رویکرد فیلم این برداشت را برای من ایجاد می‌کند که مخاطبین زیادی فیلم را پرتره‌ای نه از طرح برگزیت کهنه احمقانه؛ بلکه از مشکلات مردم در حبابی از لندن می‌بینند. آیا کارگردان چنین قصدی داشته است؟ من نمی‌دانم؛ اما می‌توانم بگویم که اتحادیه اروپا جایی است که به حقوق کارگران بها می‌دهد و خارج از آن جایی است که مردم باید بیشتر و با بدبینی، ستم بیشتر، انزوای اقتصادی بیشتر و به صورت استثمار شده کار کنند. این فیلم درخشان ذهن را بسیار درگیر می‌کند.

پایگاه خبری تئاتر: کن لوچ کارگردان به همراه همکار فیلمنامه نویس‌اش پل لاورتی با یک بیانیه آتشین دیگر از قلب بریتانیای مدرن با طوفانی به کن بازگشته‌اند. تصویری از سرزمین قراردادهای صفر ساعت (این قراردادها به مدلی از قرادادهای پاره‌وقت در بریتانیا اشاره دارند و براساس آن‌ها پرسنل صرفا هر وقت به آن‌ها نیاز باشد در محل کار حاضر می‌شوند و نه لزوما ساعاتی ثابت و مشخص در هفته. ) و بردگی نظام اقتصادی که سنت کاری کن لوچ به شمار می‌رود و خود بازگشتی به سینمای دسیکا و به خصوص دزد دوچرخه است. این رویکرد بسیار خشن، سرگشاده و خشمگین، بی نظیر و بی‌رحم در مورد موضوع حیاتی معاصری است که شاید در اخبار آن را نشنیده باشید.

همچون فیلم قبلی‌اش یعنی «من، دنیل بلیک» این فیلم هم هزینه انسانی یک توسعه اقتصادی را به تصویر می‌کشد؛ تصویری که تشویق می‌شویم آن را به عنوان یک حقیقت زندگی قبول کنیم. این کارگردان مثل فیلم قبلی، از طریق مصاحبه‌های بسیار که پیش از فیلمبرداری انجام داده درباره سوژه‌اش تحقیق بسیار کرده و فیلم جزئیات بسیار فراوانی دارد. اما به نظرم این فیلم از قبلی بهتر است: تنوع و هضم دراماتیک بیشتری دارد و نور و سایه بیشتری در پیشرفت روایتی داستان هست و روی هم رفته امکان نقش‌آفرینی بیشتری برای بازیگران خود دارد- با این حال بر عواطف حسم از موضوع زهرآگین سیاسی فیلم سایه افکنده و این بیش از یک حس لحظه ای است.

درام پیرامون ریکی (با بازی کریس هیچن) کارمند اداره پست نیوکاسل کسی که هر دوی کار و مبلغ رهن خود پس از بحران اقتصادی سال 2008 را از دست داده می‌گذرد. او شخص سخت کوش و خون گرمی است که میل و علاقه به نوشیدن دارد. در حال حاضر او جایی را با همسرش ابی (با بازی دبی هانیوود) که پرستاری قراردادی برای نگهداری دو جین افراد ناتوان و سالخورده است رهن کرده. حجم کاری آن‌ها زمانی برای رسیدن به بچه‌هایشان در پایان روز را باقی نمی‌گذارد. بچه های‌شان سِب یک نوجوان با ذوق هنری فوق العاده که بستر بروز استعدادش وجود ندارد و خواهر کوچک و باهوشش لیزا جین هستند.

همسر ریکی او را به کار کردن در کمپانی که در نظر محل مناسبی است ترغیب می‌کند، کمپانی ارسال مرسولات که ریکی به عنوان راننده ون در آن‌جا استخدام شود؛ اما مدیر سختگیر آن‌جا ملونی (با بازی راس بروستر) یک آدم کله شق با یک نگاه سخت گیرانه است که غیرمحترمانه به او می‌فهماند به صورت شبه وابسته استخدام خواهد شد ولی هیچ کدام از مزایای یک کارمند برای او صدق نمی‌کند. او مجبور به خرید ماشین ون برای خود یا اجاره آن با نرخ روزانه از شرکت خواهد بود و برای ارسال بسته‌ها نیز شرایط سختی پیش رویش است. اسکنری وجود دارد که هر چیز مهمی را زیر نظر دارد و ست می‌کند که به طور نگران کننده‌ای آن را اسلحه صدا می‌زنند. مشتریان برای ارسال های دقیق هزینه اضافی پرداخت می‌کنند و به همین خاطر ملونی سر آن‌ها فریاد می‌کشد که سریعتر به کارشان برسند و بسته‌ها را با جزییات دقیق در دنیای واقعی بارگزاری کنند. ریکی در زمان کار حتی وقت رفتن به توالت را ندارد و با خود بطری پلاستیکی حمل می‌کند و در صورتی که اشتباهی هم از او سر نزند به مرور آسیب پذیر می‌شود ولی ملونی حق بیمه‌ای هم برای او در نظر نگرفته است.

بنابراین ریکی، ابی را متقاعد می‌کند ماشینش را برای خرید ون بفروشد تا از شرایط بد مالی خارج شوند. او استخدام شده و در اصطلاح رایج کد گرفته است. به طور اجتناب ناپذیری ریکی در معرض مشکلات قرار می‌گیرد. وقتی نیازهای عادی انسانی او را مجبور به زمان کمتری برای کار می‌کند ولی نظام ضمانت اجرایی -که از دیگر اصطلاحات وزارت کار و بازنشستگی برگرفته شده است- از او می‌خواهد کاستی و بدهی خود به شرکت را صاف کند و شرایط کار سخت تر می‌شود. ابی همچنین دارای یک قرارداد صفر ساعت است و می‌تواند فقدان مراقبت لازم از بیماران را مشاهده کند که صحنه‌های دلخراش با بازی دوست داشتنی هانیوود در اینجا وجود دارد. زندگی خانوادگی آن‌ها و ارتباط با فرزندانشان بیشتر و بیشتر بحرانی می‌شود. این مسئله زمانی وحشتناک‌تر می‌شود که ریکی متوجه دروغ در مورد مسئولیت مالی کالاهای خود می‌شود. بازیگران وضعیتی تراژیک را برای ما با وقاری بی‌تکلف و قابل باور به تصویر می‌کشند.

رویکرد فیلم این برداشت را برای من ایجاد می‌کند که مخاطبین زیادی فیلم را پرتره‌ای نه از طرح برگزیت کهنه احمقانه؛ بلکه از مشکلات مردم در حبابی از لندن می‌بینند. آیا کارگردان چنین قصدی داشته است؟ من نمی‌دانم؛ اما می‌توانم بگویم که اتحادیه اروپا جایی است که به حقوق کارگران بها می‌دهد و خارج از آن جایی است که مردم باید بیشتر و با بدبینی، ستم بیشتر، انزوای اقتصادی بیشتر و به صورت استثمار شده کار کنند. این فیلم درخشان ذهن را بسیار درگیر می‌کند.



نویسنده: پیتر بردشاو (گاردین) - ترجمه: بهروز صادقی