفداران سرمایهگذاران در تئاتر! طرفداران این نظریه توجه ندارند وقتی تئاتر تجاری با هدف کسب سود بیشتر بیتوجه به مناسبات واقعی تئاتر به میدان آمدهاند، به تنها چیزی که نمیاندیشند، این است که این سود چگونه و با چه اهدافی به دست میآید. برای این قشر نوکیسه، فقط و فقط سرمایهسالاری حرف اول را میزند. البته یادمان نرود؛ عدهای که مدافعان چنین مناسباتی هستند، هویتشان، بخشی از مناسبات سودآور سرمایهسالاری است و اینان توجیهکنندگان ورود پول به تئاتر شدهاند. چرا؟ چون ممکن است بخشی از این پول به جیب آنها سرریز کند، پس برای کسب درآمد و تخصیص بخشی از این پول به جیب آنها، این افراد منادیان ورود سرمایه به تئاتر شدهاند. درصورتیکه میدانیم سرمایه جایی ورود پیدا میکند که سود داشته باشد. آنچه تجربه من و شما از آن حکایت دارد، تئاتر پول ندارد. پس چه دارد؟! تئاتر اعتبار دارد و پوشش مناسبی برای پولشویی و پوشاندن فعلوانفعالات مالی است. پس چنین افرادی خود را تحت عنوان توجیهپذیر ورود بخش خصوصی در تئاتر متقاعد کردهاند که نجاتدهنده تئاتر، سرمایه است. بههمیندلیل زیر همین عنوان پرطمطراق تئاتر خصوصی بدون توجه به پشت پردههای واقعی و دهشتناک پولهای کثیف خود را به آن راه میزنند که پول فرهنگ میآورد.
https://teater.ir/news/15587