پایگاه خبری تئاتر: از زمان شیوع کرونا، سالنهای تئاتر سهبار به دستور مقام مسئول - در اینجا ستاد ملی کرونا - تعطیل شده است. تعطیلیهای مکرر در سادهترین شکل ممکن عاملی برای ریزش مخاطب شدهاند. ریزش مخاطب آغاز دومینویی است که در مسیر خود مانع بازگشت هنرمند تئاتر به سالن میشود. همان مانعی که به عاملی برای مشروعیتزدایی تئاتر آنلاین میشد؛ این بار به عامل بازدارنده تولید میشود. تعطیلیها مخاطب را از سالن تئاتر دور کرده است. فقدان ثبات هنرمند را برای پذیرش خطر اجرا ترسو میکند و مخاطب را برای یافتن اثری متناسب با خواسته خود شکاک. اینها منهای هراس از مبتلا شدن به کروناست.
از زمان شیوع کرونا دولت نسبت به تئاتر نگاه متزلزلی داشت. از سویی تئاتر را شغلی لازم برای جامعه مبتلا به بیماری نمیدانست. وجود یا نبود تئاتر نفعی برای دولت ندارد و از آن سو نفعی برای جامعه. هنری دستوپاگیر که جز دردسرهای مطبوعاتی و شکایتهای اقشار نسبت به محتوا و فرمشان، چیز دیگری ندارد. پس همان بهتر که نباشد؛ با این حال تئاتر ویترین فرهنگی جامعه است. این شعار همه وزرای دولتهای آمده و رفته است. تصویری برآمده از غرب که برای درک بهتر وضعیت فرهنگی یک جامعه بهتر است پای تماشای تئاتر نشینیم. لذا دولتمرد با همین باور تلاش میکند تئاتر را زنده نگاه دارد تا حداقل تصویر از ثبات ارائه دهد. یک قمار در بدترین وضعیت اقتصادی سه دهه اخیر کشور، جاییکه برای دولتمردانش - با توجه به بودجه 1400 - فرهنگ اولویت نیست. نمونه این قمار جشنواره تئاتر فجر بود. در حالیکه تئاتر تعطیل بود جشنواره فجر به عنوان آخرین ایستگاه خودنمایی دولت در عرصه تئاتر برگزار میشود و اهمیتی ندارد جشنواره چه آوردهای داشته باشد. جشنواره باید برگزار شود تا آن ویترین فرهنگی اسطورهای عملی شود.
تلویزیون تئاتر ایران از واقعیت تا شعار
راهکار لیلی رشیدی برای پیشگیری از یک وحشتزدگی
اما و اگرهای بازگشایی سالنهای تئاتر
هنرمندان در ایام کرونا به چه شغل هایی روی آوردند ؟
در چنین وضعیت پیچیدهای حرفهایها اشتیاقی به آمدن روی صحنه ندارند. در همین بزنگاه تعطیلی تئاتر بخش چشمگیری از تئاتر به تلویزیون و سینما کوچیده است. شبکه خانگی برای تئاتریها به فهرستی از آشنایان تقلیل مییابد. کوچ عصر کرونا صرفاً به بازیگران خلاصه نشده است. این بار نویسنده و عوامل فنی را هم شامل شده است. حتی کارگردانان تئاتر به صرافت تولید فیلم افتادهاند. وسوسه ساختن فیلم و کندن از تئاتر به یک فصل مشترک بدل شده است. جشنواره فیلم فجر را مرور کنیم میتوان دید حیات نصفونیمه سینمای 1399 چگونه به حضور تئاتریها گره خورده بود.
در چنین شرایطی برای بقای پز فرهنگی دولت، تئاتر نیاز به اکسیر دارد. اکسیری که حتی شده برای دقایقی نفس این هنر را حفظ کند. انگار در وضعیت کرونازده مملکت، نیاز است تئاتر هم زیر دستگاه ونتیلاتور میرود تا مرگش به تعویق بیافتد. این دستگاه اما مغناطیسی نیست؛ بلکه انسانی است. انرژیش از برق شهری تأمین نمیشود، از شور جوانی حاصل میشود. این روزها که تئاتر بازگشایی شده است و شرایط سیاسی کشور طالب نوعی ثبات در عرصههای شغلی است، نزدیک به 20 نمایش روی صحنه رفته است. بلا استثنا همه کارها متعلق به گروههای جوان است. بخش عمده آنان اولین تجربههای هنری خود را مزه مزه میکنند. آنان از مناسبات تئاتری چندان آگاهی ندارند. در برابر تعطیلیهای مکرر جز سکوت و ادب، امری پیشه نکردند. در برابر شکستهای مالی دم نزدند و آن را بخشی از یک روند تربیتی فرض کردند. دقت داشته باشید در ساعاتی که این متن را مینگارم، خبری از حضور یک بزرگ تئاتری روی صحنه نیست. حتی نمایش نسیم ادبی در تالار مولوی، منهای شخص ادبی، محصول گروهی هنرجوی جوان تئاتر است.
در چنین شرایطی آیا میتوان به آینده گروههای جوان خوشبین بود؟ پاسخ سختی است. دولت در سختترین شرایط مالی به سر میبرد. سهم تئاتر از این سختی چند برابر است. وزارت ارشاد با اینکه مدام شعارهایی مبنی بر حمایت مالی از گروههای هنری میدهد؛ اما عملکردش در این موضوع نشان میدهد حمایتها، اگر عملی شود، در نهایت «نوشدارو پس از مرگ سهراب» خواهد بود. بخش مهمی از این نیروهای جوان با اولین کار از چرخه تولید تئاتر خارج میشوند. هرچند این خروج همواره وجود داشته و بخش جداناشدنی از امر بازار است؛ اما در شکل غیرکرونایی، بازار نقشی در محذوف کردن جوان ندارد. این خود کرونا است که نیروی جوان را حذف میکند و در این مسیر سیاستگذار نیز دخیل میشود. بدون داشتن برنامه روشنی برای تئاتر و البته منفعل بودن نسبت به تلاطمات تعطیلی، محصول کار ایجاد یک شکاف نسلی است. یعنی جاییکه روال طبیعی انتقال تئاتر از نسلی به نسل دیگر دچار گسست میشود و این گسست در تمام صورتهای ممکن خودش را عیان میکند. برای مثال گسست در رشد هنری، جذب مخاطب تازه و در نهایت حفظ فاکتوری به نام «کف گیشه»، یعنی نقطهای که در هر زمانی درآمد تئاتر از آن پایینتر نمیرود.
هرچند چنین مسائلی هیچگاه بهصورت مشخص تعریف نشده است و ما دسترسی به آمار و ارقامی از وضعیت فروش تئاتر ایران حداقل در یک دهه اخیر - که فروش بلیت تئاتر بهصورت الکترونیکی صورت گرفته است - نداریم؛ اما بر حسب تجربه میتوان فهمید تئاتر با شرایط کنونی منهدم خواهد شد. چرایی ماجرا به رابطه ارگانیک تئاتر و سینما بازمیگردد. هرگاه سینما مخاطب داشته باشد؛ تئاتر هم رونق پیدا میکند. این موضوع بهخصوص زمانی صادق است که نظام گیشه سینما به تئاتر نیز سرایت میکند. در ایام خوش تماشاخانه ایرانشهر، آنچه به گیشه رونق داده بود، دادوستد میان تئاتر و سینما بود. چهرههای سینمایی حداقل برای پز بازیگری، در اثری تئاتری شرکت میکردند تا مثلاً دچار منزهشدگی از زنگار سینما شوند. به هر حال تئاتر به شکل خرافی، جایی بود برای زدودن زنگار زرقوبرق سینما؛ اگرچه تئاتر ایرانشهر خودش زرقوبرق محض بود.
25 اردیبهشت، جدول فروش سینمای ایران پس از تعطیلی دوماهه اخیر منتشر میشود و فروش سینماها خبر از یک فاجعه میدهد. نسبت صندلیهای فروش رفته برای هر سانس چیزی برابر با چهار صندلی است. یعنی با اکرانهای خصوصی مواجهیم. شما میتوانید بروید و فیلم ببینید منهای حضور فردی دیگر، به دور از خطر ابتلا به کرونا. تصویر جدول فروش سینما، با کمی اغماض همان تصویر تئاتر است. حتی برای تئاتر میتواند تلختر باشد؛ چراکه مخاطب تئاتر همواره محدودتر از سینما بوده است. پس جوان قسمخورده برای اجرا در کرونا قربانی میشود، قربانی تلختری از گذشته، قربانی زمان و مکان.
منبع: روزنامه توسعه ایرانی
نویسنده: احسان زیورعالم