سیما تیرانداز متن رضا را بهخوبی درک کرده و با انتخاب بازیگرانی مناسب و همینطور طراحی صحنه خوب و میزانسنهای پرتحرکی که از کلیت اجرا بیرون نمیزنند، اجرایی خوب از متن را به صحنه میآورد. یکی از نقاط قوت اجرایی کار تیرانداز در این نمایش در مواجهه او با پتانسیل کمدی متن است.
پایگاه خبری تئاتر: در حقیقت یاسمینا رضا چون سایر متون نمایشی خود در این اثر نیز نشان میدهد که چگونه ضربالمثل معروف غربی شیطان در جزییات نهفته است، شالوده کلی کارهای نمایشی او را بنا میکند. او تصویرگر، منتقد و متحولکننده جزییات زندگی آدمهاست. جزییات کوچکی که ذرهذره بر کلیت فردیت، روابط و زندگی همین آدمها سیطره یافته و بازی قدرت را به نفع یا ضرر خود تغییر میدهند. جزییاتی در ظاهر بیاهمیت همچون در رفتن جوراب اینس که بیآنکه بهچشم بیاید تمامیت یک شخصیت و نقش او را در بازی قدرت دچار تحول میکند. دو زوج میهمانی، با همان تغییر در جزییات رفتاری و کلامی خود است که سه شکل متفاوت از یک رخداد ثابت را برای مخاطب تصویر میکنند. رخدادی که در هرسه خوانش، ثابت و لایتغیر مانده و تنها مواجهه درونی با آن است که تصویر بیرونی متفاوتی میسازد. در خوانش اول آنری چاکر مسلک است و همسرش سونیا سرکش و عصیانگر، این خوانش جنجالی شده و با قهر و دعوا به پایان میرسد. در خوانش دوم، آنری مستقل و مغرور و سونیا اغواگر و بانشاط است،
این خوانش نیز هرچند متفاوت از اولی، ولی همچون روایت پیشینی خود، با خشم و قهر به پایان میرسد. خوانش سوم اما چیز دیگری است، در اینجا همهچیز در هسته اصلی چونان روایتهای پیشینی است، مقاله آنری همچنان قابل چاپ نیست و زحماتش به هدر رفته، بچه آنری و سونیا همچنان از اتاق خود فریاد کشیده و سر و صدا میکند، اوبر و اینس همچنان از روابط شخصی خود ناراضیند، اما اینبار جمع با گونهای آرامش و پذیرش، بهجای ارایه تصاویر مرسوم و هنجارهای مسلط اجتماعی، بدون نقاب با یکدیگر مواجه شده و همانطور که هستند، با وقایع بیرونی خود برخورد میکنند. این جمع با نوشیدن و شادمانی، بدون توجه به جوراب دررفته اینس، روبدوشامبر سونیا، شکست کاری آنری، بهانههای بچه خانواده و سایر رخدادهای آزارنده روایتهای پیشین، به پایان میرسد. در این روایت آخری زوجها به نوعی کودک میشوند و چون کودکان بهراحتی با خود و اطرافشان تطبیق پیدا کرده و فضای شادمانتری حداقل در ظاهر میسازند، هرچند که اصل فاجعه بدون تغییر همچنان پابرجا میماند.
همین اصل فاجعه در نمایشهای رضاست که کارهای او را درعین کمیک بودن، تراژیک میکنند. متونی که در اجرا مخاطب را میخندانند، اما در سطرسطر خود خبر از فاجعه میدهند. فاجعهای هولآور از آنچه که ویران شده و دیگر امید چندانی به ترمیم و اصلاح آن نیست. شاید از همینرو باشد که رضا نمایشهایش را تراژدیهای خندهدار مینامند. سهروایت از یک زندگی، نمایشنامه بسیار خوبی است، داستان، روایت، شخصیتها، دیالوگها و رخدادها هر کدام در جای خود کامل و بینقصند و چون سایر کارهای رضا، هیچ تکه اضافه و بیکارکردی در دل خود ندارند. همین قدرتمند و بینقصبودن متن است که اجرای آن را برای هر تیم اجرایی در هرکجای جهان کاری سهل و ممتنع میکند. سهل از آنجا که متن بهخودیخود نیز قابلیت جذب مخاطب را دارد و ممتنع از آنرو که فریبنده است و میتواند در دستهای کارگردانی که این خصلت دوگانه را خوب نفهمیده، فروریخته و به اثری خستهکننده و حتی مبتذل بدل شود.
سیما تیرانداز اما در اجرای خود نشان میدهد که توانسته بر این دوگانگی غلبه کند. او متن رضا را بهخوبی درک کرده و با انتخاب بازیگرانی مناسب و همینطور طراحی صحنه خوب و میزانسنهای پرتحرکی که از کلیت اجرا بیرون نمیزنند، اجرایی خوب از متن را به صحنه میآورد. یکی از نقاط قوت اجرایی کار تیرانداز در این نمایش در مواجهه او با پتانسیل کمدی متن است. او در اجرای خود در دام خنداندن مکرر مخاطب به هربهانهای نمیافتد و این همان چیزی است که خود رضا بارها درخصوص اجراهای متون خود، علیالخصوص اجراهای آمریکایی و انگلیسی نمایشهایش دایما تذکر میدهد
اینکه متنهای او در بطن خود، تراژدی هستند و خبر از رخدادی هولآور میدهند و خنداندن بیهوده و دایمی تماشاگر، این وجهه اصلی را کمرنگ کرده و از توجه به آن غافل میکند. رضا دایما میگوید که مخاطب باید فقط به قسمتهای خاص و خندهآور نمایش بخندد و تیرانداز این را بهخوبی درک کرده و بیهوده مخاطب را با اطوار مرسوم اینروزهای تئاتر ایرانی نمیخنداند. خنده و تفریح مخاطب در این اجرا بجاست و هولآوری فاجعه و تراژیکبودن نمایش را تحت شعاع خود نمیگیرد. بازیهای نمایش همگی خوب هستند و امیرکاوه آهنینجان و لیلی رشیدی با ریتم تند و انرژی بسیار نقشها و بازیهایشان، تاثیر منفی بر ریتم کندتر بازی سیما تیرانداز و رضا مولایی نمیگذارند و این تقسیم انرژی بازی و توازن نیروها نیز کاری بسیار دقیق و قابلتقدیر است. طراحی صحنه نمایش نیز که متناسب با شغل دو مرد و جهان پیچیده کهکشان است، به ایجاد فضایی نمونهای از دنیای ما، اما به ظاهر جداافتاده و رهاشده از آن کمک کرده و جذاب است. سهروایت از یک زندگی متن خوبی است و اجرای سیما تیرانداز از آن نیز خوب و قابل قبول است و بهدیدنش میارزد.
منبع: روزنامه شرق