پایگاه خبری تئاتر: ابلق تنها اسم فیلم جدید نرگس آبیار نیست بلکه رسم فیلمسازی او در پایان قرن هم به شمار میآید. فیلمسازی که با مرور کارنامهاش میتوان دریافت که هم سعی داشته نگاه حکومتی بر جریان مسلط فیلمسازی کشور را راضی نگه دارد و هم هر زمان موقعیتی برایش فراهم بوده احوالاتش را از گام زدن در دشت دلفریب و معتبر فیلمسازی با دغدغهها و سازوکارهای مستقل بینصیب نگذاشته است.
او در سابقه کارگردانیاش در دنیای فیلم بلند سینمایی یکی در میان گروههای مختلفی از سیاسیون و اجتماعیون را به فیلمش دلگرم کرده است و حالا بعد از فیلم «شبی که ماه کامل شد» که هرچقدر هم تلاش کند جریان مسلط بر ساخت این اثر را با نگاهی عاشقانه و زنانه وصله کند باز هم سفارش و حمایت از گوشه گوشهاش به بیرون درز میکند، به سراغ سوژهای رفته که در جامعه مدرن و روزگار زنان امروز دنیا هرچقدر هم که به مطلوب نرسد، لااقل خریداران بسیاری دارد. ابلق یکی از تاسهای بازی است که البته این بار خوش بر زمین ننشسته است.
ابلق و یک روز
آبیار قبل از هر چیزی برای روایت فیلم جدیدش سعی کرده تا در انتخاب لوکیشن برخی از مسیرها را برای خودش کوتاه کند و درک مفاهیم را سرراستتر جلوه دهد. با همین تصمیم او سر از زورآباد کرج درآورده و چشمرنگیها و خوش تیپهای سینما را در نقش خیر و شر میان انبوهی نکبت و فقر روبهروی همدیگر قرار داده است. ارتباط خانوادهها در محلههای فقیرنشین و البته جنس دغدغهها و مشکلات و شاید بیتفاوتی و به آخر خط رسیدن اکثر ساکنان را پیش از این در سینمای ایران با ابد و یک روز به دقت و جذابیت به روز کردهایم ولی آبیار هم سعی کرده تا از این بهاصطلاح غور در زیرپوست شهر بهعنوان فیلمسازی متعهد و کشف جریانهای حاشیهای زندگی در کلانشهرها بیبهره نماند.
جدایی جلال از راحله
اصلا لازم نیست تا در هنگام تماشای ابلق به ذهنتان فشار بیاورید تا ارجاعهای سینمایی تکراری در این فیلم را کشف کنید. دست روی قرآن گذاشتن در میانه دعوا و دروغ و البته ماشینی که از رخ میافتد خیلی سریع شما را یاد جدایی نادر از سیمین میاندازد. اینها در واقع تلاشهای فیلمسازی است که نمیخواهد به قول خودش محدود باشد و فقط فیلمهای سفارشی و ایدئولوژیک بسازد. آبیار حالا میداند که در کنار انبوه سیمرغهایی که به همین چند فیلم قبلیاش رسیده، جای جوایز خوش رنگ و لعابتر و البته معتبرتر خیلی خالی است و به همین دلیل بدش نمیآید همانطور که جلوی دوربین تلویزیون دولتی انگلستان مینشیند و از فیلمی کاملا سفارشی دفاع میکند بتواند جوایز بینالمللی را هم به ویترین افتخاراتش بیفزاید.
Me Too در زورآباد
ماجرای مزاحمت و آزار زنان در این سالها با جنبش بینالمللی Me Too که از ینگه دنیا آغاز شد و خیلی زود همه جهان را فراگرفت تاکنون دستمایه ساخت و نگارش آثار تصویری و متون بسیاری شده است. نرگس آبیار در ابلق تمام تلاش خودش را کرده تا از این قافله عقب نماند و بهعنوان یکی از معدود فیلمسازان زن این کشور که اتفاقا دستش برای ساخت اثر سینمایی باز است برای همراهی با این جنبش قدمی بردارد. نتیجه اما چنان ضعیف و غیرقابل تصور است که گویی باید یکبار دیگر به این فیلمساز محترم یادآوری کرد که اتفاقا این جنبش بهخاطر سکوت نکردن و تن به مصلحت ندادن بدل به یک جنبش فراگیر شد وگرنه لب بستن به روی آزار و مصلحتاندیشیهای کوتاهمدت جمعی یا شخصی که در تمام طول تاریخ در این زمینه تکرار شده است.
در ابلق بازیگر نقش راحله با بازی الناز شاکردوست که مورد آزار و اذیت قرار گرفته بعد از طغیانی روحی باز هم به سیاق همه سرکوبشدگان تاریخ آزار و اذیت زنان، ساکت میشود و نهتنها حرفهای اطرافیان درباره وجود موارد مشابه آزار در او انگیزهای برای اعتراض ایجاد نمیکند که تنها با درخواست زنی دیگر به بهانه اینکه زندگیاش خراب نشود با سکوت و گذشت و حتی اعتراف به اینکه اصلا آزاری در کار نبوده، به قهقهرا میرود.
در واقع نسخه نرگس آبیار برای این جنبش مهم و اثرگذار جهانی تنها همان درمانهای سنتی همیشگی است: صبر، سکوت، از خود گذشتگی و تحمل...
جریان بیاثر
نرگس آبیار با ابلق که گویی باید بسان معنی لغویاش سیاه و سفید توامان باشد دقیقا نه سیاه است و نه سفید. ابلق البته خاکستری هم نیست چون حالا باید به این فیلمساز بااستعداد هشدار داد که فیلم آخر شما نه سفارشی است و نه مستقل و نه حتی بدون وابستگی به هیچ سمت و سویی رنگ و بوی جریانسازی دارد.
ابلق درست شبیه همان کاراکتر دارای معلولیتی است که شاهد همه اتفاقات است و اصلا برای همین به حضورش اینقدر در فیلم بها داده میشود اما در بزنگاه نهتنها اثری ندارد که بیشتر شبیه یک شوخی تلخ فقط اصالت وجودیاش را با بیاثر بودن زیر سؤال میبرد.
برای مشاهده دیگر اخبار سینما اینجا کلیک کنید
برای مشاهده دیگر اخبار تئاتر اینجا کلیک کنید
منبع: همشهری
نویسنده: مسعود میر