نویسنده و کارگردان نمایش «نویسنده مرده است» با اشاره به اینکه در نگارش این اثر نمایشی از خاطرات دوران نوجوانی اش و عشقی که به سینما داشته، وام گرفته است از لزوم شناساندن تئاتر ایران به غربی ها با اجرای عمومی نمایش در کشورهای اروپایی سخن گفت.

پایگاه خبری تئاتر: مدتی است اجرای آثار نمایشی ایرانی در کشورهای اروپایی باب شده که این امر در معرفی تئاتر ایران به کشورهای غربی بسیار موثر واقع می شود. در همین راستا آرش عباسی نمایش «نویسنده مرده است» را که در پاییز سال 91 در تئاترشهر به صحنه برده بود در قالب یک تور در شهرهای بلونیا، رم و ونیز به صحنه برد. این اثر نمایشی که توسط رضا قیصریه به ایتالیایی ترجمه شده بود با حضور لادن مستوفی و ایوب آقاخانی به صحنه رفت.

عباسی به تازگی نمایش «نویسنده مرده است» را از اول تیرماه مجددا در تالار شمس روی صحنه برده است. به بهانه اجرای دوباره این اثر نمایشی و اجرای عمومی در کشور ایتالیا با عباسی درباره روند شکل گیری این نمایش، تصویری که غربی ها نسبت به تئاتر ایران دارند، سختی های اجرای یک کار در اروپا، بحث بازتولید نمایش‌های پرمخاطب، الگوی مورد استفاده عباسی در نگارش نمایشنامه و ... صحبت کردیم.

در بخش اول این گفتگو با محوریت اجرای نمایش «نویسنده مرده است» ما همراه باشید. در بخش دوم و پایانی نشست درباره تفاوت اجرا در ایران و اروپا، مشکلات اجرا در ایران و ... صحبت خواهیم کرد.

* شما به تازگی نمایش «نویسنده مرده است» را در کشور ایتالیا به صحنه بردید. دیدگاه اروپایی ها نسبت به تئاتر ایران چگونه است؟ تا چه اندازه ایران و تئاتر این کشور را می شناسند و با آن آشنایی دارند؟ روی صحنه بردن یک اثر نمایشی در کشورهای دیگر تا چه اندازه به معرفی تئاتر ایران کمک می کند و اصولا سختی های اجرای عمومی در کشوری غیر از ایران تا چه اندازه است؟

- طبیعت تئاتر ایران برای اروپایی ها بسیار جذاب است اما متاسفانه برداشت درستی نسبت به تئاتر ایران در ذهنشان وجود ندارد. برای اصلاح این تصور باید تئاتر ایران را به غربی ها شناساند که یکی از این راه‌ها اجرای عمومی آثار ایرانی در خارج از کشور است.

زمانی این امکان فراهم بود که آثار ایرانی در جشنواره های مختلف خارجی حضور پیدا کنند اما در سالهای اخیر به دلیل مشکلات اقتصادی دیگر جشنواره ها، هزینه های گروه ها را تقبل نمی کنند. این جشنواره ها به دلیل موانع اقتصادی حتی از پس هزینه‌های برگزاری جشنواره های خودشان هم به سختی برمی‌آیند چه برسد به تامین بلیت رفت و برگشت و اسکان و ویزا و هزینه های جانبی یک گروه نمایشی که مثلاً از ایران قرار است به جشنواره شان برود.

به دلیل همین مسایل مالی پیوند ما با تئاتر غرب کم کم از بین می رود اما شکل دوم معرفی تئاتر ایران اجرای عمومی یک اثر نمایشی است که آن هم به راحتی اتفاق نمی افتد و روند طولانی مدتی را باید طی کند. چون یک گروه نمایشی برای اجرا ابتدا باید در لیست اجراهای مکان مد نظر قرار گیرد و بر عکس اتفاقی که در ایران می افتد این پروسه خیلی دقیق است و مثلاً هر سالن تئاتری از الان برنامه سال آینده اش را چیده است. بنابراین برای این که بتوانیم در یک کشور خارجی نمایشی را به صحنه ببریم باید از قبل برنامه ریزی و رایزنی کنیم و متن یا فیلم نمایشمان را در اختیارشان قرار دهیم.

 این که من در کشور ایتالیا زندگی می کنم کمک بسیاری برای اجرای «نویسنده مرده است» به من کرد. اجراهایی که در شهرهای مختلف ایتالیا داشتیم به دلیل شناختی بود که من از مراکز تئاتری در طول چند سال گذشته پیدا کرده بودم و گرنه روند اجرا و تامین هزینه های اجرای عمومی در یک کشور اروپایی بسیار سخت است و نیاز به شناخت دارد.

در کل اجرای عمومی در یک کشور خارجی اتفاق بسیار خوبی است اما اگر قرار است کسی از این کار حمایت نکند در نهایت به بار نخواهد نشست چون هزینه ها بسیار بالا است و به دلیل پایین بودن ارزش پول ایران پرداخت مخارج بسیار سخت می‌شود.

تمام هزینه های اجرای نمایش «نویسنده مرده است» با هزینه شخصی خود من و بدون حامی مالی انجام گرفت چون احساس می کردم گرفتن حامی مالی با روح تئاتر همخوانی ندارد و زیبا نبود اگر زیر بار خواسته های آنها می رفتم بنابراین هزینه ها را خودم تقبل کردم.

* یکی از ویژگی های نمایش «نویسنده مرده است» در اجرای دو سال قبل دکور جذاب آن بود. حذف دکور در اجرای مجدد و خارج از کشور به دلیل سنگین بودن هزینه های مالی ساخت دکور بود یا علت دیگری داشت؟

- حذف دکور این نمایش دو دلیل داشت؛ یکی این بود که ساخت و نگهداری آن دکور به هیچ عنوان برای ما امکان پذیر نبود و ساخت و ساز دکور در ایتالیا هم هزینه بسیار زیادی برای ما داشت. دلیل دیگر استفاده نکردن از یک دکور سنگین این است که من کم کم دارم اعتقاد خودم را به دکوری با این حجم برای یک نمایش از دست می دهم چون بهتر است از دکوری استفاده کنم که کمتر دغدغه ساخت و سازش را داشته باشم.

دکور قبلی این نمایش اصلاً در اروپا قابل اجرا نیست و کسی اجرا و ساخت آن را تقبل نمی کند چون اجراهای عمومی به این شکل در سالن های اروپایی بیشتر از سه شب نخواهد بود بنابراین ارزش این همه هزینه و ساخت و ساز را ندارد. نهایتاً به این نتیجه رسیدم از دکوری استفاده کنیم که برای اجرا در شهرهای مختلف ایران و کشورهای اروپایی قابل اجرا باشد.

*بحث بازتولید آثار نمایشی مدتی است که در تئاتر ایران باب شده و موافقان و مخالفان خودش را دارد. به عقیده شما بازتولید نمایشی پرمخاطب که پیش از این نشان داده می تواند مخاطبان زیادی داشته باشد باید در تئاتر ایران جا بیفتد یا این اتفاق هم مثل مواردی از این قبیل تنها به یک تب تئاتیر شبیه است و مدتی بعد از یادها می رود؟

- معمولاً از من پرسیده می شود که چرا به جای تولید یک اثر نمایشی تازه به دنبال بازتولید کار قبلی ام رفته ام. اول این که معتقدم بازتولید لغت مناسبی برای توصیف این نوع اجراها نیست. تولید مجدد یک اثر نمایشی به ما گوشزد می کند که تئاتر چه هنر میرایی است و عمر آن در کشور ما به نسبت جاهای دیگر چقدر کوتاه است.

بعد از 30 اجرا یک نمایش در کشور ما تمام می شود و دیگر چیزی از آن باقی نمی ماند در صورتی که روند تولید یک اثر نمایشی آنقدر سخت و سنگین است که وقتی کار تولید شد اصلا ً نباید به مرگ آن فکر کرد. مثلاً در کشورهای دیگر یک گروه نمایشی که 10 سال از تاسیسش می گذرد ممکن است تنها 5 نمایش تولید کرده باشد و قادر هستند نمایشی را که 10 سال قبل تولید کرده اند، در صورت فراهم شدن شرایط باز هم به صحنه ببرند.

نمونه قابل ذکرش در کشور خودمان گروه نمایش «مهر شیراز» به سرپرستی امیررضا کوهستانی است. این گروه اگر همین الان بخواهند نمایش 10 سال قبلشان را به صحنه ببرند این امکان برایشان فراهم است. اتفاقی که برای دیگر گروه های نمایش ما نمی افتد چون در کشور ما تولید تئاتر به شدت بالا رفته است و یک کارگردان در سال ممکن است دو نمایش جدید هم کارگردانی کند اما به محض پایان یک اجرا به فکر تولید یک اثر جدید می افتد و نمایش قبلی به فراموشی سپرده می شود.

فکر می کنم تئاتر ما دارد به سمت خطرناکی پیش می رود. اعتقاد ندارم که الان دوران خطرناکی برای تئاتر ما است بلکه تصورم این است که مثلاً تا 3 سال دیگر شاهد دوران سیاهی برای تئاتر کشور هستیم چون در کشور ما نفس تئاتر در حال از بین رفتن است و حواشی تئاتر دارد جایش را می گیرد.

*چرا تعداد اجراهایتان در اجرای مجدد کمتر از حد معمول است. فکر نمی کنید همزمانی اجرا با بازی‌های جام جهانی و ماه رمضان ممکن است تاثیری روی میزان استقبال مخاطبان روی کار بگذارد؟

- من  اعتقادی به تعداد زیاد اجرا ندارم بلکه معتقدم باید اجرایی از یک نمایش داشته باشیم که با استقبال و رضایت مخاطب همراه باشد فعلا برنامه ریزیمان روی 15 اجرا است که امیدوارم در صورت استقبال بتوانیم آن را تمدید کنیم.

*نوع نگارش نمایشنامه «نویسنده مرده است» و رودست و بلوف هایی که دو شخصیت اصلی نمایش به هم می زنند شبیه فیلم‌هایی مثل «بازرس» جوزف منکیه‌ویچ و یا «Game» دیوید فینچر است. در نگارش متن از این نوع فیلم ها هم الگو گرفته بودید یا خیر؟

- من نمایشنامه «بازرس» را نه خوانده بودم و نه فیلم آن را هیچگاه دیده بودم اما این حرف را از خیلی ها شنیدم که بین فیلم و نمایش من شباهت زیادی دیده بودند. بعد از آن بود که من نمایشنامه را خواندم اما شباهت زیادی بین این دو کار ندیدم. در واقع الگویی برای نگارش این نوع نمایشنامه ها وجود دارد که من از آن بهره گرفته بودم. در حقیقت من در زبان نوشتاری بسیار علاقمند هستم به نوشته های اریک امانوئول اشمیت و می توانم بگویم در نوشتن این نمایشنامه نوع نگاه اشمیت بی تاثیر نبوده است.

*این نمایشنامه بر اساس خاطره دوران نوجوانی شما شکل گرفته است. آرزوها و رویاهایی که برای بازیگر شدن و حضور در سینما در سر داشتید. درباره حضور خاطراتتان در این نمایشنامه هم توضیح می‌دهید؟

- در واقع در زمان نوشتن نمایشنامه دو هدف مد نظرم بود اول اینکه بر اساس الگوی بازی در بازی که ذکر کردم نمایشنامه را بنویسیم و دوم اینکه قصه‌ای را روایت کنم که خودم کاملا آن را حس کرده باشم. عشق به سینما سالها در وجود من قرار داشت و برای رسیدن به آن سختی های زیادی را تحمل کردم. این نمایش درباره خیال پردازی های خود من در دوران مدرسه است که از ابتدای دهه 70 آغاز شد. در حقیقت بیشتر خیال پردازی هایی که در نمایش از زبان مرد نویسنده آمده و حتی بسیاری از اتفاقات و اسامی واقعی هستند و من در زندگی خودم آنها را تجربه کرده ام.

نویسنده مرده است» اثری بسیار دیالوگ محور و استوار بر روابط و بده بستان های دو بازیگر است. برای اجراهای خارجی با این قضیه مشکلی نداشتید؟

- برای اجراهای خارجی از بالانویس استفاده می کردیم اما نگرانی من در ابتدای کار به خاطر همین دیالوگ‌محور بودن نمایش بود اما خوشبختانه ارتباط شخصیت های نمایش با تماشاگران خارجی به قدری خوب بود که انتظارش را نداشتیم. خوشبختانه همین نمایشنامه چندین بار در دانشکده های ایتالیا تدریس شده و یکی از اساتید دانشگاه تحلیل این کار را به عنوان سوال امتحانی پایان ترم قرار داده بود که برای من جای خوشحالی دارد.

اما متاسفانه به دلیل شناخت بسیار نادرستی که از تاتر ایران در اروپا وجود دارد مخاطبان این نمایش باورشان نمی شد که ما این نمایش را با همین شیوه و بدون حذف هیچ دیالوگ و یا تغییر لباسی در بازیگران در ایران به صحنه برده بودیم. در نهایت خوشحالم به واسطه این اجرا اتفاقات بسیار خوبی برایم افتاد.

اولین اتفاق این بود که من توانستم در دانشکده بولونیا دو کنفرانس درباره تاثیر ایران ارائه دادم. در این دو کنفراس تعزیه و نمایشهای مدرن ایرانی را به آنها معرفی کردم که باعث شگفت‌زدگی شان شده بود. دومین کنفرانسیم به معرفی تئاتر امروز در ایران اختصاص داشت که در همین راستا گروه تئاتر «مکس» به سرپرستی رضا ثروتی را معرفی کردم و فیلم نمایش «عجایب المخلوقات» را در آنجا به نمایش گذاشتم که با استقبال روبرو شد. برای مخاطب اروپایی بسیار عجیب بود که این مدل تئاتر کار کردن هم در ایران وجود دارد و بازیگران برای اجرای یک اثر نمایشی چقدر ریاضت می کشند.

 


منبع: خبرگزاری مهر