«آلفاویل: یک ماجرای عجیب لمی کوشن / Alphaville: Une étrange aventure de Lemmy Caution» یکی از آثار شاخص و مهم موج نوی سینمای فرانسه است که ایده‌های مطرح در تئوری‌های مربوط به این سبک از فیلمسازی را به خوبی بازنمایی می‌کند.

پایگاه خبری تئاتر: فیلم سینمایی «آلفاویل / Alphaville» ساخته مهم جان لوک گودار نظریه پرداز و فیلمساز برجسته موج نوی سینمای فرانسه، روایتی پرتعلیق با پیرنگ‌های استوار است که با نگاهی متفاوت تماشاگر را در فضایی تخیلی به ژرفای خیال می‌برد و از قضا برای پرده بزرگ ساخته شده است.

فیلم سینمایی «آلفاویل: یک ماجرای عجیب لمی کوشن / Alphaville: Une étrange aventure de Lemmy Caution» به کارگردانی جان لوک گدار، یکی از آثار شاخص و مهم موج نوی سینمای فرانسه است که ایده‌های مطرح در تئوری‌های مربوط به این سبک از فیلم‌سازی را به خوبی بازنمایی می‌کند؛ اثری تخیلی با رگه های نوآر گون که با ترسیم جهانی به شدت کنایی آینده نگری کرده و دنیایی را خلق می کند که در آن انسان مطیع و مغلوب ماشینیسم شده و منطق و عقل گرایی مطلق ابر رایانه ای به نام «آلفا60» حکمفرماست.

«آلفاویل» نماد موج نوی سینما در فضایی تخیلی

تاثیرپذیری از سینمای هالیوود و هجو ژانر به عنوان یکی از المان های موج نو شالوده این اثر را نیز بنا کرده است، فیلمساز با استفاده از المان های آشنای ژانر نوآر همچون خلق فضایی تاریک و خشن؛ روایت سرگذشت کارآگاهی تنها که با تغییر هویت مامور کسب اطلاعات است و زنان اغواگر که در این بین درگیر رابطه ای عاطفی با یکی از آنها نیز می شود، یادآور نوآر های آشنایی است که در اینجا به هجو کشیده می شود، از نحوه جاسوسی گرفته تا بستری که آبستن این ماجراجویی هاست. از طرفی نحوه تصویر کردن این جهان خیالی نیز بسیار جالب است.

گدار بر خلاف معمول این ژانر از هیچ تمهیدات رایانه‌ای برای تصویرسازی بهره نبرده و حتی در طراحی صحنه نیز همه چیز حالتی نرمال و رئال دارد. گدار با لحنی رئالیستی و کنایی دنیای امروزین انسان را همان آرمان شهر ماشین‌ها «آلفاویل» معرفی کرده و کاراگاهی از سرزمین‌های خارجی (استعاره از زمینی که باید می‌بود) را برای نابودی آن مامور می‌کند.

شهری که در اولین برخورد مخاطب با آن، مکانی منطقی معرفی می‌شود که با برقراری نظم و امنیت نسبی و با چیرگی مطلق تکنولوژی و ماشین، انسان‌ها را به مثابه یک ربات کنترل کرده و با محدود کردن آنان هرگونه عشق و احساسی را از بین برده، کتاب مقدس در این سرزمین خشک، دیکشنری است؛ لغت نامه‌ای که بسیاری از کلمات کلیدی همچون (عشق، وجدان، گریه و…) را ممنوع اعلام کرده و انسان هایش نیز معنای این واژگان را نمی‌دانند، عشق به نام شهوت شناخته می‌شود و محصولاتی به نام اغواگر با کدگذاری در جای جای اثر دیده می‌شوند که صرفا نیاز‌های جنسی را ارضا کنند.

هرچند این شهر به سبکی واقع گرایانه تصویر شده، گدار با میزانسن‌های درستش، به زیبایی تصویرگر این زندگی ماشینی است؛ برای مثال زمانی که “ایوان جانسون” وارد ساختمانی می‌شود که در آن “آلفا ۶۰” برای جمعی سخنرانی می‌کند، میز‌های متعددی را شاهد هستیم که دو یا سه نفر پشت آن‌ها نشسته و بی حرکت به پایین خیره شده اند و روی تمامی میز‌ها نیز تلفن وجود دارد، موتیفی که در اثر بار‌ها دیده شده و چشمه‌ای از چیرگی تکنولوژی است، یا ساختمان مرکزی آلفاویل که فضایی به شدت ناب و خوفناک دارد، در ظاهر همه چیز طبیعی و نرمال است، همانند یک اداره.

اما دوربین گدار بی کات کاراکتر‌ها را در دالان‌های پیچشی دنبال می‌کند و از هر اتاق، یکی از این دو حرف خارج می‌شود، زندانی –آزاد … این دالان‌ها مکانی است که هر خارجی‌ (زمینی) که به آلفاویل وارد می‌شود باید مناظره‌ای با ابر کامپیوتر داشته باشد و اوست که با صدای خش دار و دهشتناکش با منطق صرف و به قول خودش بی طرفی سرنوشت آنان را تعیین می‌کند؛ ابررایانه‌ای که بی شک ما را به یاد هال در اودیسه کوبریک می‌اندازد؛ رباتی که شباهتی عجیب با آلفا ۶۰ دارد.

«آلفاویل» نماد موج نوی سینما در فضایی تخیلی

گدار با کات‌های ناگهان و گرفتن کلوز از این ابر رایانه که به صورت چراغ دایره‌ای در فضایی تاریک تصویر می‌شود، به زیبایی اقتدارش را ترسیم می‌کند. کات‌های مفهومی که به وفور در اثر مشاهده شده و عاشقان موج نو را به وجد می‌آورد، مونتاژ و برشی که مختص گدار و هم قطارانش است، به سکانس تقابل ایوان و معشوقه اش بپردازیم.

علی رغم این که ناتاشا نیز همچون سایرین در بند زندان آلفاویل محصور است، با تلاش‌هایی که ایوان در صدد برانگیختن احساسات و برگردان او به ذات پاکش دارد، روزنه‌ای از امید را در رفتارش می‌بینیم و او عنوان می‌کند، گویا معانی این واژگان را سال‌ها پیش می‌دانسته، در همین هنگام گدار به زیبایی با تصویر کردن چند برش مفهومی از حالات این دو در فضایی جدا از جهان اثر، که چطور در عین اینکه از عشق سخن می‌گویند، همدیگر را در آغوش می‌گیرند با کات ناگهانی به ماشین‌های پلیس و بازگشت به این دو کاراکتر به زیبایی تصویرگر فضای خفقان آور اثر است که هرجا صحبت از عشق شود، ماموران به آنجا اعزام می‌شوند، همچنین زمانی که ورود ماموران را نظاره گریم، ناگهان تصویر به کلوزی از ابداع کننده این تکنولوژی “پروفسور ون براون” کات می‌خورد به درستی تصویرگر غلبه و دیکتاتوری اوست.

«آلفاویل» نماد موج نوی سینما در فضایی تخیلی

سپس ماموران «ایوان» را به خارج از ساختمان هدایت می‌کنند که دوربین گدار پس از مانوری جالب بر این ساختمان بلند که نشانه‌ای از مدرنیته اثر است و چند کات ناب و مفهومی مراحل بردن ایوان نزد آلفا ۶۰ را در برش‌هایی جدا تصویر می‌کند، در حالی که صدای خش دار و خشک آلفا ۶۰ بر تصاویر سوار است، شاید یکی از برترین دکوپاژ‌های اثر را در این سکانس شاهد باشیم؛ دوربینی که به شدت سطح بالا عمل کرده و کات‌هایی که به معنای کلمه کاربرد مفهومی شان در این اثر مشاهده می‌شود.

به کرات در طول اثر با تمهیداتی که در زمینه صدا برگزیده شده است، پس از سکوتی ناگهانی که اثر را در برمی گیرد، مونولوگ‌های آلفا ۶۰ بر تصویر نشسته که به بیان ایدئولوژی منطقی اش می‌پردازد؛ منطقی که اهالی آلفاویل آن را همچون مذهب دنبال می‌کنند، بار‌ها کاراکتر محوری اثر انسان‌های آلفاویل را با سوالاتی به چالش می‌کشد، اما آن‌ها تمام مسائل را به وسیله محاسبات و نتیجه گیری‌های بی خطای آلفا ۶۰ قابل حل می‌دانند، همچون یکی از مسئولان سازمان مرکزی که عنوان می‌کند، من به شخصه چیزی نمی‌دانم، داده‌ها به آلفا ۶۰ داده شده و او نتیجه گیری می‌کند. اما «چرا» در آلفاویل بی معناست، دلیلی برای این تبعیت وجود ندارد.

«آلفاویل» نماد موج نوی سینما در فضایی تخیلی

یکی از تاثیرگذار‌ترین سکانس‌ها که به زیبایی فضای فاشیستی آلفاویل را تصویر می‌کند، سکانس قتل عام در استخر است. انسان‌هایی که در برابر این منطق حاکم قیام کرده و روی به ذات خود می‌آورند در استخر توسط زنان با ضرب چاقو کشته می‌شوند. میزانسن‌ها به زیبایی تصویرگر خفقان موجود است؛ مردانی با کت و شلوار‌های یکسان که دور تا دور استخر با اسلحه منتظر شلیک به خاطیان هستند و مقاماتی که پشت شیشه‌ها تشویق می‌کنند، یکی از قربانیان در این میان فریاد اعتراض سر می‌دهد و آلفاویل نشینان را کور می‌نامد؛ مردمانی که از جوهره انسانیت دور شده اند.

گدار به سبک خود بدون تلاش برای برانگیختن صرف احساسات مخاطب با فاصله گذاری‌های درست همچون شکستن دیواره چهارم و نگاه‌های مقام ارشد آلفاویل به دوربین، به درستی و با حفظ فاصله مخاطبش را تحت تاثیر قرار داده و مفاهیمش را منتقل می‌کند. سرانجام رویایی این دو نگاه در سکانس پایانی و رویایی ایوان و آلفا ۶۰ به بار می‌نشیند. در اینجا نیز گدار با کات هایش حرف می‌زند و به درستی این دو نگاه را در مقابل هم قرار می‌دهد.

تصویر مدام از کلوز ایوان به آلفا ۶۰ ـ که همچون نوری پشت پره‌های محافظت شده تصویر می‌شود ـ کات می‌خورد، برگ برنده ایوان در این تقابل به زعم خویش رازی است که در وجودش نهفته است، هنگامی که در پاسخ به آلفا ۶۰ که با اطمینان کامل به محاسباتش معتقد است با منطق حاکم می‌تواند نسلی برتر را پایه ریزی کند، پاسخ می‌دهد: «من رازی دارم که از آن بی خبری و هر زمان آن راز را بیابی نابود خواهی شد.» آلفاویل گدار با سبکی منحصر به فرد، لحنی رئالیستی و فاصله گذاری هایش، ستایش گر قدرت نهفته در ذات آدمی است. 


منبع: تابناک