اگر چاره‌اي جز برگزاري جشنواره در ايام مقارن با روزهاي پيروزي انقلاب نيست، آيا نحوه و چگونگي برگزاري آن نیز گريزناپذير است؟ آيا نمي‌توان با توجه به توقعات موجود براي برگزاري جشنواره در چنين روزهايي (که ابدا منطبق با زمان‌بندي فعاليت‌هاي بين‌المللي تئاتر نيست)، تنها برپايي بخش نهايي جشنواره را با انتخاب دقيق و با دلايل متقن و بايسته تعدادي نمايش معدود، در اين روزها تدارک ديد و ستاد جشنواره را که گويا دائمي است، مکلف کرد براي تمام مدت سال برنامه‌ريزي کنند.
پایگاه خبری تئاتر: آنچه مي‌نويسم نه کوچک‌ترين دليل و برهاني براي ناسپاسي و قدرناشناسي نسبت به يکايک برگزارکنندگان اين جشنواره و جشنواره‌هاي پيشين است (که مي‌دانم خونِ دل‌ها خورده‌اند و عمده ‌افراد درگير در برگزاري اين جشنواره‌ها، زحماتي طاقت‌فرسا متحمل شده‌اند که جاي تقدير و سپاس دارد) و نه از سوي ديگر، انکار تام‌وتمام و کلي اثرات و دستاوردهاي برگزاري جشنواره به‌شکل فعلي که مسلما نقش و تأثيراتي بر تئاتر ايران داشته و دارد. موضوع بيشتر نسبت اين دستاوردها با هزينه‌ها و انرژي‌ها و توان‌هاي مصروف‌شده است و بررسي اينکه آيا در چنين تناسبي، برگزاري جشنواره مقرون‌به‌صرفه و صلاح است يا مي‌توان از اين ميزان هزينه و انرژي و توان، نتايج بيشتر و بهتري براي رشد و توسعه پايدار تئاتر ايران جست‌وجو کرده، به ‌دست آورد. يک نکته ديگر آنکه از پيش مي‌دانم که ايجاد تغيير در روالي 37 ساله بسيار دشوار است، چراکه هم از اساس آدمي در برابر تغيير مقاومت دارد و عموما از روبه‌رويي با وضعيت‌هاي تازه‌اي که نتايج آن خيلي شفاف و روشن هم نيست، گريزان است و حفظ وضع موجود را با نتايج اندک، به ريسک دستيابي به منافع شايد بزرگ و غيرقابل‌قياس با وضعيت موجود، ترجيح مي‌دهد و هم هر موضوعي، از جمله برگزاري اين‌چنيني جشنواره، ذي‌نفعان و برخورداران و مدافعاني دارد که گاه خيلي قدرتمند و ذي‌نفوذ هم هستند و قادرند با اقليتي اندک، اما به‌شکلي ساختارمند و هماهنگ، بر اکثريتِ مخالفِ غيرمتشکل و فاقد انسجام و استمرار و پيگيري هدفمند، فائق بيايند. پيش‌تر در مورد انواع و اقسام جشنواره‌هاي محلي، استاني، منطقه‌اي، موضوعي و ملي، اظهارنظرهايي کرده و پيشنهاد داده‌ام که به‌جاي برگزاري موسمي و مقطعي و گاه‌به‌گاهي و فاقد تأثير متناسب اين تعداد جشنواره که عمده آثار راه‌يافته به آنها تنها محدود به يکي، دو اجرا در هر جشنواره مي‌شوند و هرگز فرصتي براي اجراي عمومي و رودررويي با مخاطباني اصيل و حقيقي نمي‌يابند، تا رشد يافته و تکامل پيدا کنند (و از آنها مي‌توان به جنين‌هايي سقط‌شده هم تعبير کرد)، بهتر و مناسب‌تر است که هزينه‌هاي برگزاري آنها صرف ايجاد زيرساخت‌هاي پايدار براي هر موضوع شود؛ يعني به‌جاي برگزاري يک جشنواره با فلان موضوع مورد توجه و داراي ارزش از حيث برگزارکنندگان، اگر واقعا حقيقت و اصالتي در ارزش آن موضوع وجود دارد، به‌جاي برگزاري يک جشنواره چندروزه، يک مرکز و سالن دائمي براي توليد تئاتر، تنها پيرامون همان موضوع (هرچه که هست) به ‌وجود بيايد و اين فعاليت، به فعاليتي مستمر تبديل شود که علاوه‌بر ايجاد اشتغال پايدار براي گروهي از هنرمندان، خواه‌ناخواه در مواجهه‌اي مستمر با مخاطبان (به‌جاي مواجهه‌اي محدود و شايد انکوباتوري با تماشاگران جشنواره) ناگزير از ارتقاي کيفيت آثار و سطح هنري هنرمندان و سطح کيفي و توقع تماشاگران خواهد شد. بنابراين يک سياست اصولي در مورد اين نوع جشنواره‌ها تقليل و تلفيق و ترکيب آنهاست و ابدا روا نيست در هيچ شهر و منطقه‌اي که جريان مستمر و پايدار فعاليت تئاتري وجود ندارد و حتي فاقد يک سالن تخصصي با اجراي مستمر و مداوم تئاتري است و تازه پس از آن تا با قاطعيت از نتايج اقدامي در نسبت با هزينه‌هايش اطمينان نيافته‌ايم، چنين هزينه‌هايي انجام بدهيم و جشنواره‌اي برپا کنيم، کمااينکه در زندگي خصوصي و هزينه‌هاي شخصي و فردي‌مان چنين مي‌کنيم، اما مشخص نيست چرا وقتي به بودجه‌هاي دولتي و متعلق به تمامي مردم (آن هم مردمي که در سختي و دشواري روزگار مي‌گذرانند) يا به‌قولي بيت‌المال مي‌رسيم، اين‌چنين بي‌توجه و دست‌‌ودل‌باز و مسرف مي‌شويم. به‌نظرم در حوزه برگزاري جشنواره‌هاي بين‌المللي هم نيازمند چنين تقليل و تلفيق و ترکيبي هستيم. بر مبناي مصاحبه يکي از مديران اداره‌ کل هنرهاي نمايشي، ايران پس از دانمارک، از حيث آمار کمي برگزاري جشنواره‌هاي بين‌المللي، در مقام دوم جهان است، درحالي‌که احتمالا در هيچ رده‌بندي مثبتي در مورد فعاليت‌هاي تئاتر در جهان، جزء کشورهاي شاخص و داراي رتبه نيستيم. چرا بايد تعداد جشنواره‌هاي ما از کشورهاي باسابقه و نامدار تئاتر مانند فرانسه، آلمان، انگلستان، ايتاليا، روسيه، آمريکا و... بيشتر باشد؟ و اگر نتايج قابل‌توجهي از برگزاري کمي جشنواره‌ها متصور بود، چرا اين ايده در آن کشورها مورد توجه قرار نگرفته است؟ آيا پاسخي غير از اين مي‌توان يافت که آنان به اصل، بيش از حواشي توجه دارند و به زيرساخت‌ها و توسعه پايدار، بيش از انواع شوآف‌ها و ظاهرسازي‌ها! از بودجه مصوب 78.4 ميلياردتوماني تئاتر در سال 1397 که به ‌تصويب مجلس شوراي اسلامي رسيد، بر مبناي اظهارات مديرکل هنرهاي نمايشي، از طرف وزارتخانه متبوع، بودجه 24 ميلياردي به اين اداره‌ کل ابلاغ شده است. حالا از اينها بگذريم که اولا مشخص نيست باقي اين مبلغ چه شده؟ ثانيا چه ميزان از آن جذب و وصول مي‌شود؟ و ثالثا همان ميزان هم به‌ چه نحو و شکلی هزينه مي‌شود؟ اما گويا از ابتداي سال تاکنون چيزي کمتر از 10 ميليارد (به ‌گمانم پنج تا شش ميليارد) جذب شده باشد که تازه بخشي از آن نیز صرف پرداخت بدهي‌هاي گذشته شده است و حالا قرار است 5.3 ميليارد هزينه جشنواره بشود؛ آن‌هم با اين ميزان بازدهي و دستاورد! در بخشي از صيادان در بسياري از شهرهاي ساحلي که معيشتي وابسته به دريا و صيد دارند، فرهنگ رفتاري مشترکي وجود دارد؛ چند ماه از سال که صيد وجود دارد و پولي مي‌رسد، بهترين سيگارهاي خارجي را دود مي‌کنند، در رستوران‌هاي گران‌قيمت غذا مي‌خورند، به پوشيدن چيزي جز کفش و لباس‌هاي گران‌قيمت و شيک رضايت نمي‌دهند و از هيچ خوشي و گذران پرهزينه‌اي چشم‌پوشي نمي‌کنند؛ در‌حالي‌که در ديگر ماه‌هاي طولاني سال (گاهي بين چهار تا هشت، 9 ماه)، دنبال قرض‌گرفتن از اين و آن هستند و اوضاعي اسفناک دارند و با وجود تکرار چنين وضعيتي، اين فرهنگ در بسياري از نقاط تغيير عمده‌اي نکرده است و حالا حکايت تئاتر ماست؛ مثل معتادي که در کل سال خُماري مي‌کشد و حتي مُسکني نمي‌يابد و به ‌شکلي ناگهاني يک هفته، 10 روز او را وسط مزرعه خشخاش رها مي‌کنند. چرا نبايد نسبتي بين جيک‌جيک مستان و فصل زمستان‌مان وجود داشته باشد! در جايي که اداره‌کل بدهي درخور توجهي دارد و در حمايت از فعاليت‌هاي تئاتري دست‌بسته و مستأصل است، آيا چنين نحوه هزينه‌اي توجيه‌پذير و عقلاني است؟ چه مبنا و ملاکي براي اجراي صدها گروه در جشنواره وجود دارد؟ وقتي به گفته دبير جشنواره (که دوست بسيار قديمي و بسيار عزيزم نیز هست) 94 درصد آثار پيش‌تر اجرا شده‌اند؟ تنها مي‌توان استدلال تکرار آثار بسيار شاخص يا توجه به کشف استعدادهاي تازه را وارد دانسته و پذيرفت و ابدا نمي‌توان براي تکرار اجراي نمايش‌هاي متعارف و متداول، کوچک‌ترين توجيه عاقلانه‌اي يافت. اين موضوع در مقایسه با نمايش‌هاي خارجي حتي بسيار حساس‌تر و درخور توجه‌تر است؛ چه کسي مي‌تواند جز يک يا دو اجرا (آن‌هم به‌سختي)، از حضور ديگر گروه‌هاي خارجي در جشنواره سال‌هاي گذشته و امسال حمايتي تام و تمام و بدون توجيه و بهانه‌ انجام بدهد و چرا بايد هر سال اين تعداد گروه و کشور که بخش عمده‌ آنها نه جايگاهي در تئاتر جهان دارند و نه حتي متأسفانه در کشور خودشان، با اين وضعيت اقتصادي و هزينه‌ها، به ايران دعوت شوند؛ آن‌هم با نمايش‌هاي فاقد ويژگي و کيفيت و گذشته از آن، با کمترين ميزان امکان گفت‌وگو، تبادل‌نظر و آشنايي متقابل. اگر چاره‌اي جز برگزاري جشنواره در ايام مقارن با روزهاي پيروزي انقلاب نيست، آيا نحوه و چگونگي برگزاري آن نیز گريزناپذير است؟ آيا نمي‌توان با توجه به توقعات موجود براي برگزاري جشنواره در چنين روزهايي (که ابدا منطبق با زمان‌بندي فعاليت‌هاي بين‌المللي تئاتر نيست)، تنها برپايي بخش نهايي جشنواره را با انتخاب دقيق و با دلايل متقن و بايسته تعدادي نمايش معدود، در اين روزها تدارک ديد و ستاد جشنواره را که گويا دائمي است، مکلف کرد براي تمام مدت سال برنامه‌ريزي کنند. چرا بايد اجراي نمايش‌هاي منتخب شهرستان‌ها به يکي، دو اجرا در اثنا و شلوغي و در بين ده‌ها اجراي ديگر محدود و مختصر شده و ديده نشود و مثلا امکاني براي يک هفته، يک ماه يا حتي در صورت توجه بيش از آن براي اجراي اين نمايش‌ها فراهم نکرد. همين‌طور درباره نمايش‌هاي خارجي که حتي اهل تئاتر و دانشجويان اين رشته هم فرصت ديدن‌ آنها را پيدا نمي‌کنند، چه رسد به فرصت گفت‌وگو، برگزاري مناسب و برنامه‌ريزي‌شده کارگاه‌ها در تهران و مراکز استان‌ها و حتي برنامه‌ريزي پروژه‌هاي مشترک؟ چرا نبايد به‌جاي چندين نمايش کم يا بي‌خاصيت، يک نمايش تأثيرگذار را براي مدتي طولاني‌تر دعوت کرد؟ نبايد گروهي به ايران بيايد بدون آنکه علاوه بر فرصت آشنايي با آن گروه، فرصت آشنايي با تئاتر آن کشور و متقابلا آشنايي گروه با تئاتر ما فراهم بشود. در برابر ايجاد امکان اجراي نمايش‌هاي موفق و داراي ويژگي‌هاي لازم شهرستاني در تهران، چرا نبايد و نمي‌توان به اجراي نمايش‌هاي شاخص تهران در ديگر شهرها توجه کرد؟ اينها مسائلي است که شايد بتواند در برگزاري جشنواره به آنها توجه کرد و با توجه به محاسبه درآمدزايي اين‌گونه اجراها و امکان جذب اسپانسر، به‌ نظر حتي بودجه‌هاي اندک فعلي براي آغاز تدارک چنين رويدادهايي، مناسب و کافي باشد. با اميد به اينکه اين‌بار گفت‌وگوهايي درباره ارزيابي جشنواره بين‌المللي تئاتر فجر تدارک ديده شود و با اظهارنظر دست‌اندرکاران حال و گذشته جشنواره و ديگر صاحب‌نظران، روش‌هاي مقرون به دستيابي به بهترين نتايج ممکن جست‌وجو، طرح و اجرائي شود.