نمایش علی کرسی زر نمونه‌های آشنایی در ادبیات دراماتیک شرق اروپا دارد. آثار نویسندگانی چون هاول و مروژک نمونه‌های موفقی بودند برای بازنمایی زیستی که با پارازیتی به نام کمونیسم از وضعیت عادیش خارج شده بود و این بی‌منطقی ابزوردگونه توسط مردم زیست می‌شد.

پایگاه خبری تئاتر: در زبان اهالی چک، زادگاه کافکا، عبارتی وجود دارد دال بر ابزوردبودگی وصف‌ناپذیر که در برابر منطقی بودن و خردورزی عرض اندام می‌کند. این عبارت kafkarna است.

از زمانی که کافکا در جهانی واقع‌گرا یک پارازیت وارد کرد تا واقعیت همیشگی غیرمنطقی به نظر آید، نویسندگان بیش از گذشته جهان خود را kafkarna کردند. پینتر و هاول و کانتور، میراث‌داران این عبارت بودند. جهان درام آنها ظاهر واقع‌گرایانه داشت، اما هیچ چیزی منطقی به نظر نمی‌آمد، با این حال چنان این وضعیت کافکایی باورپذیر بود که آرام آرام مابه‌ازای واقعیش را در جهان اطراف خود می.یافتیم. «فرایند» هم قصد دارد در چنین مسیری باشد، می‌خواهد از کافکا عاریه بگیرد و خود را مصداق بارز kafkarna بسازد. مردی در یک زندگی کاملاً عادی با یک اختلال اعصاب خردکن گرفتار می‌شود، چیزی شبیه «محاکمه» کافکا. مرد در این بازی بی‌منطق، همه چیزش را از دست می‌دهد او در یک «فرایند» احمقانه اسیر می‌شود.

نقد نمایش فرآیند

نمایش علی کرسی‌زر نمونه‌های آشنایی در ادبیات دراماتیک شرق اروپا دارد. آثار نویسندگانی چون هاول و مروژک نمونه‌های موفقی بودند برای بازنمایی زیستی که با پارازیتی به نام کمونیسم از وضعیت عادیش خارج شده بود و این بی‌منطقی ابزوردگونه توسط مردم زیست می‌شد. نویسندگان گرفتار جهان کمونیسم تلاش می‌کردند با شوخ‌طبعی این وضعیت را بازنمایی کنند. حماقتی که روی صحنه بازتولید می‌شد و مخاطب بابتش لبخند تلخی می‌زد. اما «فرایند» فاقد چنین شوخ‌طبعی است. آدم‌های نمایش - که نیمچه شباهتی به شخصیت‌های فیلم «انگل» دارند- روی صحنه منجمد می‌شوند، کمتر حرکت می‌کنند و بیشتر روی صندلی‌های خود میخکوب می‌شوند. این تنها آقای کا - که ارجاعی است به کافکا- پویایی در صحنه دارد که البته آن هم دال بر بیهودگی زیست اوست، دور باطل‌هایی که نابودش می‌کنند. این فقدان شوخ طبعی مخاطب را کمی آزار می‌دهد، نوعی خشونت درون خودش دارد که نمی‌گذارد مخاطب کمی با واقعیت روی صحنه فاصله بگیرد، او به دنبال مابه‌ازای ماجرا می‌گردد و احتمالاً خودش را در کا می‌یابد. آن هم در این وضعیت سیاسی و اجتماعی که دیگر چیزی به نام حریم وجود ندارد. نمایش چنان سردی به جان مخاطب می‌اندازد که گویی خشمش از نظام حریم‌شکن امروز را بر سر مخاطبش خالی می‌کند. به مخاطبش فرصت نفس کشیدن نمی‌دهد، یک پاساژ که در میان آن همه سیاهی گیج‌کننده، لبخندی بزند. «فرایند» یک چیزی را فراموش می‌کند، اینکه سیستم حریم‌شکن چیزی بیرون از ما نیست.

نقد نمایش فرآیند

ما آدم‌ها خود این سیستم را می‌آفرینیم و سیستم محصول جمع است. پس این حریم‌شکنی بیرون ما نیست. حتی بیرون سازندگان «فرایند» هم نیست. آنها با مخاطب شریک در این گناه همدردی نمی‌کند. در عوض به نظر می‌آید در جایگاه عاقل، خودش را از ماجرا کنار می‌گذارد و تطهیر می‌شود. مخاطب در برابر عصر منفعل می‌شود و محکوم بدون دفاع صحنه را ترک می‌کند. او مجذوب اثر می‌شود، اما راه‌حلی در جیب ندارد. او مایوس می‌شود و نمایش روزنه‌ای امید برایش ترسیم نمی‌کند. شاید اینجا داریو فو لازم می‌شود که خودش هم بخشی از افتضاح شکل گرفته می‌شود. ما همه در این ابزورد زیستی شریکیم.

///.



نویسنده: احسان زیورعالم