فراموششدن پديدههايي مانند اصول کارگرداني، اصول طراحي صحنه، اصول نويسندگي، اصول بازيگري، مباني دراماتورژي، حذف تمرينهاي طولاني پيش از اجرا، حذف گروههاي هماهنگ تئاتري و از همه بدتر، حذف نگاه زيباشناختي به فرم و محتواي تئاتر به مثابه يک اثر هنري (و نه يک اثر تجاري، تفريحي و رزومهاي)، از نتايج تأسفآور «تئاتر فستفودی» هستند.
پایگاه خبری تئاتر: از زماني که سينماي ايران تحتتأثير ورود سرمايههاي کثيف مجبور به ساخت کمديهاي سطحي و سخيف شد و سينماي نوين فيلمفارسي را بنیانگذاري کرد و ماهيت سينما را تا حد سريالهاي نازل تلويزيوني کاهش داد، ميشد حدس زد که چنين بلايي هم دير يا زود بر سر تئاتر خواهد آمد، که آمد. اينک تئاتر ايران با آن سابقه درخشاني که داشت، در حد سينما و تلويزيون سقوط کرده و عليرغم کثرت کميای که پيدا کرده، به تنزل کيفي دچار شده، بهنحويکه ديگر انتظار ديدن يک اثر درخشان تئاتري انتظاري است عبث، به همان اندازه که در انتظار گودو بودن هم عبث است. دلايل و عللي چند باعث بروز اين وضعيت اسفناک در تئاتر ايران شده است؛ وضعيتي که ميتوان از آن به «تئاتر فستفودي» ياد کرد. «فستفود» يکي از شيوههاي تهيه و سِرو غذاست که در دوران اوليه شکلگيري مدرنيته در غرب ابداع شد براي کارمندان و کارگراني که بايد در ميان ساعات کاريشان بهسرعت غذا را تهيه و استفاده ميکردند. از اين منظر، در دوران مدرن، سرعت، جايگزين کمبود زمان مناسب شد و اينچنين بود که «فستفود» متولد شد؛ گونهاي خوراکي که سريع تهيه و سريع هم استفاده ميشد. واضح است در کنار فايده عمومي چنين غذايي، اولين چيزي که فدا شد، کيفيت غذايي و طعم غذا بود. «سرعتزدگي» به تدريج همه شئونات مدرن را فراگرفت و عاقبت به سوي هنر، ادبيات و نوشتار هم آمد. به همين دليل است که در بازار نشر اين روزها، در ايران و جهان، شاهد کتابهايي هستيم با عنوان، مدير چنددقيقهاي، فلسفه در چندساعت، روانشناسي در چنددقيقه، فيلمنامهنويسي در يک هفته، کارگرداني در سه روز، ترجمه در چند روز، مقالات آياسآي و پاياننامههاي دکترا در چند هفته و... و اينک همان «سرعتزدگي»، مبناي تهيه آثار تئاتري هم شده، بهطوريکه ديگر ساخت تئاتري «غيرفستفودي» تقريبا غيرممکن شده است؛ تئاتري که روزي دو ويژگي اوليهاش، «تمرين» و «کيفيت» بود، اينک با «سرعتزدگي»، اولين چيزهايي را که از دست داده، همان دو ويژگي «تمرين» و «کيفيت» بوده است. «تئاتر فستفودي» تحتتأثیر علل ديگري هم شکل گرفته است. يک علت آن همسطحشدن فعاليت تئاتري با فعاليتهاي بيکيفيت سينمايي و تلويزيوني است که نتيجهاش نازلشدن سطح کيفي آثار تئاتري است. علت ديگر فستفوديشدن تئاتر، ورود مخاطبان «فستفودپسند» به حوزه تئاتر است؛ مخاطباني که قبلا سينما و تلويزيون عامهپسند، ذهن آنها را شکل داده و سرمايهگذاران بازاري هم، سطح تئاتر را به سطح نياز آنها تنزل دادهاند تا بتوانند به سودآوري برسند. درحاليکه قبل از شکلگيري «تئاتر فستفودي»، اين نياز بازاري در تئاترهاي موسوم به «تئاترهاي آزاد» در برخي سالنها پاسخ داده ميشد، بيآنکه نياز باشد اين آسيب و بيماري به کل بدنه تئاتر سرايت داده شود. اما تئاتر امروز ايران نه در يک بخش کوچک که در کليتش به «فستفود» تبديل شده و بازارِ هدفش همان مخاطباني است که قبلا توسط سينماي نازل و تلويزيون نازل ذهنشان شکل گرفته و آماده «فستفودخوري» در تئاتر شدهاند. همين مخاطبانِ آسانگير هستند که باعث شدند تئاتر ايران، قبلا به تدريج و اينک به سرعت، به فقدان عمق و اسارت در سطحينگري و سطحيبودن دچار شود. علت ديگر شکلگيري «تئاتر فستفودي»، جدا از آموزشهاي بيکيفيت آکادميک و کلاسهاي آزاد، ميل شديد و فراوان تئاتريهاي جوان است که سر در سوداي «ستارهشدن»، «شهرت زودرس» و «اجراي صحنهاي با سرعت» دارند، ولي عاقبتِ کار آنها هم، چيزي جز «تئاتر فستفودي» نبوده است؛ تئاترهايي که غالبا با نام نويسندههاي بزرگ روي صحنه ميآيند، ولي نتيجه حاصله، هجو خودِ تئاتر است. فراموششدن پديدههايي مانند اصول کارگرداني، اصول طراحي صحنه، اصول نويسندگي، اصول بازيگري، مباني دراماتورژي، حذف تمرينهاي طولاني پيش از اجرا، حذف گروههاي هماهنگ تئاتري و از همه بدتر، حذف نگاه زيباشناختي به فرم و محتواي تئاتر به مثابه يک اثر هنري (و نه يک اثر تجاري، تفريحي و رزومهاي)، از نتايج تأسفآور «تئاتر فستفودی» هستند. «تئاتر فستفود» که به شناسنامه تئاتر امروز ايران تبديل شده، تئاتري بيمار است که براي درمان بيماري «سرعتزدگياش» به «پزشک زمان» نياز دارد. براي فهم بهتر اين مطلب پيشنهاد ميشود فيلم ديدني «زمان بازي»، ساخته ژاک تاتي، با بازي درخشان خود او ديده شود تا عمق آسيبي که مدرنيته با «سرعتزدگي» خودش به زيستجهان بشري زده، تا اندازهاي آشکار شود. تئاتر ايران به يک «ژاک تاتي» نيازمند است تا بتواند «بازي زمان» را از او بياموزد و آسيبهاي حاصل از بيماري «سرعتزدگي» را به کمک او درمان کند که اگر چنين نشود، آينده تئاتر ايران، مانند آينده سينماي ايران، چيزي جز «فستفودهاي کپکزده» نخواهد بود.
https://teater.ir/news/24299