پایگاه خبری تئاتر: دقیقا چهار ماه از آخرین روزی که نمایشها روی صحنه رفتند میگذرد. این زمان برای اکران فیلمها و برگزاری کنسرتها هم صادق است. دلیل این تعطیلی هم که کاملا مشخص است تسلط ویروس کرونا بر جهان!
این چهار ماه کذایی باعث شد تا هنرمندان تئاتر، سینما، موسیقی، هنرهای تجسمی و... هم به لحاظ روحی و هم به لحاظ مادی دچار مشکلات فراوانی شوند.
یادمان باشد بسیاری از هنرمندان تئاتر دستمزدهای آن چنانی ندارند، به طور مثال دستمزد یک دستیارکارگردان بعد از دو ماه تمرین و یک ماه اجرا تنها چهار میلیون تومان یا به تعبیر رئیس دولت ۴۰۰ تومان است!
خب شاید به همین دلایل اهالی تئاتر بیصبرانه منتظر بازگشایی مجدد تماشاخانههای دولتی و غیر دولتی بودند (بماند که در همین مدت زمان چندین و چند تماشاخانه خصوصی و پلاتوهای تمرین اعلام ورشکستگی کردند و عطای هنر و فرهنگ را به لقایش بخشیدند و رفتند تا شاید عاقبت به خیر شوند!).
البته بد نیست یادآورشویم که در این چند ماه بارها از دولت شنیده شد که قرار است بستههای حمایتی جهت رفع خسارتهای مالی وارد شده، به هنرمندان اهدا شود که تا به امروز این وعدهها محقق نشده؛ حتی وام بانکی وعده داده شده نیز پرداخت نشد. یعنی هنرمندان در این چندماه جز وعدههای عملی نشده چیز دیگری دریافت نکردند!
تا اینکه اوایل هفته جاری رئیس جمهور فرمان بازگشایی سالنهای سینما و کنسرتهای موسیقی را با رعایت پروتکلهای بهداشتی صادر کرد. هرچند که طبق معمول تئاتر را از یاد برد تا بعد از ساعتی روابط عمومی وزارت ارشاد این از قلمافتادهگی را سهوی قلمداد کند!
نکته جالب اینجا بود که خبر این بازگشایی از طرف هنرمندان مورد استقبال قرار نگرفت! هنرمندانی که مدام در مصاحبهها و یادداشتها از دلتنگی میگفتند و وخامت وضعیت مالی، اشتیاق چندانی نسبت به این فرمان نشان ندادند. شاید اگر کمی به پروتکل اعلام شده نظری بیفکنیم به نتیجه برسیم.
در یکی از مهمترین بندهای این پروتکل آمده که تالارها و تماشاخانهها به دلیل رعایت مسائل بهداشتی تنها حق فروش نیمی از صندلیهای خود را دارند. این مورد شاید به لحاظ بهداشتی کاملا منطقی به نظر برسد اما از منظر اقتصادی برای یک گروه نمایشی درحد فاجعه خواهد بود.
بگذارید برای روشن شدن ماجرا مثالی بزنم، فرض کنید شما بخواهید نمایشی را در تالار سایه به صحنه ببرید. ظرفیت این تالار 70 نفر است که با رعایت پروتکل میشود 35 نفر که 5 صندلی آن هم به مهمانان اختصاص دارد؛ پس میماند 30 صندلی پس اگر شما تمام بلیتهای اجرا را به فروش برسانید، تنها پول 30 صندلی به دست شما میرسد. با احتساب قیمت 30 هزار تومان برای هر قطعه بلیت گروه نمایشی شما روزی 900 هزارتومان درآمد خواهید داشت که در طول 24 شب اجرا میشود 21 میلیون و ششصدهزار تومان!
صبر کنید این پایان ماجرا نیست، از این رقم 9 درصد مالیات برارزش افزوده، 20 درصد سهم انجمن هنرهای نمایشی، 5 درصد سایت بلیت فروشی و 10 درصد هم سهم بلیت نیم بهای دانشجویی کسر خواهد شد. یعنی 44 درصد از 21 میلیون تومان پر! یعنی در بهترین شرایط گروه شما بعد از دو ماه تمرین و 24 شب اجرا تنها 9 میلیون تومان فروش بلیت داشتهاید!
این رقم در تالار هنر یا مثلا تالار مولوی که قیمت بلیتشان 10 و 15 هزار تومان است فاجعهبارتر است. به عبارت سادهتر شما نه تنها سودی نبردهاید بلکه مبلغ زیادی را نیز از جیب خود پرداختهاید. پس تا حدودی به این عدم استقبال پی بردید.
در واقع دوستان در هیئت دولت به راحتی توپ را به زمین تئاتریها انداختهاند تا دیگر کسی غر نزند، چون دیگر سالنها بازگشایی شده حالا هنرمند تئاتر است که باید تصمیم بگیرد برای دلش کار کند یا...
راه حل چیست؟
شاید بپرسید پس راه حل چیست؟ نمیشود که کار نکرد و دست روی دست گذاشت. آمدیم و این ویروس لعنتی حالا حالاها خیال رفتن نداشت، نمیشود که تسلیم شویم و خانهنشین، بالاخره زندگی خرج دارد، صاحب خانه که نمیآید برای دلخوشی اهالی فرهنگ اجاره نگیرد، قصاب نمیآید که گوشت را انفاق نمیکند، شهریه مدرسه و دانشگاه را چه کسی پرداخت خواهد کرد؟ از بستههای حمایتی و وامهای وعده داده شده هم که خبری نیست. بله همه اینها درست، تازه خطر ابتلا را هم باید به اینها اضافه کرد.
اما میتوان به راهکارهایی هم فکر کرد تا فاجعه را کمی کمرنگتر کرد. مثلا میشود از اداره مالیات خواست تا از کسر ظالمانه 9 درصد ارزش افزوده چشمپوشی کند.
از شهرداری، دولت، شورای شهر، بانکها، شرکتهای اتومبیلسازی و حتی شرکتهای خصوصی خواست تا به وظیفه فرهنگی، میهنی خود عمل کرده و نیم دیگر بلیتها را خریداری کنند. یا حتی حامی مالی اجراها شوند.
انجمن هنرهای نمایشی فعلا قید آن 20 درصد را بزند. میتوان از تلویزیونهای اینترنتی خواست که به بهای پخش اختصاصی یک اجرا، ضرر مالی آن را بپردازد.
البته به راههای دیگری هم میشود فکر کرد مثلا قیمت بلیتها را به دو برابر افزایش داد؛ اما در آن صورت بار را به دوش مخاطب انداختهایم، یعنی با زبان بیزبانی به مردم گفتهایم حالا که کسی کمک نمیکند شما بیایید وحامی ما باشید. این راهحل یعنی باز هم از جیب ملت مایه گذاشتن! وظیفه دولت و شهرداری و شرکتهای پردرآمد را به مردم واگذار کردن.
البته این پروتکل برای عدهای نیز بد نیست، مثلا گروههایی که کلا در حالت عادی هم بیشتر از 30-40 درصد مخاطب ندارند یا کارگردانهایی که اصولا دستمزد عوامل را پرداخت نمیکنند یا دوستانی که به بهانه برگزاری ورکشاپ از عوامل اجرایی پول هم می گیرند و ...
در نظر داشته باشید این مثالهایی که زدم مربوط میشود به سالنهای دولتی، ضرر و زیان در تماشاخانههای خصوصی که اسفبارتر است زیرا مدیران این تماشاخانهها با گروههای اجرایی قرارداد کامل منعقد میکنند، یعنی آنها پول کامل صندلیها را میگیرند هرچند که گروه فقط توان یا بهتر بگوییم اجازه فروش نیمی از صندلیها را داشته باشد.
این بحث را میتوان ساعتها ادامه داد اما قرض این بود که اندکی از مشکلات بیان شود.
ای کاش دوستان محترم در هیئت دولت و ستاد ملی مبارزه با کرونا قبل از صدور این ابلاغیه با هنرمندان مشورت میکردند، شاید در این صورت ایرادات این ابلاغیه کمتر میشد.
البته این رسم عدم مشورت با کارشناسان در تمام دستگاههای اجرایی مسبوق به سابقهست. کافیست نگاهی به وضعیت فوتبال، خودروسازی، ساخت وساز، آلوده گی هوا... و تا به خیلی چیزها برسید. به هرحال باید منتظر ماند و دید تا این شیوه جدید به کجا خواهد انجامید.
سخنی هم با دوستان هیئت مدیره خانه تئاتر، راستی شما در این هنگامه کجایید؟!! واقعا وظیفه شما چیست؟ برگزاری جلسههای بیثمر و بینتیجه؟ مصاحبههایی که بیشتر رنگ و بوی تبلیغات دارند؟ برگزاری شوهای اینترنتی؟ به راستی شما کجایید؟! به قول محسن چاووشی؛ رفیقم کجایی؟ دقیقا کجایی؟ دعوتتان میکنم تا اندکی وقت گذاشته و طرح سام مندس را مطالعه کنید شاید به دردتان بخورد.
به هرحال توپ در زمین تئاتریهاست دوست داشتند میتوانند شوتش کنند، میتوانند پاسکاری کنند و یا...خدا عاقبت مارا به خیر کند.
منبع: هنرآنلاین
نویسنده: عباس غفاری