کلفتهای علیاکبر علیزاد (با دراماتورژی رضا سرور) طراحی و انتخابهای شجاعانه و تاویلمندی از نمایشنامه ژنه ارائه میدهد که امکان برجستهسازی روزآمد لایههای روانشناختی، طبقاتی و سیاستهای جنسیتی متن را در قرن بیستم ویکم نیز میسر میکند.
پایگاه خبری تئاتر: انتخاب جسورانه بازیگران مرد برای ایفای نقش زنان ذیل استراتژی متن مبنی بر بازی در بازیهای متناوب و البته سیاست سیال جنسیتی ژنه صورت گرفته است و به طور آشکاری بر گسست از واقعیت تاکید ابهامآوری دارد. این امر احتمالا به دلیل ایجاد موقیعتهای مورد نظر ژنه صورت گرفته که معتقد بود پرسوناژهای کلفتها بر صحنه میبایست هیچ چیز به جز حالت انتزاعی از آنچه که باید معرفی کنند، نباشند.
انتخاب علیرضا کیمنش و مرتضی حسینزاده در نقشهای کلر و سولانژ در وهله اول بر این سیاست ژنه دال بر معرفی انتزاعی و نامستقر از واقعیت شخصیتهای در حال بازی جابهجایی نقش، تلقی میشود و یک انتخاب تماتیک است. از سویی دیگر، چنین برداشت جسارتآمیزی در فضای کنونی تئاتر ما اهمیت مرزگشایی و تابوشکنانه دارد به ویژه اینکه مساله زنپوشی (دگرپوشی) در کلفتها ذیل رویکردهای سخیفانه و لودگی نمایشهای معمول از چنین تمهیدی بسیار فاصله دارد. لیکن با توجه به تاکید حداکثری انرژی اجرایی بر دو بازیگر نقش کلر و سولانژ به نظر میرسد نقش خانم در کلفتهای علیزاد، با نارساییهایی پرداخت شده است. خصوصا در جایگاه ارباب سلطهگر بر کلفتها، تاثیرگذاریاش چندان قابل دریافت نیست. در واقع رابطه دوگانه عشق و نفرت کلفتها نسبت به خانم، نمود پیچیدهی روانشناختی و رفتاری در شخصیتپردازی آنها است، که بر اساس حس تحقیرشدگی در جایگاه افراد تحت انقیاد و میل به تصاحب جایگاه فرادست از سوی آنها، حتی به واسطه توطئه و قتل در یک سیستم تبعیضآمیز طبقاتی قابل بررسی است. اگرچه در کلفتهای علیزاد همچنان بر تضاد طبقاتی و امکانهای شوماش تاکیدهای روزآمدی وجود دارد. تاکید بر مصرفگرایی حاد خانم در تعداد بستههای خرید لباس و یا رفتناش به تئاتر لاکچری، استفاده از قطعه موسیقی amerika از Rammstein که مضمونی انتقادی از هژمونی فرهنگ مصرف نولیبرال آمریکا در سراسر جهان دارد و حتی به کارگیری اصطلاح هرچند سرسری اختلاس به جای دزدی برای اتهام آقا، از همین دست است. روح کلفتها در این سلسلهمراتب سرکوبگر و تحقیرکننده میل به جنایتی در نهایت معطوف به خود پیدا میکند. سولانژ میگوید:«شکوه جنایت من باید نکبت بدبختیمون جبران میکرد.»
هیبت مردانه کلر و سولانژ با انبوه ریش و سبیل همراه با لباسهای زنانه و آرایش و عضلات ورزیده و قوی بر جنبه دروغین، تصنع و حالت ساختگی نقشها دلالت دارد. در تمام اجرا این مردان علاوه بر اجرای نقش زنان در جابهجایی مدام در نقشهایشان تردیدی آشوبگرانه را در ذهن تماشاگران تداوم میبخشند. در واقع درک اولیه مخاطب از ساحت واقعگرایانه جسم/جنس بیولوژیکی اجراگران نقش کلر و سولانژ در فرایندی کنشزا در تباین با نقشهایشان دچار تردید و فروپاشی شده اما در ادامه نمایش این تضاد آشوبگر در ذهن به شیوهی بحرانزایی بازسازی و احتمالا بالاخره مورد پذیرش واقع میشود.
به نظر میرسد علیزاد در این نمایش در تلاش اجرایی کردن تفسیر سارتری از کلفتها در مسالهی ساختگی بودن و واقعزدایی است. تاکید بر دوقطب واقعیت و شکل ظاهر... کلر و سولانژ در کلفتهای علیزاد، فاقد زنیت هستند. مردانی که بر ضد طبیعت (نرماتیو) مبارزه میکنند و این امر گاه تحسین و گاه کراهت برمیانگیزد. هر چند در دنیای امروز مساله دگرجنسپوشی برخی از افراد و سیالیت جنسی و جنسیتی نه تنها در جهان دراماتیک که در واقعیت برخی جوامع بدون واپسزنی وارد عرضه شده است.
این ساختشکنی در ساختار نرماتیو عمومی از جنس/جنسیت نقشهای کلر و سولانژ و اجراگران در سطوحی با خوانشهای کوییر و سیاست جنسی جهان برخی از آثار ژان ژنه، ارتباط مضمونی و فرامتنی برقرار میکند و در نگاهی دیگر چنین انتخابهایی از طرف طراح به طور خودآگاه یا ناخودآگاه به مسالهسازی و ایجاد آشوب و بینظمی در جهان ذهنی متصلب انتظارات مردسالارانه از این مفاهیم میانجامد که دائما به دنبال قالبهای از پیش تعریفشده نظم نرماتیو موجود حتی در جهان درام هستند. در پی این فروپاشی انگارههای سفت و سخت برخی از مخاطبان در مواجهه با تخطی نمایش از پیشفرضهای نرماتیو مورد نظرشان، احتمالا برخی دچار بحران ذهنی و به دنبال آن نیز دلزدگی و نهایت پسزنی این جهان شوند اما به هر روی این امکان نیز وجود دارد که در شکل دستهبندیهای قالبی محتوم پسذهن آنها تردیدی بحرانزا ایجاد شود یا دستکم نظم آرامبخش پیشین ذهنیشان را حتی برای لحظاتی با آشفتگی مساله ساز، ناآرام و بی نظم نماید که از نتایج بااهمیت کلفتهای علیزاد تلقی میشود.
در کلفتها دو خواهر به طوردائمی در غیاب خانم خانه، شروع به بازی کردن نقش کلفت و خانم میکنند. کلر، خانم میشود و سولانژ، نقش کلر را میگیرد. این بازی تکرار میشود و تمام آرزوها، حسرتها، کششها و سرکوبهای این دو شخصیت نهایتا در خواست به قتلرساندن خانم به طور نافرجام پایان مییابد. خانم حتی آنها را از هم تمییز نمیدهد و برایشان ارزش و شانی انسانی قائل نیست. سرآخر این تکرار و نقشبازیها با خودکشی کلر، پایان تراژیک و خودویرانگر میگیرد. کلر به سولانژ میگوید من در تو خواهم ماند. در این نمایش به زیرلایههای روانشناختی متن در تداوم مناسبات سادومازوخیستی دو خواهر کلفت مابین خود که واجد رگههای کششی همجنسخواه در روابط نزدیک با محارم نیز هستند، تاکیدهای اجرایی و زیباییشناختی درستی میشود. از طرفی به دلیل شکل پرداخت نقش و بازی کتایون سالکی، مناسبات سلطهپذیری و سویههای مازوخیستی دو خواهر کلفت مشخصا کلر، در ارتباط با نقش سلطهگر و احتمالا سادیستی خانم کاملا برجستهسازی نشده است.
در این بین خشونت و نفرت مضمونی و کلامی، که همراه با کشش متناقض جسمانی یا عشق بین دو خواهر-مرد قابل دریافت است، در صحنهی پیچوتابهای جسمانی و درهمآمیختگی خونآلود دستها و صورتهایشان ذیل انگیزههای جنایتکارانه و در قالب زیباییشنایی شر تجسد مییابد.
طراحی لباس، صحنه و نور در کلفتها موثر و برای اجرایی کردن سیاستهای متن دال بر نمایشی بودن، درخشندگی موضعی یا موقت و بازیهای جلوهفروشانه است لیکن به کارگیری میکروفون یا تکنولوژی دوربین برای نشان دادن پشت صحنه در تدارک تهیه نوشیدنی مرگآور و... تمهیدی است که در برخی نمایشها، بسیار استفاده شده و انتظار میرفت پیشنهادهای خلاقانهتری در ارائه و محتوای آن در کلفتها اجرایی میشد. اما با وجود این موارد، شکل طراحی و استراتژی اجرایی، نمایش را به شکل شوخطبعانه و ستودنی، بحرانزا میکند که باعث تاثیرگذاری آشوبگرانهای در ذهن مخاطباناش میشود.
کلفتها، واجد کنایهها و استعارههای آشوبطلبانهای است که در صدد شکستن برخی از انگارههای مسدود ذهنی مخاطبان در مواجهه با این نمایش برمیآید.
منابع:
۱- مقدمهای بر «کلفتها» و «نظارت عالیه»، نوشته ژانپل سارتر، کلفتها، ترجمه ایرج انور
۲- کلفتها، ژان ژنه، ترجمه ایرج انور، نشر میلکان، ۱۳۹۶
۳- نامه ژان ژنه به پووهر در مقدمه کلفتها، ژان ژنه، مترجم بهمن محصص، انشارات روزن ۱۳۴۷
۴- آستینئی.کویگلی، ژان ژنه، ترجمه رضا رضایی، نشرماهی، ۱۳۸۲
https://teater.ir/news/15998