پایگاه خبری تئاتر: علی نصیریان در کارنامه خود نقشهای بسیار مهمی را ایفا کرده که بیشتر در سه سوی سادهلوحی (مانند فیلمهای آقای هالو و جایزه)، فرزانگی (مانند فیلم بوی پیراهن یوسف) و فرصتطلبی (مانند فیلم دیوانهای از قفس پرید) میگنجند؛ گو اینکه شخصیتهای متنفذ و قدرتطلب (مانند شخصیت قاضی شارع در سریال سربداران) هم از سوی او ایفا شده اند. دایره نقش آفرینیهایش هم صحه بر این ادعا میگذارد که برای او نقش کوتاه و بلند ملاک نیست بلکه کیفیتی مهم است که او از فیلم انتظار دارد. بر همین اساس در کارنامه نصیریان گاهی نقشهایی بدون اوج و فرود خاص هم دیده میشود که صرفا اهمیت فیلم و کارگردان، بازیگری چون نصیریان را به بازی در آن نقش متمایل کرده است. شخصیت هاشم در فیلم «خورشید» در دسته چنین نقشهایی قرار میگیرد.
نقشهایی که جای کار خاصی ندارند، در سناریو ساده دیده شدهاند و بازیگرش برای اجرای آن کار سختی پیش رو ندارد. اما نصیریان برای اینکه رد خود را در اجرای اين نقش هم برجای بگذارد به خوبی جنس آدمهایی چون هاشم را در جامعه شناسایی میکند و سویه فرصت طلبیهای چنین افرادی را در کنار بخشندگیها و گشاده دستیهای ظاهری آنها میبیند.
به واقع نصیریان برای آنکه هاشم را در فیلم «خورشید» دارای شناسنامه کند روی همین فرصت طلبی و بخشندگی ظاهری او مانور میدهد تا فرجام این شخصیت همسو با نتیجهگیری اخلاقی پایان فیلم باشد.
سرانجامِ شخصیتهایی از جنس هاشم که رَویهای استثماری را نسبت به افراد ضعیفتر از خود (در فیلم خورشید، کودکان کار) دارند به همانگونه که فیلم نشان میدهد خواری اجتماعی و دربند شدن است چرا که اساسا چنین شخصیتهایی ولو با نمایشهایی که از آزاد اندیشی و بخشندگی خود میدهند در اسارت افکار خود هستند. به واقع هاشم و مهندس امانی در فیلم «خورشید» با پوشش خیرخواهی، نیات فرصتطلبانه خود را مخفی میکنند و حمایتها و خوش رفتاریهایشان با کودکان کار تنها رویهای از افکار نهانی آنها برای رسیدن به اهدافشان است.
نصیریان به خوبی در همان حضور کوتاه میتواند درونیات هاشم را برای مخاطبان آشکار کند و بزرگی خود در عرصه بازیگری را بار دیگر در ایفای نقشی به ظاهر ساده و کماهمیت نشان میدهد.
منبع: مجله نماوا
نویسنده: نیما بهدادی مهر