«كارت پرواز» براساس يك آمار تلخ و واقعي ساخته شده، رحماني تلاش كرده در فيلمش به واقعيت هراسناكي كه زنان، مردان و كودكان را احاطه كرده وفادار باشد و فيلمي درباره سرنوشت تراژيك آدم‌هايي بسازد كه در سوداي زندگي بهتر، قرباني مرگ مي‌شوند

پایگاه خبری تئاتر: به نظر مي‌رسد سينماي مورد علاقه مهدي رحماني، فيلم‌هاي رئاليستي اجتماعي است و «كارت پرواز» در ادامه مسيري است كه با «ديگري» شروع شد. «كارت پرواز» محصول مسيري ده‌ساله و پر فراز و نشيب است. رحماني از خام‌دستي‌هاي فيلم اول در «ديگري» به مهارت بيشتر در روايت و كارگرداني رسيده و «كارت پرواز» نشان مي‌دهد كه تلقي او از سينماي رئاليستي و شهري، به عينيت رسيده است. اگرچه فيلم اخير او، شايد كمتر از «برف» براي مخاطب گسترده جذاب باشد. فيلم، شرح حال يك همنشيني و همراهي است بين دو شخصيت كه از دنياي هم دور هستند. دو خط موازي كه به واسطه شرايط دشوار زندگي و (ناديده گرفته شدن در روابط عاطفي‌شان) چند ساعت پر تب و تاب را كنار هم مي‌گذرانند و ما تماشاگر پرسه‌زني آنها در دل شهري هستيم كه بيش از آنكه خود هويت داشته باشد، معني و اعتبارش را از ندا (ندا جبراييلي) و منصور (منصور شهبازي) مي‌گيرد. دوربين رحماني، بيشتر تمركز خود را روي شخصيت‌ها گذاشته. جست‌وجوي آنها براي پيدا كردن دارو براي ندا يا ارتباط تلفني با صاحب كار، در شبي آرام و ساكت در تهران، مي‌تواند كنايه از آرامش ظاهري اين كلانشهر مملو از بزهكاري باشد. شخصيت‌ها براساس الگوي اغلب فيلم‌هايي كه براساس سفر پيش مي‌رود، به مرور براي تماشاگر شناخته مي‌شوند و در نقاطي به هم پيوند مي‌خورند. روند قصه و حوادث براي تماشاگر قابل پيش‌بيني نيست و به اصطلاح دست كارگردان تا انتهاي فيلم رو نمي‌شود. مشكل اصلي فيلم اين است كه در يك سوم پاياني افت مي‌كند و اندكي ملال‌آور مي‌شود. بعضي ديالوگ‌ها مثل ديالوگ دختري كه منصور در مجتمع به ديدنش مي‌رود تكراري و بدون ويرايش ادا مي‌شوند؛ گويي بازيگرها براي نزديك شدن به حس زندگي، آزاد بوده‌اند تا ديالوگ‌ها را با هر ترتيبي كه مي‌خواهند ادا كنند. ديالوگ‌هاي منصور در گفت‌وگو با نگين، در ماشين هم اين وضعيت را دارد. آنچه تماشاي «كارت پرواز» را جذاب كرده علاوه بر سوژه بكر و تكان‌دهنده آن، ساختار داستاني فيلم است. فيلم، فيلم دو شخصيت اصلي است و اگر آنها نمي‌توانستند براي تماشاگر باورپذير باشند، فيلم از دست مي‌رفت. منصور و ندا قرباني هستند و با وجودي كه معمولا شخصيت‌هاي زن همدلي بيشتر تماشاگر را برمي‌انگيزند اما منصور هم به اندازه ندا همدلي‌برانگيز است. هيچ‌يك از دو شخصيت پررنگ‌تر از ديگري نمي‌شود و هر كدام، سهم خود را در روايت دارند. بازي خوب زوج اصلي، كمك كرده تا فضاي فيلم باورپذير باشد. اين زوج ما را به ياد يكي از مهم‌ترين فيلم‌هاي سينماي ايران در دهه هشتاد مي‌اندازند. در «نفس عميق» (پرويز شهبازي) به مسلخ رفتن عشق را مي‌ديديم و روياهايي كه به دنياي واقعي راهي ندارند؛ گويي سه شخصيت جوان و دوست‌داشتني آن فيلم در كابوس قدم مي‌زدند و براي مرگ شتاب داشتند؛ وضعيتي شبيه به آنچه منصور و ندا به آن گرفتار شدند. «كارت پرواز» براساس يك آمار تلخ و واقعي ساخته شده، رحماني تلاش كرده در فيلمش به واقعيت هراسناكي كه زنان، مردان و كودكان را احاطه كرده وفادار باشد و فيلمي درباره سرنوشت تراژيك آدم‌هايي بسازد كه در سوداي زندگي بهتر، قرباني مرگ مي‌شوند