واقیعت جایی بیرون دیوارهاست. طبقه جایی تعریف می‌شود که نمی‌بینیم. جایی که آدم به آدم نمی‌رسد. «میز» به سادگی این وضعیت را بازنمایی می‌کند، به سادگی.

 پایگاه خبری تئاتر: همیشه ورد زبان ماست که دنیا کوچک است. دنیایی که از کوچکی شاید در آن شاید کوه به کوه نرسد؛ اما آدمی به آدمی خواهد رسید. حالا این دنیا قرار است چگونه بازنمایی شود؟ شبیه چیزی که هر روز می‌بینیم یا استعاره‌ای هجوآمیز که حداقل دلمان را خنک کند؟ در این روزها که واقعیت دردناک‌تر از دیروز است، حداقل برای خود من دیدن آن وجه هجوآمیز جذاب‌تر است.

تصاویر کنایی از نظمی حقنه شده به ما. اینکه جهان همین است که در واقعیت بیرونی مشاهده می‌کنیم و نمایش «میز» واجد این کنایه است. جهان بیرونی را به سخره می‌گیرد. مناسبات خانوادگی و طبقاتی را دگرگون می‌کند. خانواده‌های سنتی که کاسبی خانوادگی آنها در هستی کوچکشان، با حضور مرد کارگری آشنازدایی می‌شود. مردی که در میان جدال برای بقای خانواده و تغییر راس هرم کار می‌کند. خانواده محصور در کنش‌های محدود، شبیه به انگل‌های هستند که از هستی مرد کارگر، زیست می‌کنند. اما همه چیز در پایان نمایش رقم می‌خورد. پدر تاجش را از دست می‌دهد و پسر به شکرانه تکه سیب‌زمینی گاز خورده‌ای به کارگر می‌دهد، اما نمایش تمام می‌شود. مردی وارد می‌شود و همان ابتدا سیب‌زمینی را برمی‌دارد تا دکور را جمع کند و سالن را برای نمایش بعدی تخلیه کند. کارگر بدون گازی بر سیب‌زمینی می‌ماند و مایی که شاید با لبخند از سالن خارج می‌شویم.

نقد نمایش میز

میز به سادگی نشان می‌دهد در این جهان چطور نیروی کار بازنده است و البته این خانواده به جا مانده از نزاع نیز بازنده است. خیال می‌کند واجد قدرت است و جهانش اما کوچک می‌ماند. آدم باید به آدم برسد و آنان در این توهم می‌زیند. باور هرچند بی‌منشا، حقنه می‌شود. خیال می‌کنند در یک نظام طبقاتی می‌توانند صاحب قدرت شوند، اما این قدرت هم خیالی است. واقیعت جایی بیرون دیوارهاست. طبقه جایی تعریف می‌شود که نمی‌بینیم. جایی که آدم به آدم نمی‌رسد. «میز» به سادگی این وضعیت را بازنمایی می‌کند، به سادگی.

///.



نویسنده: احسان زیورعالم