پایگاه خبری تئاتر: تئاتری كه دست به بازسازی و بازنمایی واقعیت جامعه میزند، تئاتری است كه ارتباط و تعامل با شهروندان جامعهاش را محدود به سالنهای نمایش نكرده است و نمیكند. این تئاتر با بازتاب حقایق تلخ و در عین حال واقعی جامعه، سویهای از تئاتر اجتماعی همچون ژانر اجتماعی سینما را پدید میآورد كه آینه تمام قد و نما از زندگی اجتماعی افراد میشود.
بررسی سبك زندگیهای مختلف كه از پی روایت آنها، معضلات و آسیبهای اجتماعی روی صحنه میآید، تكلیفی برای این گونه تئاتری میشود. نمایشهای معاصرسازی شده كه به پرداخت زندگی در حاشیههای شهری یا معطوف به طبقه خاصی شده، به طور جد دغدغههای خود را با مخاطبانش در میان میگذارد تا بتواند سهم خود را در روشنگری و شفافسازی بیشتر از آنكه در قالب موتیف هنری تعریف گردد، در چارچوب رسانهای اطلاعرسان ایفا كند. این روزها پردیس تئاتر شهرزاد میزبان نمایشی است كه عنوان آن محلهای نامآشنا از شرق تهران را دستمایه روایت خود قرار داده است.
محلهای در اطراف تهرانپارس كه تا قبل از سال 1379 با آلونكهای برپا شده در آن خاك لمیزرعش به یكی از قطبهای توزیع مواد مخدر و جرایم متنوع دیگر شهره شده بود، حال اینبار آدمهایش موضوع نمایش «خاك سفید» شده است. نمایش «خاك سفید» به نویسندگی «محمود احدینیا» و كارگردانی «محمدرضا هلالزاده» با پرداخت مناسب از این مكان مخوف و ساكنان اراذل و اوباش آن و روابط بین خرد باندهای مافیایی قاچاق آن، به خوبی توانسته بین متن و زمینه تاریخی و زمانه حال پل بزند. شخصیتهای شبیهسازی شده این نمایش شاید وجود خارجی نداشته باشند یا دیگر در قید حیات نباشند یا لااقل سبك زندگی آنها دیگر اینچنین تبهكارانه نباشد، ولی درك شایسته نویسنده و كارگردان اثر از پیشینه تاریخی این ناكجاآباد، باعث شده صدای پیشینیانی زنده شود كه ورای زندگی جاهطلبیشان، بدبختی و تكدیگری آنها دل هر مخاطبی را به درد آورد.
شخصیتهایی چون هادی (با بازی مهدی صباغی)، روحی (با بازی فرید رحمتی) و سرور (با بازی میلاد معیری) در این نمایش رئالیسته بومی شده، با آن محل اسكان لابیرنت و معماگونهشان، لیان شامپویی را تداعی میكند كه از هر سوراخ و حجره منزلگاه آنها خلاف و جرم سر باز میزند. طراحی صحنه هم، همراستا با این موضوع، جزیرهای در این جزیره یعنی خاك سفید شكل داده است كه ساكنان آن با آنكه سر سفره هم مینشینند ولی همچون كاراكتر روحی غربتیوار با یكدیگر عمل و رفتار میكنند. دیوارهای رنگ و رو رفته، پردههای آویزان چركین، موكتهای چند تكه و غیرمتقارن، پشتیهای بیقاعده و پراكنده، یخچال خالی از خوردنی و چند پوستر تفاخرآمیز از هنرپیشه، خواننده و فوتبالیست، همه و همه حاكی و نمایهای از درون تهی شده افراد مقیم این چاردیواری دود گرفته است. در واقع میتوان گفت كه ظاهر این اقامتگاه مفلسانه، به باطن این شخصیتها بسیار نزدیك است؛ مكانی كه بزرگی و قلدری میكند و در عین غرورآفرینی، تعفنآمیز و رقتبار است!
نمایش «خاك سفید» نمیخواهد تنها نان قصه اصلیاش را بخورد و با استفاده از خردهداستانهایش رنج شخصیتهای فرعی داستان را با سوزن سرنگ به رگهای مخاطب این نمایش تزریق میكند و همین اضافه شدنهای درامهای دیگر موجب میشود كه نمایش از ریتم نیفتد و نمایش ضرباهنگ لازم را تا انتها حفظ كند. بنابراین مخاطب این نمایش پا به پای تكتك پرسوناژهای «خاك سفید» با شادی و غمهایشان و همچنین آسیبهای تجربه كردهشان همدلانه همراه میشود. میخواهد شخصیت خرده خلافكاری مثل اصغر (با بازی علی پویا قاسمی) باشد كه در پیلهای از رخوت خلسه و ذلت و خمودگی مصرف مواد مخدر و نرسیدن به یك عشق قدیمی و عادت به دزدی تنیده است، یا شخصیت نوچهای مثل نقره كه با آنكه مجبور است خود را به صورت كاراكتری با نقص عقلی نمایش دهد، ولی نقش دانای كل در این سرای جاهلیت را ایفا نماید. گویی در این ویرانكده هركس قرار است دیگری را بازی دهد و به بازی بگیرد! بازیهای فرا واقعگرایانه بازیگران در این نمایش، باعث میشود كه فسادها و نابهنجاریهای فراموش شده در این جغرافیا بار دیگر جان بگیرد. آدمهای نمایش «خاك سفید» با آنكه فریبكار و غیرقابل پیشبینی جلوه میكنند، ولی وجه دیگر رفتاری خود را به صورت وفادار و خانوادهدوست و همچنین انتقامجو ابراز میدارند. شخصیتهایی كه ممكن است در سلسلهمراتب پدرخواندگی نسبت به هم دچار پیشداوری شوند، ولی باز هم پشت یكدیگر هستند و یكدیگر را نمیفروشند.
برادركشی كه تم اصلی این نمایش است، عاملی میشود كه داستان به نحوی به سمتی پیرنگ خود را پیش برد كه شخصیت «هادی» برادر بزرگتر خود را به خاطر قتل برادر ارشد خانواده كه سركرده باند نیز هست، از مجازات اعدام عفو كند و ببخشد. ولیكن این كنش رفتاری سطح رویه داستان است و تماشاگر با غافلگیری انتهای نمایش در مییابد كه پشت این موضوع، قضیه چشم در برابر چشم یا قانون مقابله به مِثل مستتر است. آسیبی كه به قربانی یعنی هادی رسیده است، او را مجاب به مجازات و تسویهحساب شخصی با برادرش كرده و حاضر شده است كه تمامی تهمت و افتراها را در قبال عدم قصاص برادر به جان بخرد.
از این رو تنش و تمپو پایانبندی نمایش كه با منازعه دو برادر همراه میشود با پخش صدای اذان به اوج خود میرسد و یك فضای پارادوكسیكال را در جدال بین شر و شرتر به وجود میآورد. نمایش «خاك سفید» از این جهت قابل تامل است كه تاثیرپذیری خانواده و جامعه بر افراد را از یكدیگر سوا نمیكند و هر دو را با یكدیگر بُر میزند. آنچنان كه برای تماشاگر سوال ایجاد میكند كه خان شدن امثال «محمود» و عواقب آن در خانواده بیشتر ترسناك میشود یا در جامعه! و بعد از آن «قابیل، هابیل را كی و چرا كشت؟» چندان حائز اهمیت نیست.
///.
منبع: روزنامه اعتماد
نویسنده: آریو راقب كیانی