پایگاه خبری تئاتر: «بهاره رهنما» را تا همين دو، سه سال پيش بيشتر به عنوان بازيگر تئاتر، سينما و تلويزيون ميشناختند. او با پركاري ويژهاش در عرصه بازيگري و انتخاب نقشهاي متنوعش، شهرت و اعتباري بين مخاطبان عام و خاص و البته جامعه منتقدان پيدا كرده بود اما اين – بازيگري- همه هنر رهنما نبود. او ناگهان انرژيهاي ناتمام خود را به هنرهاي ديگر نيز تسري بخشيد تا نشان بدهد غير از بازيگري، كارهاي ديگري نيز از او ساخته است. ابتدا رفت سراغ نويسندگي و يك مجموعهداستان منتشر كرد. بعد به كارگرداني تئاتر علاقه نشان داد و آنقدر مصمم خواستهاش را دنبال كرد كه بالاخره شد. در آغاز راه، با نمايشهاي كمپرسوناژ و ساده در سالنهاي كوچك شروع كرد و چنان در اين رويكرد تازه به تئاتر موفق عمل كرد كه همزمان با حضورش در پروژههاي سينمايي و تلويزيوني، كارگرداني تئاتر را نيز دنبال ميكرد. حالا پس از چهار نمايش كه كارگرداني كرده، حس ميكند وقتش رسيده سراغ يك نمايش بزرگ برود؛ يك نمايش باشكوه كه به قول خودش پرخرجترين نمايش پس از انقلاب است. يك بعد از ظهر گرم در ميانه تيرماه، به تمرينهاي تازهترين نمايش رهنما، «دورهمي زنان شكسپير»، سر زديم تا از كم و كيف اين مجلس زنانه گزارشي تهيه كنيم.
افشار از حضورش در اين نمايش خيلي راضي به نظر ميرسد و تمام تلاشش را به كار گرفته تا يك «ژوليت» حقيقي و منحصر بهفرد خلق كند. اين بازيگر درباره همكاري با رهنما و ساير بازيگران ميگويد: «همبازيشدن با بازيگراني كه پشتوانه قديميتري در تئاتر دارند، برايم فضاي مناسبي است تا بياموزم. خوشحالم كه در اين گروه هستم چون اين گونه مواقع ميتواند آزموني باشد براي شغلي كه دارم
اين شش زن
قرارمان ساعت دو بود؛ تماشاخانه ايرانشهر، سالن استاد حميد سمندريان. با چند دقيقه تاخير رسيديم و زماني كه وارد سالن شديم، بيدرنگ صداي آشناي گروهي از بهترين و شناختهشدهترين بازيگران تئاتر و سينما توجهمان را جلب كرد. رساترين صدا متعلق به كارگردان نمايش است: «وقتي عشق به قلب زني سرازير شود، آنچنان قليان ميكند كه پنهانكردنش هيچ ممكن نيست.»
بهاره رهنما با متني در دست، كنار سه بازيگر ديگر ايستاده و گاهي لحن درست و مناسب بيان ديالوگها را براي آنها ديكته ميكند. اين شش زن به سختي و با جديت تمام، نمايشنامهيي به ظاهر ساده اما در عين حال پيچيده و دشوار را تمرين ميكنند تا نمايشي مفرح و ديدني براي اجرا در همين سالن و از تاريخ يازدهم مردادماه آماده كنند؛ كمند اميرسليماني، نسيم ادبي، سحر دولتشاهي، بهنوش بختياري، بهاره رهنما و... البته مهناز افشار.
در دست هر بازيگر، نسخهيي از متن. به نظر ميرسد هنوز ديالوگها را كامل حفظ نكردهاند. گاهي به كاغذهاي در دست نگاهي مياندازند و چند خطي را زير لبي ميخوانند و بعد، انگار كه تمام ديالوگها به آنها الهام شده باشد، متن را پشتشان پنهان ميكنند و با غرقشدن در نقش، جملهها را يكي پس از ديگري و به درستي ادا ميكنند. كمتر پيش ميآيد رهنما مجبور بشود سليقهاش را در بازي بازيگران اعمال كند. كارگردان دموكراتي است و دست بازيگران را براي اتودزدن نقشها باز گذاشته اما مواردي هم پيش ميآيد كه با نظر بازيگران مخالف باشد و با آوردن دليل و برهان آنها را قانع كند كه ديالوگ را مطابق سليقه او بگويند. ديالوگها حين تمرين مدام كم و زياد ميشوند و اين نكته، كار بازيگران را سختتر ميكند ولي هيچ كدام گلايهيي ندارند و به دقت تغييرات را ميشنوند و ميپذيرند. در جايگاه تماشاگران، مريم جلاليان (دستيار كارگردان) روي يكي از صندليها نشسته ـ تقريبا خم شده ـ و تغييرات و توضيحات رهنما را به سرعت يادداشت ميكند. گرچه اين تغييرات گاهي آنقدر زياد ميشوند كه جلاليان عقب ميماند و رهنما از داخل صحنه رو به او داد ميكشد «نوشتي عزيزم؟!»
يك نكته جذاب در روند تمرينها آن است كه بازيگران مدام به ديالوگها و موقعيتهايي كه ساخته ميشود، ميخندند؛ بهاره رهنما از همه بيشتر. با شور و هيجان و انرژي بالايي نمايشنامه را تمرين ميكنند. خودشان بهتر از هر كسي ميدانند اين ايده جذاب و حرف و حديثهايي كه در اين محفل زنانه رد و بدل ميشود، چقدر بانمك و خندهدار است. بنابراين مدام سعي ميكنند اين انرژي را حفظ كنند تا نمايش از حس و حال خود دور نشود. تمرينها براي بهاره رهنما و گروه بازيگرانش همانقدر جدي است كه اجرا. بهنوش بختياري با آنكه نخستين تجربه بازيگرياش در تئاتر را پشت سر ميگذارد، پابهپاي ساير همبازيهايش ميآيد و لحظهيي دچار افت و اشكالي نميشود. پيداست كه رهنما از تمرين و تلاش بازيگرانش حسابي راضي است، چون تمرين بيوقفه ادامه پيدا ميكند و بالاخره كارگردان از بازيگران ميخواهد متنها را زمين بگذارند و نفسي تازه كنند تا چند دقيقه ديگر، تمرينها را از سر بگيرند. از اين فرصت استفاده ميكنيم و به سراغ بازيگران ميرويم تا با آنها گپوگفتي در مورد نقش و تمرينشان داشته باشيم. اميرسليماني نخستين بازيگري است كه از حرفزدن درباره كار استقبال ميكند.
كمند اميرسليماني (در نقش دزمونا):
الفباي تئاتر را در كودكي آموختم
كمند اميرسليماني را اين روزها ميتوان در سريال «فاخته» ديد. او پنج سال از سرزمين مادري دور بوده و تازه دو سالي ميشود كه به خاك وطن برگشته و به محض ورود سراغ حرفهاش رفته تا از ياد هوادارانش پاك نشود. دو همكاري با مهران مديري و سريال «هوش سياه 2» از كارهايي است كه طي اين مدت بازي كرده. هرچه فكر ميكنيم آخرينبار او را در صحنه كدام نمايش ديدهايم، چيزي به خاطرمان نميآيد. پس از خودش كمك ميگيريم. «من نخستين بازيام در سن هفتسالگي و روي صحنه يك تئاتر حرفهيي بود كه در تئاترشهر اجرا ميشد. زياد تئاتر بازي نكردهام. شايد حدود هفت يا هشت كار اما تحصيلات تئاتري دارم. سال گذشته يك نمايش را در دوبي بازي كردم. تئاتري بود به نام «ناهار لعنتي» كه سالها پيش پدرم در ايران كار كرده بود. از وقتي به ايران و دنياي بازيگري برگشتهام، اهداف و برنامههايي براي خودم تنظيم كردم كه به آنها برسم. از آن برنامهها، دو مورد باقيمانده بود؛ يكي بازي در يك تئاتر خوب بود. ميخواستم در نمايشي بازي كنم كه موفقيت نسبي آن تضمينشده باشد. كارهاي بهاره رهنما را هميشه دنبال ميكردم. آخرين كارش را كه ديدم، گفتم دوست دارم با شما كار كنم. رهنما و گروهش و همهچيزهاي خوب در اين نمايش، كنار هم بودند. ابتدا قرار بود در يك سريال بازي كنم ولي آقايي كه مسوول انتخاب بازيگر بود، لطف كرد و من را كنار گذاشت. در حالي كه داشتم غصه ميخوردم، از خدا خواستم يك اتفاق خوشايند پيش بياورد كه خوشبختانه اين نمايش جور شد. خدا را شكر ميكنم كه هيچكدام از كارهايش بيحكمت نيست.»
بازي در اين نمايش براي اميرسليماني خيلي جدي و مهم است چون خودش ميگويد: «بازي در تئاتر براي من احتياج به تلاش بيشتري دارد تا اينكه بخواهم در يك سريال تلويزيوني بازي كنم. كارهاي تلويزيوني را بيشتر و مستمر انجام دادهام اما من از وقتي چشم باز كردم، بازي در تئاتر را ياد گرفتم. بازي در اين عرصه برايم مثل الفبا ميماند كه اگر مدتها متني را به فارسي ننويسم، هر وقت اراده كنم، ميتوانم بنويسم.»
مهناز افشار (در نقش ژوليت):
در تئاتر رتوش ميشوم
مهناز افشار يعني تضميني براي فروش. كيست كه اين را نداند؟ اما نگاه او به بازيگري ـ دستكم در تئاترـ يك نگاه تجاري نيست بلكه تئاتر براي او يك هنر تخصصي و فني است. بازي در«دورهمي زنان شكسپير»، چهارمين تجربه تئاتري افشار است. با اينحال، خودش را يك بازيگر همهفنحريف تئاتر نميداند و اعتراف ميكند هنوز مشغول آموختن است؛ چنين ديدگاهي براي يك سوپراستار زن سينما- كه اغلب تهيهكنندهها براي همكاري با او سر و دست ميشكنند- يعني اوج موفقيت.
وقتي پاي حرفهايش مينشينيم، پيش از هر چيز با فروتني كامل ميگويد: «خودم را خيلي به عنوان بازيگر تئاتر معرفي نميكنم، يعني ادعايي ندارم. البته تخصص من در سينماست اما در آن هم ادعايي نيست. هميشه پيشنهاد كار تئاتر داشتم ولي يا زمان حضور در آن را نداشتم، يا دغدغه كافي وجود نداشت. فكر ميكنم خيلي خوب است آدم خود را در تئاتر رتوش كند و چيزهايي را كه بايد از صحنه بياموزد. نمايشهاي بهاره رهنما را ديده بودم. به خصوص كارهاي تكنفره و كارهايش را با خانم ادبي. به نظرم خيلي دلي و حسي است و من اصولا يك بازيگر حسي هستم تا تكنيكي. خيلي دوست داشتم اين همكاري بين من و بهاره اتفاق بيفتد، تا اينكه ايشان پيشنهاد همكاري دادند، گرچه ايده نمايش هم خيلي برايم جذاب بود. پرداختن به زنهاي نمايشنامههاي شكسپير در روزگار امروز و دغدغه بخشي از زنهاي جامعه امروزي، من را مجذوب خودش كرد.»
افشار از حضورش در اين نمايش خيلي راضي به نظر ميرسد و تمام تلاشش را به كار گرفته تا يك «ژوليت» حقيقي و منحصر بهفرد خلق كند. اين بازيگر درباره همكاري با رهنما و ساير بازيگران ميگويد: «همبازيشدن با بازيگراني كه پشتوانه قديميتري در تئاتر دارند، برايم فضاي مناسبي است تا بياموزم. خوشحالم كه در اين گروه هستم چون اين گونه مواقع ميتواند آزموني باشد براي شغلي كه دارم. در كارهاي سينمايي هميشه ميگويم وقتي فيلمي توليد ميشود و فيلمنامه و گروه بازيگران و كارگرداني خوب هستند، نيت همه اين است كه يك اثر خوب ساخته بشود. اگر گاهي وقتها آنچه نميشود كه همه توقع دارند، به اين دليل نيست كه سازندگان تصميم داشتند كار بد بسازند. متخصصان بايد پيدا كنند كه علت چه بوده اما در تئاتر فرق اين است كه كار را زنده ميبينيد و هر شب ممكن است اتفاقي بيفتد. فكر ميكنم قصه اين نمايش، جا دارد همه سليقهها را در بربگيرد، چون ادعايي در آن نيست. اين نمايش فقط متعلق به يك مخاطب خاص نيست.»
افشار اصرار دارد يادآوري كند: «خانم رهنما خيلي لطف كردند كه من را تشويق كردند تا يك كار سينمايي را كنسل كنم و به اين نمايش بيايم. حرفه اصلي من سينماست اما براي كلام خودم خيلي تعهد قايلم. من قبل از آن كار سينمايي به بهاره رهنما قول همكاري داده بودم. وقتي توليد آن كار سينمايي كمي عقب افتاد، از آقاي دكتر رفيعي عزيز ـ كه خيلي دوست داشتم با ايشان كار كنم ـ عذرخواهي كردم و به اين كار آمدم. معتقدم تعهد كلامي و روحي آدمها خيلي مهم است. انشاءالله اين نمايش آنقدر كار خوبي بشود كه در پايان اجراها بتوانيم باز هم حرف بزنيم و ياد اين صحبتها بيفتيم.»
نسيم ادبي (در نقش كاترين):
درخشش در صحنه مقرر
پيشكسوتترين بازيگر تئاتر در گروه توليد «دورهمي... »، نسيم ادبي است، هم به لحاظ تعداد آثار و هم مدتزمان حضور در عرصه نمايش. او تاكنون در چهار نمايش با بهاره رهنما همكاري داشته است؛ همكاريهايي كه هر كدام موفقيت بزرگي براي او و كارگردانش به همراه داشت. نسيم ادبي را بايد از پركارترين و بهترين بازيگران تئاتر برشمرد. نمايشهايي كه ادبي در آنها بازي ميكند، تئاترهايي استاندارد و حرفهيي هستند كه تلاش و تمرين بسياري را ميطلبند. ادبي حرفهايش را با اشاره به همكاريهاي چندبارهاش با رهنما شروع ميكند: «وقتي با يك گروه و كارگردان در چهار نمايش همكاري ميكنم، احساس نزديكي بيشتري به هم داريم و به نوعي نگاه و زبان يكديگر را خيلي خوب ميفهميم يعني ديگر من ميدانم او چه ميخواهد و او ميداند من چه ميخواهم. اين نمايش، كار متفاوتي است با كارهايي كه ما كردهايم، البته غير از نمايش «غبار» كه آن هم كار متفاوتي بود. اين نمايشنامه، يك اثر كلاسيك درباره زنهايي است كه در نوشتههاي شكسپير مطرح هستند و همه آنها را ميشناسند. از نظر ميزانسن، بازيگري و كارگرداني، كار بسيار متفاوتي است. ما بايد به شخصيت اصلي كه نقش او را بازي ميكنيم، وفادار بمانيم. شايد آن شخصيت كمي تغييرات داشته باشد اما نميتوانيم براي مثال از چارچوب «كاترين» خارج بشويم، چون همه ميدانند او چه كاراكتري دارد. با توجه به راهنماييهاي كارگردان، ما به سليقه هم نزديك ميشويم. هرچند كه نبايد فراموش كرد در هر كاري، بازيگر نظرات خودش را اعمال ميكند. او ميتواند با نظر كارگردان، موافق يا مخالف باشد. اين مورد كار را بهتر ميكند و به نقطه دلخواه كارگردان ميرساند.»
ادبي ميگويد: «زماني كه همكاري در اين نمايش از دو سال پيش مطرح شد، بهاره رهنما در مورد نمايش با من صحبت كرد. از همان ابتدا قصه برايم خيلي جذاب بود؛ اينكه زنهاي آثار شكسپير دور هم جمع ميشوند و درد دل ميكنند، زنهايي كه انگار ضعيفند و بهنوعي در متون شكسپير مورد ظلم واقع شدهاند. به نظرم بازيگراني كه براي اين كار انتخاب شدند، در جاي خود هستند و خيلي خوب در نقشهايشان ميدرخشند.»
بهاره رهنما (نويسنده و كارگردان):
دنيا را بدون مردها تصور كنيد
وقتي نوبت گفتوگو به بهاره رهنما ميرسد، با توضيحاتش ما را قانع ميكند كه نمايش «دور همي زنان شكسپير»، يك نمايش باشكوه و پرخرج است، شايد چيزي در حد و اندازه بيگپروداكشنهاي برادوي. قبل از هر چيز از رهنماي خستگيناپذير ميخواهيم كه درباره پروسه توليد، از انتخاب متن تا شروع تمرينها توضيح بدهد.
رهنما يكنفس و تند ميگويد: «نويسنده نمايشنامه خودم هستم و مشاورم پيمان قاسمخاني بود البته اين نمايش يك برداشت آزاد است از نمايشنامهيي كه كمتر خوانده شده و در 300 يا 400 سال پيش توسط نويسندهيي به نام «چالرز جُرج» نوشته شده كه تعداد نوشتههاي اين نويسنده، از 15 يا 16 مورد تجاوز نميكند. او در انگلستان، كمدي يا كمديرمانتيك يا كمديموزيكال مينوشته و نگاه عميقي به مفهوم زن در آثار شكسپير داشته است.»
ميپرسيم اين نويسنده را چطور پيدا كرديد؟ ميگويد: «در اجراي يكي از نمايشهايم، خانم مترجمي آمد و گفت دوست دارم با گروهتان كار كنم. بعضي از كارهايشان را خواندم و ديدم خوبند. آن زمان در برههيي بودم كه دوست داشتم نمايشنامه خارجي هم كارگرداني كنم، چون در غير اين صورت، آدم در يك فضا ميماند. نميخواستم اتفاقي كه براي برخي فيلمسازها افتاده، برايم تكرار بشود. آدم بايد از تجربه ديگران استفاده كند اما من نمايشنامه ايراني خيلي دوست دارم. اگر كارگردان در چيزي بماند كه خيلي دوست دارد، بعد از مدتي نميتواند تجربه ديگري داشته باشد. به آن خانم گفتم با موضوع زن و فضاي عاشقانه برايم متن ترجمه كند. داستانهاي من عاشقانه است اما ضدمرد نيست. اين را بارها گفتهام. من به اين ديالوگ «كلوپاترا» اعتقاد دارم كه « دنيا را بدون مردها تصور كنيد. دنياي حوصله سربري است!». مردها هميشه در زندگي من- از پدرم گرفته تا دوستان نزديك و پيمان قاسمخاني- آدمهاي موثري بودند. اينجا فقط فضاي نمايش زنانه است، يعني دغدغهام مسائل زنان بود. از آن خانم خواستم چند نمايشنامه از قديم و جديد ترجمه كند. بيشتر روي نمايشنامههاي انگليسي و امريكايي تمركز داشتم. كارهاي اروپايي براي كارگرداني مثل من كه در آغاز راه است، سختتر است. ايده اصلي نمايشنامه برايم جالب بود، ولي نمايشنامه را دوباره خودم نوشتم. در اين بازنويسي، چند شخصيت كامل عوض شدند، پايان نمايش تغيير كرد و 70 درصد ديالوگها را خودم نوشتم. چيدمان پلات را هم آقاي قاسمخاني تغيير داد.»
رهنما در اين نمايش نگاهي ويژه به يك مهماني زنانه دارد البته از دريچهيي كه مردها هيچوقت نديدهاند. شايد از اين نظر، نمايش براي آنها هم جذاب باشد. نمايشهاي قبلي اين كارگردان، در سالنهاي كوچك روي صحنه رفته بودند ولي اينبار قضيه خيلي فرق ميكند. رهنما درباره اجرا در تماشاخانه ايرانشهر ميگويد: «دو سال در نوبت اجراي ايرانشهر بودم. اين سالن را خيلي دوست دارم. هم به دليل سقف بلندي كه دارد، و هم به نظرم در ميان بلكباكسهاي ايران، از بهترين بلكباكسهاست. زماني كه طرح را انتخاب كردم، خلاصه ترجمه و طرح كلي نمايش را در اختيار تماشاخانه گذاشتيم. هرچند كه سالنهاي تماشاخانه ايرانشهر، چندان به ترتيب نوبت نيست، چون مديريت و عوامل اتاق فكر، كارها را انتخاب ميكنند. سه كار اخير من، كارهاي پرفروشي بودند و گروه كوچك ما در حد و اندازه خودش، تبديل به يك برند تئاتري شد. بنابراين قبول كردند كه اينجا اجرا برويم.»
و اما در باب پروسه انتخاب بازيگران: «خيلي سخت بود. براي انتخاب بازيگران، چند نكته را در نظر داشتم. اول اينكه بازيگر حرفهيي ميخواستم. مجال زمان و خاصيت اين كار با بازيگر تازهكار نميخواند. شايد زمان ديگري اين كار را بكنم اما الان نه. «دور همي... » كار بسيار پرخرجي است. ميتوانم ادعا كنم پرخرجترين تئاتر ايران در سالهاي پس از انقلاب است، چون لباسهايمان با لباسهاي معمول تئاتر تفاوت دارد. از كواليتي و سنگهايي كه روي لباسها كار شده گرفته تا طراحي زيورآلات براي خانمهاي بازيگر. موسيقي ما را «كريستف رضاعي» و «علي بوستان» ميسازند. همهچيز در حدي بود كه خرج كار را بالا ميبرد. بنابراين بايد روي بازيگراني سرمايهگذاري فكري و كاري ميكردم كه از سطح حرفهيي برخوردار باشند. نكته ديگر قراردادن اين شش خانم كنار يكديگر و مساله اخلاقيات و حرفهييبودن آنهاست كه يكديگر را دوست داشته باشند. خوشبختانه الان همينطور است.»
كارگردان نمايش در ادامه توضيحاتش به شكوه اين نمايش اشاره ميكند: «نمايش ما درست مانند يك مهماني باشكوه است. دوست داشتم ببينم آيا ميشود چنين نمايشي را روي صحنه تئاتر ايران برد. گرچه در كارگرداني تازهمشق هستم و تعظيم و احترام ميگذارم به همه كارگردانهاي تئاتر ايران كه با زحمت كار كردهاند. به نظرم كارگرداني براي خانمها سختتر و تعدادشان هم كمتر است. در همه كارهايم دو ادعا را داشتهام؛ اول رويكرد خاص به تئاتر خصوصي و دوم پرداختدستمزد بازيگران در موعد مقرر. از نخستين كارم- زماني كه باب نبودـ با عواملم قرارداد ميبستم و قبل از پايان اجرا- حتي با اسپانسرهاي كوچك- دستمزدها را پرداخت ميكردم. هميشه ميگشتم به دنبال مديران موفقي كه نسبت به مسائل فرهنگي واقفند. به بانكها مراجعه ميكردم. ميخواستم توجه بخش تجاري را كمي به تئاتر معطوف كنم تا بازيگران از وضعيت بلاتكليفي مالي نجات پيدا كنند. نكته دوم آنكه دوست داشتم تئاتر علاوه بر اينكه در سالنهاي كوچك ـ مثل تجربههاي خودم ـ برگزار ميشود، حرمت و جايگاه خاصي بين تماشاگران ديگر هم پيدا كند. در نمايشهايي كه در سالن نياوران اجرا كرديم، توانستيم جنس ديگر از تماشاگران را به تئاتر جلب كنيم كه خيلي هم اهل تئاتر ديدن نبودند. آنها از طبقه مرفه بودند ولي راندمان مطالعه و توجه به مسائل فرهنگي در اين طبقه كمتر است. اين كار در واقع يك پل است بين آدمهاي تئاتري و آدمهايي كه صحنه، آنها را مجذوب ميكند. صحنه نمايش را هم با آقاي سيامك احصايي طراحي كرديم كه خيلي خاص است.»
از كارگردان «دور همي زنان شكسپير» پرسيديم آيا مهناز افشار براي تضمين فروش انتخاب شده؟ پاسخ رهنما منفي است و با تعصب خاصي در مورد افشار ميگويد: «بازي در اين نمايش، چهارمين تجربه مهناز افشار در تئاتر است. براي من بازيگري كه سابقه چهار بازي تئاتري و همكاري با صابر ابر و رضا حداد دارد، بازيگر تازهكار و كمتجربه تئاتر به حساب نميآيد. تنها بازيگر تازهكار ما در اين نمايش، بهنوش بختياري است. زماني كه خودم ميخواستم نخستينبار تئاتر كار كنم، خيلي سخت بود. من 22 سال است بازيگر هستم اما فقط 15 سال است كه تئاتر كار ميكنم. اين محبت را منيژه محامدي در حق من كرد. به همه ميگفتم دوست دارم تئاتر كار كنم اما كسي موضوع را جدي نميگرفت! بهنوش هم خيلي دوست داشت تئاتر كار كند. حتي قبل از اين نمايش، كانديداي يكي از نقشهاي اصلي كار آقاي رحمانيان بود، ولي آن كار به اجرا نرسيد. با توجه به شناختي كه از بهنوش داشتم و نزديكي تواناييهايش به شخصيت كلوپاترا، دوست داشتم فرصتي فراهم كنم تا بازي در تئاتر را تجربه كند. بهنوش بسيار آدم خوبي است. خيلي ذات خوب و درستي دارد. بچههاي اين نمايش خيلي واقعياند. اين خيلي برايم مهم است.»
رهنما در مورد بازيگران گروهش و همراهي آنها در اين نمايش ميگويد: «مهناز افشار براي بازي در اين كار، قراردادش با دكتر رفيعي را كنسل كرد. بهنوش بختياري برنامههاي جنبياش را تعطيل كرد و سحر دولتشاهي و نسيم ادبي همزمان به تئاترهاي ديگر نرفتند. اين نمايش كار خاصي است. در عين حال كه به نظر راحت ميآيد، راحت نيست. كمند اميرسليماني ديرتر به ما ملحق شد اما نقش او خيلي مهم بود. او خيلي براي بازي اش وقت ميگذارد. در حالي كه از فرزندش دور است. تمام سفر و برنامههايش را به هم زده تا اينجا باشد. از تمام بچههاي گروه توليد و دستيارم ممنونم. من دارم در اين كار خودكشي ميكنم! چون همزمان در نمايش ديگري، يك روز درميان، نقش اصلي زن را كه يك پيرزن 80ساله است، تمرين ميكنم. آن نمايش جزو كمديهاي موفق برادوي است. چون اين متن را خيلي دوست داشتم و سالن اجرايمان با آن نمايش يكسان بود، قبول كردم در آن كار هم بازي كنم. اگر همراهي بچههاي گروه نبود، ممكن نبود.» حالا ديگر تمرين امروز به پايان رسيده. بازيگران يكييكي بساطشان را جمع ميكنند كه بروند اما بهاره رهنما قبل از اينكه كسي از سالن خارج بشود، خطاب به همه بازيگران و عوامل فرياد ميكشد: «جلسه بعدي، فردا ساعت هفت، خانه ما!»