جشنواره تئاتر فجر در آستانه چهلسالگی ایستاده است. جشنی كه پس از مدتی توقف فعالیتهای نمایشی در سالهای ابتدایی دهه 60، بهانهای بود برای به جریان انداختن دوباره چرخ هنر؛ البته با حذف و اضافههایی.
دبیری دوره اول به نام طه عبدخدایی ثبت شده است. برادر محمدمهدی عبدخدایی عضو قدیم گروه فداییان اسلام. او برای ادامه تحصیل به هند رفته بود كه انقلاب به وقوع پیوست و در نتیجه به ایران بازگشت. اولین مسوول هنری رادیو و نخستین مسوول صدا و سیما و خبرگزاری پارس در هند بوده؛ اما تا جایی كه به هنر نمایش ارتباط پیدا میكند، طه عبدخدایی اولین رییس مركز هنرهای نمایشی و در اصل به عنوان بنیانگذار و دبیر اولین دوره جشنواره تئاتر فجر است.
جشنی كه از 12 تا 22 بهمن سال 1361 با حضور 38 گروه نمایشی و آیینی به صورت ملی برگزار شد. بعضی «تجمیع هنرمندان نام آشنا و پیشكسوت و جوانان متعهد و پویا» از سراسر كشور را نكته برجسته اولین دوره قلمداد كردهاند، به صورتی كه نیمی از آثار تولید شده برای حضور در این جشنواره از استانهایی چون فارس، خراسان، تبریز، اصفهان، مركزی و سمنان بودند، اتفاقی كه بهزعم خبرنگار خبرگزاری دولت «اتحاد و یكپارچگی هنرمندان كشور را در آن سالها به وضوح نشان میداد.»
نخستین جشنواره تئاتر فجر كه با هدف «تبیین و تقویت مبانی اصلی انقلاب اسلامی، دفاع مقدس و معارف اسلامی» آغاز به كار كرده بود، به روال مرسوم اختتام را به تقدیر از نمایشهایی اختصاص داد كه در این جهت گام برداشته بودند و به این ترتیب از نمایشهای « «دیوارها را پاك نكنیم» به دلیل پرداخت به ویژگیهای عینی انقلاب اسلامی، نمایش «حافظون لحدودالله» به جهت طرح و پرداخت به ویژگیهای حماسی جنگ و نمایش «فتح الفتوح» به سبب پرداختن به فرهنگ شهادت تقدیر ویژه به عمل آمد.»
اما مرور فهرست شركتكنندگان دورههای بعد جشنواره نشان میدهد بخش زیادی از برگزیدگان و تقدیرشدگان بیآنكه اطلاع دقیقی از فعالیتهایشان در دست باشد، غایب هستند. رضا صابری، همشهری طه عبدخدایی جزو معدود افرادی است كه نامش به عنوان كارگردان برگزیده دوره اول ثبت شده و همچنان در تئاتر مشهد فعال مانده است، وگرنه از سرنوشت بخش بزرگی از شركتكنندگان و تقدیرشدهها اطلاعی در دست نیست.
به این اعتبار بیبرنامگی مدیریتها و دبیران جشنوارهها در نادیده گرفتن چهرههای برگزیده خودشان به ویژگی بارز جشنواره تا امروز بدل شده است. آنها با استانداردهای خود یك استعداد شناسایی میكنند - درباره كم و كیف این پدیده قضاوتی ندارم- ولی بلافاصله پس از پایان جشنواره همه چیز در یك سكون و بیبرنامگی خاص میگذرد. برای مثال مهرداد كوروشنیا كه به واسطه نگارش و اجرای نمایشنامههای «آواز ستارهها» و «آقا لیلا» به عنوان یكی از جوانان مستعد ساوجبلاغ معرفی شد، درباره كممیلی بخشی از بدنه تئاتر كشور برای شركت در جشنواره تئاتر فجر به ایسنا گفته است: « ما هیچ برنامهای برای استفاده از چهرههای مستعد استانها نداریم...
همه جمعیت ایران كه در تهران نیست. ببینید برنامهای مانند «همرفیق» در شروع خود سراغ چهرههایی مانند نوید محمدزاده، هوتن شكیبا یا بهرام افشاری میرود كه همه بچههای استانها هستند كه بعدا در تئاتر تهران فعالیت كردهاند و به واسطه كار تصویری معروف شدهاند ولی بخش عمدهای از این استعدادها همچنان در شهرهای خود كشف نشده باقی ماندهاند یا مورد استفاده قرار نگرفتهاند چون ما یا آنان را رها كردهایم یا اینكه هیچ برنامهای برای به كارگیری توانمندیهایشان نداریم. چقدر تلاش شده چهرههای مستعد استانها را پیگیری كنیم، دستكم در 15 سال گذشته چنین اتفاقی رخ نداده است كه دبیر جشنواره سراغ نخبگان دورههای قبل برود و آنان را به جشنواره وصل كند.»
عبدخدایی 6 دوره دبیری جشنواره تئاتر فجر را برعهده داشت و از این منظر ركورددار به حساب میآید. كمتر مدیری در ایران دهههای بعد چنین شانسی داشته، با در نظر داشتن این نكته كه آن روزگار، مدیر مركز هنرهای نمایشی همزمان دبیری جشنواره تئاتر فجر را نیز برعهده میگرفت؛ در نهایت كار به علی منتظری واگذار میشود. چهرهای كه با تشكیل انجمن هنرهای نمایشی در سراسر كشور، نظم و نظام متفاوتی بر انتقال منابع مادی به دیگر شهرها حاكم میكند. او در گفتوگویی به وضعیت تئاتر كشور در دهه 60 و سالهای جنگ اشاره كرده و از دورانی گفته كه اوضاع آشفته بود. «وضعیت تئاتر كشور به دلایل گوناگون مناسب نبود. به اعتقاد من مدیریت تئاتر در آن زمان نقش زیادی در این قضیه نداشت یا نقش بسیار اندكی داشت، بلكه بیشتر به دلیل وضعیت كلی كشور بود كه تئاتر خیلی سروسامانی نداشت. البته خود من در برگزاری جشنوارههای تئاتر فجر به عنوان نماینده جهاد دانشگاهی شركت داشتم و مسوولیتهایی هم در ستاد جشنواره داشتم. به نظر میرسید با توجه به خستگی آقای طه عبدخدایی مدیر وقت مركز هنرهای نمایشی و اینكه احساس میشد نیازمند حركت و انرژی جدیدی در تئاتر هستیم، از من دعوت شد.»
به این ترتیب نام علی منتظری به عنوان دبیر هفتمین دوره ثبت میشود. نگاهی به تعداد شركتكنندگان نشان میدهد وضعیت نسبت به گذشته دستخوش تغییراتی شده، از جمله اضافه شدن بخش خارجی و پردهخوانی نوآوری دهمین دوره جشنواره تئاتر فجر. به این ترتیب 3 نمایش از كشورهای سوریه، آذربایجان و تاجیكستان برای اولینبار بعد از نقلاب در ایران روی صحنه میرود. اما با اینكه علی منتظری برخلاف بسیاری مدیران ذهنیتی برنامهریز داشته، جشنواره به برگزیدگانش توجه خاصی ندارد. تنها مشوق گروهها و هنرمندان برای مشاركت در برپایی جشنواره، این بوده كه در صورت حضور از امتیاز دریافت مجوز اجرای عمومی برخوردار میشدند.
حالا بیایید این جشن را انسانی در نظر بگیریم با تمام انداموارهها. مثلا شورای نظارت و ارزشیابی، یا بازبینهای دولتی و غیردولتی در مقام چشمهای ناظر (كه در یك روند طبیعی جایش را باید با ناظران متخصص و حرفهای هنرهای نمایشی عوض كنیم)، دبیر - مغز متفكر- كه دستورها را صادر میكند و افرادی كه به مثابه بازوهای اجرایی - اعضای دبیرخانه- به پیادهسازی نظرهای مركز فرماندهی بدن مشغولند.
بررسی چهاردهه برگزاری جشنواره تئاتر فجر و آنچه در پی آن به وجود آمده نشان میدهد این بدن با نقصانها و كاستیهای متعدد دست به گریبان است. مشكلاتی كه هرگز برطرف نشده و ظاهرا عزمی هم برای بهبودی آن وجود ندارد؛ از جمله میتوان به تغییر مداوم و هر ساله دبیر جشنواره، شیوه برگزاری، بخشها، رویكردها و مواردی از این دست اشاره كرد. حداقل تفاوت دورههای نخست برگزاری با سالهای بعد از آن در همین است. مدیران و سیاستگذاران فرهنگی اصل پیشنهاد را در یك خط روشن با جامعه هنری مطرح میكردند ولی شیوه عمل دهههای اخیر میراثدارانشان نشان میدهد، دیگر صحبتی از طرح واضح رویكردها در كار نیست؛ عاملی كه سردرگمی به وجود آورده است.
دیگر از جشنوارهای كه برای شركتكنندگانش مجوز اجرای عموم صادر میكرد خبری نیست، همینطور با رویدادی مواجه نیستیم كه آثار در آن برای بار اول به صحنه میرفتند و به این ترتیب تكلیف سال آینده تئاتری روشن میشد. این جشنواره رفتهرفته از نامهای شناخته شده و پرمخاطب خالی است و خاصیت جریانسازی ندارد. بحث حضور گروههای معتبر بینالمللی كه میتوانست برای دانشجویان و كارگردانان پیشنهاد و شناخت به دنبال بیاورد هم مطرح نیست.
حسین كیانی، نمایشنامهنویس و كارگردان تئاتر، كنارهگیری یا دوری هنرمندان را نشانه یك «نارسایی» میداند و در این باره به خبرگزاری دانشجویان ایران میگوید: «از نشانههای نارسایی چرخه حضور، كنارهگیری یا دوری هنرمندانی است كه زمانی به واسطه همین چرخه حضور (جشنواره تئاتر فجر) توانستند خود را اعلام و سپس اثبات كنند كه اهمیت بسیاری دارد، زیرا یكی از مهمترین دستاوردهای جشنواره ضمن معرفی چهرههای جدید، تثبیت و نگهداری دستاوردهای قبلی است كه متاسفانه جشنواره تئاتر فجر در این زمینه موفق عمل نكرده است و درصد قابل توجهی از همان چهرههایی كه معرفی كرده یا از این جشنواره دوری میكنند یا به منتقدان جدی آن تبدیل شدهاند.» هر ساله در موسم برگزاری جشنواره تئاتر فجر، تولید محتوای رسانهها به این سمت و سو گرایش پیدا میكند و اظهارنظرهایی مانند آنچه توسط كوروشنیا و كیانی بیان شد تا به حال بارها مطرح شده است. نكته اینجاست كه در پی این بیان عمل در كار نیست.
جشنواره میآید و با هر كیفیتی برگزار میشود و میرود. انگار حالا دیگر حتی مدیران وزارت ارشاد هم پذیرفتهاند فقط باید برگزاركننده باشند و فرآیندها و مسوولیتهای حین برگزاری و پس از آن دیگر برایشان در درجه چندم اهمیت قرار میگیرد. اصلا كسی میداند برگزیدگان دهه اول جشنواره تئاتر انقلاب امروز در چه حرفهای مشغول به كار هستند؟ این روند به نقطهای رسیده كه حتی خبرنگار هم باید با خود فكر كند تماس با هنرمند و دریافت نظر انتقادی تكراری او چه نتیجهای به دنبال دارد. اگر اینجا هنوز چراغی روشن است، لابد كسی باید این بیمار را دیده باشد.
برای مشاهده دیگر اخبار سینما اینجا کلیک کنید
برای مشاهده دیگر اخبار تئاتر اینجا کلیک کنید
منبع: روزنامه اعتماد
نویسنده: بابك احمدی