پایگاه خبری تئاتر: وزير ارشاد ابلاغيهاي را به امضا ميرساند كه طي آن فعاليت هنري در تئاتر محدود ميشود. با ابلاغ آن و رسمي شدنش، عموم تئاتريها عليه آن حرف ميزنند و به شكل غيرقابل پيشبيني براي وزير و معاونانش، يادداشتهايي در باب يك رفتار غيرفرهنگي نگاشته ميشود. بيشتر اشارات به آن است كه نميتوان با يك تبصره هنر فردي را محدود و او را از حق هنرياش محروم كرد.
در گذشته بارها اعتراضاتي درباره ورود افراد نامرتبط با تئاتر روي صحنه شنيده ميشد؛ حضور فوتباليستها، بازيگران سينمايي و تلويزيوني و در جديدترين مورد، اينفلوئنسرهاي اينستاگرامي همواره مورد جدال بوده است. درمورد كارگردانان نيز حضور برخي چهرههاي سينمايي در سالنهاي دولتي علت اعتراض ميشد. برخي معترضان استدلال ميكردند در سينما هر كسي نميتواند فيلم بلند بسازد، بلكه براي رسيدن به دنياي اكران، بايد مسير ساخت فيلم كوتاه و نيمهبلند و ويديويي را طي كند تا بتواند فرصت عرضاندام روي پرده را بيابد. معترضان تئاتري ميگفتند يك فيلمساز موفق بهتر است براي رسيدن به موفقيت صحنه تئاتر، از يك سالن غيردولتي بهره ببرد تا اينكه در هياهوي ايرانشهر خودش را مشهور كند. وضعيت زماني بغرنجتر شد كه براي پروژه «هفت شهر عشق» در هتل اسپيناس، پاي يك كارگردان نهچندان موفق تلويزيوني به ميان ميآيد و نتيجه كار يك فاجعه ميشود.
هيچگاه معترضان معتقد به محدود كردن افراد نبودند؛ آنان خواهان شرايط عادلانه در نوبت اجرا بودند، اما در كمال ناباوري شيوهاي براي محدود كردن هنرمندان درنظر گرفته ميشود كه نمونهاش حتي در دولتهاي مشهور به ديكتاتوري نيز يافت نميشود. آييننامه مملو از محدودسازيهايي است كه در آييننامه مصوب شوراي انقلاب فرهنگي در سال 1379 يافت نميشود. اين در حالي است كه وضعيت در تئاتر نسبت به سال 1379 تغيير كرده و برخي حساسيتهاي گذشته ديگر در جامعه محل مجادله نيست. آييننامه حتي بهشدت مواد محدودساز را انتزاعي كرده تا مشخص نشود منظور از هر كدام از موانع دقيقا چيست. به عبارتي اين آييننامه هيچ مصداقي براي مفاد خود ندارد.
بدتر از همه آنكه برخلاف رويه حاكم بر سيستم دولتي در ارايه خدمات مجوزي و تاكيد سيدمجتبي حسيني، معاون هنري وزارت مبني بر تسهيل رويه مجوزها، اين ابلاغيه نشان ميدهد شرايط براي گرفتن يك مجوز به چه ميزان سخت است. دولت كه هيچ برنامهاي براي حمايت تئاتر ندارد و بودجه تئاتر را در سه سال اخير به نصف تقليل داده است، در حوزه تبليغات بزرگترين سنگ ممكن را پيش پاي هنرمندان نهاده است. برخلاف سينما كه دولت براي توليد آن، انواع و اقسام وامها و فرصتهاي تبليغاتي را فراهم ميكند؛ در مورد تئاتر همه چيز به يك ويل بيانتها بدل شده است. تصور كنيد در تئاتري كه يك سالن كمتر از يك هفته براي گروه مهيا ميشود، فرصت مجوزهاي تبليغاتي بيش از يك ماه ميشود؛ يعني پايان همان اجرا.
وضعيت اين ابلاغيه در تركيب شوراي مركزي نيز جالب است؛ اتفاقي كه كمتر موردتوجه قرار گرفته و متاسفانه اداره كل هنرهاي نمايشي درباره آن اطلاعرساني نكرده است. خبرها حكايت از آن ميكند تركيب شوراي مركزي نظارت و ارزشيابي تغييرات گستردهاي داشته كه مطرح شدنش ميتواند هياهوي تازهاي بهپا كند.