پایگاه خبری تئاتر: اكنون غبار بیست و سومین جشنواره بینالمللی تئاتر دانشگاهی ایران فرونشسته است. دانشجویان با احساس خشم یا خرسندی در خانههای خویش ماوا كردهاند و در ذهن و عین به آینده چشم دوختهاند اما این شادان و ناشادان نشسته در غبار هر دو در یك امر مشترك هستند: ابهام و هر یك میخواهند كاری كنند؛ نمایشنامهای بنویسند، كارگردانی كنند، صحنهای بسازند و طرحی نو بیفكنند و به خشمها و ناامیدیهای خود عینیت ببخشند.
آنان چنان خشمگین اند که آثارشان نه درام و اثر هنری، سیاسی بلکه بدل به بیانیههایی شده است از برای ضدیتِ با فضای بسته. دانشجویان در این بیانیهخوانیهای صحنهای، در این آتراكسیونهای تهییجی و تبلیغی، برای توجیه خود نیز دستاویزهایی میجویند: تظاهرات دانشجویان فرانسه در مه 1968، همراهی با اعتصاب كارگران، شجاعت در بیان تكراریترین حرفهای سیاسی بر صحنه، همراهی با تحلیلها و قیاسهای اشتباهی كه یك بازیگر را با آیشمن مقایسه میكند و موارددیگری از این دست. ابهام بر ابهام افزوده میشود و منتقدان تئاتر نیز كه جزو هیات انتخاب نهایی آثار بودند، به جای تامل بر ساختار جشنواره و نسبتش با دانشگاه دچار سوءتفاهم هستند و تبدیل آثار دانشجویان به بیانیه و آتراكسیون را نمیبینند و تنها راهحلشان این است كه آرای داوران باید شفاف باشد و داوران باید در حضور دانشجویان اعلام رای كنند؛ یا آن بازیگر فرهیخته نیز از این تبدیل و استحاله اثر هنری به بیانیه دفاع میكند و گویا، در ذهن خود، بیانیههای موجود را همان مانیفست انقلابی ماركس و انگلس میپندارد كه كارگران را قهرمانان نوین تاریخ میداند اما از بد حادثه، برای این تحلیلگران و مفسران ایدئولوژیزده چنین چیزی در آثار پدیدار نمیشود و همه چیز در ذهن مبسوط این تحول خواهان بالقوه باقی میماند.
همه چیز یا سیاه است یا سپید و آرمان های انقلاب شان -كه محدود به صدور بیانیه و استحاله دادن آثار دانشجویان به بیانیه است- نه در تاریخ ایران جای دارد و نه در واقعیت پیچیدهای كه اكنون ایران را دچار چنین انسدادی كرده؛ بلكه آرمانهایشان تنها در كتابها و آثار متفكران بزرگ اندیشه چپ اروپایی یا امریكایی است؛ اما این ابهام، نه تنها در ذهن و افق پیشرو، بلكه در ساختار جشنواره نیز وجود دارد. داوران بخش صحنه كه تخصص و صلاحیت داوری آثار در بخشهای مختلف را ندارند - و تنها حسنشان این است كه چهرههای مشهوری هستند- برای نمایشنامهنویسی، طراحی صحنه و لباس، موسیقی، كارگردانی و ... تصمیم میگیرند. اما این تنها مشكل نیست بلكه پیشتر نیز، در زمان انتخابهای اولیه آثار دانشجویان، دیدهایم كه انتخاب گرانی با افكاری بس شگرف چنین تهییج میكردند كه كتابها را دور بریزید و عمل كنید.
حال وقتی تمام این موارد را در كنار نحوه برگزاری جشنواره میگذاریم که یکی از استادان دانشگاه آزاد و از مسوولان جشنواره - بنا به گزارشات دانشجویان- هتاکی میکنند و از اداره جمعی 100 نفره عاجز هستند؛ وقتی عاجزند كه در برابر خیل دانشجویان مشتاق پشت در مانده، حتی تلویزیونی بگذارند تا از دیدن تئاتر محروم نمانند؛ وقتی عاجزند كه سامانه فروش و تخصیص بلیت تئاتر را برقرار سازند، دیگر جای تعجب نمیماند كه در این فضای غبار گرفته و مبهم، آنچه استقرار ندارد، خرد است و علمی كه خرد را عینیت بخشد. اینگونه است كه ما به جای مشاهده اثر هنری كه موضوعش سیاست است اغلب با آثاری روبهرو میشویم كه سیاستزده هستند و هنر را نه به مثابه هنرهای زیبا و نه به عنوان فرمی سیاسی فهم میكنند و در نهایت امر بدل به بیانیههای ضعیفی میشوند كه صرفا میخواهند به گونهای خشم و استیصال خود را ابراز كنند.
در این وضعیت، تئاتر سیاستزده، تنها برای سازنده و سازندگانش كاركردی روانشناسانه دارد و آنان را لحظاتی در این زمانه مبهم پرآشوب دچار آزادسازی ذهنی میكند. اما اینكه هنر سیاسی باشد و موضوع خود را سیاست، مناسبات قدرت و مفاهیمی از این دست قرار دهد باید ابتدا هنر باشد تا بتواند مكانی برای عینیت بخشیدن به موضوعات سیاسی فراهم كند. از یاد نبریم آثاری چون «مرگ یزدگرد» نخست اثری هنری هستند و سپس بخشی از تاریخ سیاسی ایران را در فرم هنر مورد پرسش قرار دادهاند. این پرسشگری یكی از نكاتی است كه در اغلب آثار دانشجویان ناپدید شده است؛ گویی همگان ناظران و پاسخگویان همهچیزدانی هستند كه اكنون در بستر جشنواره و در سالنهای تاریك تئاتر باید پاسخهای گوهرین خود را آشكار كنند. جشنواره تئاتر دانشگاهی ایران كه بینالمللی بودنش سالهاست به محاق رفته و نه ملی است و نه دانشگاهی؛ بدل به نمایش آتراكسیونهایی شده است كه تهییج و تبلیغ را بر دانشگاهی بودن و علمگرایی ارجح دانستهاند. در این میان دانشگاهیان نیز خاموش هستند و در سكوت نظاره میكنند؛ اما ابهام، با نظاره كردن از میان نمیرود.
مدعای اصلی این گفتار این است كه «جشنواره بینالمللی تئاتر دانشگاهی ایران» با دانشگاه بینسبت شده است. برای طرح این مدعا ابتدا به مفهوم دانشگاه و علم میپردازم و سپس طرحی را پیشنهاد میكنم كه شاید بتواند با تغییر در ساختار و نحوه برگزاری جشنواره، امكان مناسبی را در اختیار دانشجویان و دانشگاهیان بگذارد.
دانشگاه كه ترجمهای است از واژه لاتینی تبار Unversity، از نظر واژهای، دلالت بر وحدت (Uni) و تبدیل شدن (Versus) دارد. به عبارتی دیگر دانشگاه مكانی است كه چندگانگیها در آن به وحدت میرسند؛ پس ضرورتا واجد تكثر است كه به طریقی باید این كثرت، وحدت پیدا كند یا در معنایی انضمامی بدل به امری واحد شود. اما آنچه تكثر را وحدت میبخشد، چیست؟ علم است. علم به عنوان عامل وحدت بخش رشتههای گوناگون. آنچه علم اغلب واجد آن بوده است را میتوان در چند مفهوم نشان داد: فرضیه، آزمایش، تجربه، تبیین، تئوری و در نهایت رویكردی انتقادی به خود و پیرامون خود. به زبان ساده، علم به عنوان یك ایده عینیت خود را از طریق این اعمال نشان میدهد و یكی از مهمترین كاركردهایش این است كه پیشفرضهای موجود در عالم ذهن انسان را به پرسش كشد؛ از همینرو به قول متفكرانی چون پوپر، كوهن و ... علم همواره به سوی آیندهای نامعلوم است و میكوشد ابهام و عدم تعین را به عینیت و آشكارگی درآورد. با وجود علم است كه چندگانگیهای مذكور میتوانند طرح پرسش و نسبت خود را با دیگر گونههای فكری و موقعیتهای انسانی بازتعریف كنند و در نتیجه در تاریخ استمرار یابند؛ اما علم در علوم دقیقه مانند ریاضیات و در علوم انسانی مانند فلسفه، علوم اجتماعی و هنر تفاوتهای مهمی با یكدیگر دارند.
مهمترین این تفاوتها، این است كه پیشفرضها در علوم انسانی مطلق نیستند. از آنجا كه انسان موجودی است در تاریخ و در حال «شدن» و در جغرافیا، فرهنگ و اندیشههای گوناگونی استقرار مییابد، پس نمیتوان حكمی قطعی و تردیدناپذیری نسبت به او روا داشت و این حكم را بهطور مطلق برای تمامی افراد انسانی در نظر گرفت. علم در این وضعیت، حركتی دیگر دارد و باید تفاوتها و شباهتها را توامان برای انسان «حاضر در تاریخ» در نظر بگیرد و عالمان نیز بكوشند تا منطقهای موجود در جهان ذهنی و عینی چنین انسانی را تبیین كنند. این تبیینها گاه حیطههای خطرناكی هستند، زیرا پیشفرضهای انسان را متزلزل میكنند و او را وامیدارند تا از عادات خود رها شود و آنچه زمانی ناپیدا بود را ببیند و خود را بازتعریف كند. بر این اساس، اگر فرضهای پیشین را بپذیریم، میتوان گفت كه علم در علوم انسانی برای تبیین روند هر دانش و مفهومی باید زمینه و زمانه آنها را در نظر بگیرد و در نتیجه آنچه در دیگر كشورها و دیگر فرهنگها رخ میدهد را معیاری مطلق برای معنایابی و فهم رویدادها، برای مثال در تاریخ و فرهنگ ایران، قرار ندهد. در مثالی سادهتر، لازم است كه در نگاه علمی به تئاتر ایران، منطق رخدادهای تئاتری در ایران موضوع اندیشه و بررسی قرار گیرند و تئوری حاصل شده از این بررسی، باید مصداقی در تاریخ تئاتر ایران داشته باشد. علم میخواهد منطق تحولات پدیدههای انسانی را تبیین و تئوریپردازی كند. اگر دانشگاه مكانی است برای عینیت یافتن علم، پس جشنوارهای كه میخواهد دانشگاهی باشد باید كه به این اصل مشترك دانشگاه (علم) پایبند بماند و آن را به عنوان امر بنیادین در نظر بگیرد.
بر این اساس در نگاهی گذرا به تاریخ تئاتر و درام در ایران میتوان یك ایده تكرار شونده را مشاهده كرد كه به نظر میرسد نمیتوان بیتوجه به آن به فهم درستی از منطق تحول درام و تئاتر در ایران دست یافت و آن اینكه، تئاتر و درام در ایران همواره سیاسی بوده و هست. از یك سو با ورود درام و تئاتر به ایران، به عنوان پدیداری مدرن مواجهیم كه برآمده از تحولات سیاسی در زمانه نوین است و از سوی دیگر با موضوعات سیاسی آشكاری كه فرم درام ایرانی را تاكنون ایجاد كردهاند. درام و تئاتر در ایران برخلاف یونان و دوران مدرن غرب، نه ریشه آیینی دارد و نه مبتنی بر بازگشت به یونانمآبی است، بلكه از همان اوان مبتنی بر سیاست و مدرنیته آشكار میشود. همچنین مهمترین نمایشنامههای نوشتهشده از «آخوندزاده» تا «رضاییراد» این نكته را بر ما آشكار میكنند كه موضوعات و مفاهیم سیاسی - اعم از مفاهیمی چون قانون، عدالت، آزادی، سنت، تجدد، غربستیزی، شرقگرایی، باستانگرایی، منازعات طبقاتی، انقلاب، اصلاح دینی و...- حضور تاثیرگذاری در درامهای ایرانیان دارند؛ بهطوری كه میتوان گفت درام حول این مفاهیم صورت مییابد.
آخوندزاده درام را امكانی برای متمدن ساختن (آشنا كردن با تمدن جدید غرب) ملت ایران میدانست و رضاییراد درام را به مثابه امكانی برای تجربه، فهم میكند. درام و تئاتر در نحوه بروز و ظهور تاریخیاش، بیش از آنكه با مسائل و مفاهیم ارسطویی یا ضد ارسطویی درام درگیر باشد بیشتر با مفاهیم مذكور تنیده شده و فرم روایت و عینیت یافتن خود را در نسبت با آنها پیدا كرده است. این نكته نشان میدهد كه مفاهیم سیاسی تقدم بر مفهوم امر زیبا دارند؛ بیهوده نیست اگر بگوییم كه درام و تئاتر در ایران ذاتا سیاسی هستند و مفهوم تئاتر سیاسی، آنگونه كه در غرب قرن 20 صورتبندی میشود، تركیبی است مضاف. اگر چنین فرضی را بپذیریم، علم تئاتر در ایران باید به تبیین منطق تحول تئاتر در ایران بپردازد و چنین علمی نمیتواند تئاتر را از سیاست، جدا در نظر بگیرد. طبیعتا این امر، متفاوت است با تقلیل آثار به بیانیههای سیاسی و ایدئولوژیزده؛ بالعكس باید به درام و تئاتر سیاسی اندیشید و راهكاری برای تبیین و عینیت بخشیدن به آن یافت.
جشنواره تئاتر دانشگاهی ایران برای آنكه بتواند با ایران و دانشگاه نسبت بیابد، لازم است كه رویكردی علمی به آثار داشته باشد و خط مفارق محكمی میان خود و دیگر جشنوارههای ملی و بینالمللی ایجاد كند. بر این مبنا اكنون پیشنهاد خود را برای دستیابی به فرمی دیگر از جشنواره تئاتر دانشگاهی ارایه میكنم.
1- ایران و دانشگاه موضوع اصلی جشنواره باشند
چه بسیارند دانشجویانی كه اثری مینویسند یا اثری از نمایشنامهنویسان غیرایرانی را برمیگزینند و به هر دلیلی تمایل دارند با بازنویسی، اقتباس و دراماتورژی، ایدههای خود را روی صحنه به اجرا بگذارند اما طبیعتا به دلیل كمبود آگاهی از موضوعات تاریخی و تكنیكهای اجرایی، در فضایی انتزاعی و ناكارآمدی قرار میگیرند. جشنواره میتواند با بهكارگیری افراد متخصص در مراحل شكلگیری ایده آثار دانشجویان، دخیل شود و آن ایدهها را در نسبت با ایران و وضعیتهای تاریخی قرار دهد.
2- تخصصگرایی در عوامل انسانی آثار
اغلب آثار نمایشی كه در بخش اصلی جشنواره حضور مییابند، متشكل از نمایشنامهنویس، كارگردان، بازیگر و طراح صحنه و لباس هستند. لازم است به منظور توجه به تخصصگرایی و گرایشات موجود در رشته تئاتر، دانشجویان در جایگاه ویژه خود قرار گیرند و با یكدیگر در ساختن اثر هنری تعامل داشته باشند. برای مثال فردی كه كارگردانی میكند لازم است دانشجوی گرایش كارگردانی باشد یا تجربیاتی در این زمینه داشته باشد؛ دیگران نیز به همین ترتیب.
3- روزآمد شدن بخشهای جشنواره
با توجه به علاقه روزافزون دانشجویان و اساتید به پژوهشهای بینارشتهای و تعدد زمینههای اجرا، به نظر لازم میرسد كه اجراهای جشنواره به بخش صحنهای محدود نباشد و در زمینههایی چون تئاتر كاربردی، پرفرمنس، تجربی تمهیدات لازم اندیشیده و برای هریك بخشهای مجزایی در نظر گرفته شود كه مجزا از دیگر بخشها مورد ارزیابی قرار گیرند. لازم به ذكر است كه با اضافه كردن بخشهایی همچون پرفرمنس كه ماهیتی بینارشتهای دارد، میتوان دانشجویان دانشكدههای تجسمی را نیز به مشاركت طلبید و حیطه نفوذ تئاتر و اجرا را گسترده كرد.
4- تبیین مفاهیم آثار
هر اثر راهیافته به جشنواره دارای مفاهیم یا مفهوم بینادینی است؛ مفاهیمی كه سیاسی، اجتماعی، روانشناسی یا... هستند. این مفاهیم چگونه عینیت مییابند و مورد تفسیر قرار میگیرند؟ برای مثال در جشنواره گذشته، آثاری را شاهد بودیم كه خشونت و استبداد مفاهیم مندرج در آنان بودند. متاسفانه به دلیل عدم دقت در تحلیل مفاهیم و ناتوانی در عینیت بخشیدن به آنها، ایده اصلی آثار نیز به بیراهه رفت؛ بهطوری كه خشونت و مرگآوری «ریچارد سوم» به قتل از طریق بوسه فروكاسته شد یا روایت درد جسمانیای كه مستبد بر قربانی خود وارد میآورد و بدن او را مثله میكند به پاشیدن چند قطره رنگ سیاه استحاله یافت. مفاهیمی كه بر بدن اثر میگذارند و روی آن عینیت مییابند در فضای صحنه بیاثر میشوند. این نشان میدهد كه معنا و چگونگی مفاهیم در آثار دانشجویان باید مورد بررسی قرار گیرند و راههای اجرایی برای عینیت بخشیدن به مفاهیم به آنان پیشنهاد شود. از همینرو حضور مشاوری كه بتواند موضوعات تئوریك آثار و در نهایت نحوه اجرای آنها را پیشنهاد دهد، لازم و ضروری است و میتواند دانشجو را از تحلیل و اجرای ناقص دور كند.
5- اجرای آثار
اجرای آثار دانشجویان نباید محدود به اجرای یك الی دو ساعته شود. پیشنهاد میشود پس از اجرای اثر و پس از مدتی استراحت، عوامل گروه (نمایشنامهنویس، كارگردان، بازیگر و ...) بر صحنه حضور یابند و در حضور تماشاگران فضایی همچون لابراتوار ایجاد شود و عوامل گروه زیر نظر فردی متخصص به رفع اشكالات در بازیگری و كارگردانی و... بپردازند. چنین فرد متخصصی میتواند برای مثال به شیوه خود و بر اساس ایده كارگردان اثر، صحنه یا صحنههایی از نمایش را در حضور تماشاگران كارگردانی كند و آموزش و پیشنهادهای اجرایی لازم را به هنرمندان دانشجو ارایه دهد.
6- نقد و بررسی آثار
حضور منتقدان با رویكردهای متعارض میتواند آثار دانشجویان را مورد سنجش قرار دهد. پیشنهاد میشود كه برگزاری این جلسات به صورت تعاملی با دانشجویان صورت بگیرد و نظر آنان نیز مطرح و شنیده شود.
7- انتخاب بازبینها و داورها
این هیاتها باید متشكل از افرادی باشند كه در زمینههای تئوریك و عملی صلاحیت علمی و دانشگاهی دارند و بر مبنای ایدههای دانشجویان و در جهت كمك به پرورش و تحقق یافتن آن ایدهها اقدام به انتخاب آثار كنند. داوران جشنواره، در هر مرحله، میتوانند با پیشنهاد دبیرخانه جشنواره و با رایگیری از دانشجویان انتخاب شوند.
8- بررسی و تبیین آثار
جشنواره میتواند نه تنها به عنوان امكان ارایه آثار دانشجویان بلكه پلی میان دانشگاه و دانشجو نیز باشد. پیشنهاد میشود با كمك اعضای انجمنهای تخصصی در دانشكدههای تئاتر، گزارشی تحلیلی از آثار دانشجویان تهیه و نتیجه این گزارشها برای مدیران گروه دانشكدههای تئاتر ارسال شود. بدین طریق مدیران گروه و اساتید و مدرسان دانشكدهها از نقاط ضعف و قوت آثار دانشجویان و نیز موضوعات و مسائل آنها بهتر آگاه میشوند و میتوانند برای بهتر شدن برنامههای درسی و كلاسی خود از این گزارشها سود جویند.
9- كارگاههای مربوط به علوم انسانی و اجتماعی
با توجه به علایق دانشجویان به موضوعاتی كه جدای از هنرهای زیبا هستند و همچنین رشد چشمگیر مباحث بینارشتهای در دانشكدههای تئاتر و نیز روند تاریخی تئاتر در ایران كه همواره با موضوعات سیاسی و اجتماعی پیوند داشته است، برگزاری كارگاههای تئوریك در باب مفاهیم بنیادین سیاسی و اجتماعی و نسبت آنها با هنر و به خصوص تئاتر ضروری مینماید. از سوی دیگر، با دعوت از اساتید و پژوهشگران علوم انسانی و اجتماعی، جشنواره میتواند در جلب نظر دانشجویان دیگر رشتهها به تئاتر سودمند واقع شود.
پیشنهادات فوق الزاما بكر و نوآورده نیستند. برخی از آنها در دورههای پیشین اجرا شدهاند و برخی دیگر نه. هدف تنها طرح موضوعی است بنیادین از برای تصدیق و تعریف منافع عمومی دانشگاهیان.
منبع: روزنامه اعتماد
نویسنده: عرفان ناظر