برخی از فیلم‌ها می‌توانند تحولات بزرگی را ایجاد نمایند. از آنجایی که امسال سالی است که فیلم «هویت بورن» بیست ساله می‌شود، تحلیل فیلمی که توانست بستر لازم را برای ساخته شدن محبوب‌ترین فرنچایزهای قرن حاضر ایجاد کند و جان تازه‌ای به فیلم‌های اکشن فرسوده‌ی دهه‌ی نودی ببخشد، چندان خالی از لطف نخواهد بود.

چارسو پرس: در اوایل دهه‌ی ۲۰۰۰، فیلم‌های زیادی شبیه به «جنگ ستارگان»، «هری پاتر» و ارباب حلقه‌ها» ساخته شدند که از وجود داستان‌های علمی-تخیلی و فانتزی منحصربه‌فردی بهره می‌بردند و حتی چیزی شبیه به دنیای مارول هم در ذهن کسی نمی‌گنجید. اما چندی نگذشت که ستارگان اکشن و تم‌های دهه‌ی ۹۰ از دید مخاطبان، خسته کننده به نظر آمدند.

فیلم «تلفات جانبی» آرنولد شوارتزنگر در اوایل سال ۲۰۰۲ اکران گردید و بدون اینکه بتواند تاثیر خاصی بر مخاطبان بگذارد از یادها ناپدید شد. دوران تصدی پیرس برازنان در نقش ۰۰۷ نیز دیگر به پایان رسیده بود و مجموعه فیلم‌های باند دیگر مانند قبل طرفدار نداشتند. این امر در فیلم «وقتی دیگر بمیر» که نتوانست به هیچ وجه توقع طرفداران مشتاق را برآورده کند به اوج خود رسید. به‌علاوه تلاش برای احیای فرنچایز جک رایان تام کلنسی که نقش اول آن را بن افلک، بر عهده داشت نیز به شکست انجامید.

فیلم «هویت بورن» که بر اساس رمانی از رابرت لودلوم محصول سال ۱۹۸۰ (این رمان پیش‌تر به صورت یک فیلم تلویزیونی در آمده بود که در آن ریچارد چمبرلین نقش اصلی را بر عهده داشت)، ساخته شده بود به نظر می‌رسید که یک فیلم جاسوسی همراه با صحنه‌های اکشن خسته کننده باشد. با این حال، ستاره‌ی جوان آن، کارگردانی بی‌نظیر داگ لیمان و برداشت منحصربه‌فرد تونی گیلروی، فیلم‌نامه ‌نویس معروف، سبب ایجاد فرمولی برنده شد که پایه و اساس لازم برای سایر فرنچایزهای اکشن را فراهم کرد.

فیلم هویت بورن

در بخش اول، جیسون بورن (با بازی مت دیمون) که دچار فراموشی شده از دریایی در نزدیکی مارسی از آب بیرون کشیده می‌شود و با کمک ماری (با بازی فرانکا پوتنته) به دنبال سرنخ‌هایی است تا به هویت واقعی خود پی ببرد. وقتی بورن درمی‌یابد که یک قاتل سریالی حرفه‌ای است، متوجه می‌شود که توسط سیا و روسای این سازمان، تحت تعقیب قرار گرفته و در معرض خطر بزرگی قرار دارد.

بی‌شک بهترین دارایی «هویت بورن» دیمون است که توانست خود را به عنوان لیدر یک فیلم اکشن به مخاطبان بشناساند. هر چند پیش از آن، هنر بازیگری دیمون پس از ایفای نقش در «ویل هانتینگ نابغه» و ایفای نقش‌های مکمل در «نجات سرباز رایان» و «۱۱ یار اوشن»، به خاطر عدم محبوبیت این فیلم‌ها و کاراکترهای مورد نظر زیر سوال رفته بود. در حقیقت در بین تمامی نقش‌هایی که او در آن‌ها ظاهر شده تنها کاراکتر دلسوز و مهیج او در فیلم «آقای ریپلی با استعداد» بود که توانست توجه مخاطبان را جلب نماید

اما این شکست‌ها سبب نشد که دیمون دست از تلاش بردارد بلکه او با انگیزه‌ای بیشتر از قبل به ایفای نقش در فیلم «هویت بورن» پرداخت و توانست با خونسردی بی‌نظیر خود و درک غرایز قاتل و نمایش آن‌ها به مخاطب، توجه تماشاگران را جلب نماید. بورن در آستانه‌ی دستگیری وقتی که بر روی نیمکت پارکی در زوریخ نشسته، به راحتی دو افسر پلیس را از پای در می‌آورد. پس از آن او در سکانسی دیگر به میان انبوهی از نیروهای امنیتی سفارت آمریکا پای می‌نهد، سه نگهبان را به راحتی از سر راهش برمی‌دارد و در حالی که با انبوهی از نیروهای پلیس در جدال است حتی خم به ابرو نمی‌آورد. چنین صحنه‌هایی آن هم اندکی پس از حادثه‌ی یازده سپتامبر، توانست توجه مخاطبان را به شدت جلب کند زیرا با موضوع روز همخوانی داشت و کاراکتر دیمون نیز کاراکتری کاریزماتیک بود.

اگرچه بورن از این که متوجه شده یک قاتل سریالی است عذاب می‌کشد، اما استعدادهای باورنکردنی‌ای که از آن‌ها برخوردار شده باعث شدند که کاراکتری همانند ماتریکس را به تماشاگران نشان دهد. با این وجود تمایز بورن با کاراکتر ماتریکس در این امر نهفته است که قدرت‌های شخصیت ماتریکس ۱۹۹۹ بیشتر تخیلی و غیرواقعی به نظر می‌رسند، حال آنکه هنرهای رزمی کاراکتر «هویت بورن» بیشتر بر پایه‌ی واقعیت بنا نهاده شده‌اند. بورن در آپارتمانی در پاریس با یک قاتل روبرو می‌شود و از هر چیزی که دم دستش هست از جمله یک خودکار برای مبارزه با او و شکست دادنش استفاده می‌نماید.

فیلم هویت بورن

نزاعی که در بینشان به راه می‌افتد سریع و در عین حال بی‌رحمانه است. بورن در هر نزاعی که وارد می‌شود به سرعت دست بالا را می‌گیرد و در آن نزاع پیروز می‌شود. دیمون این لحظات خشونت آمیز را به زیبایی هر چه تمام‌تر بازی می‌کند و کاراکتری باور نکردنی را به مخاطبان نشان می‌دهد که در برخی صحنه‌ها از شخصیت ضد و نقیضی بهره می‌برد.

عامل دیگر موفقیت «هویت بورن» وجود کارگردانی نظیر لیمان است. در حالی که پل گرین گراس، در دو دنباله‌ی بعدی با استفاده از یک دوربین دستی توانست جلوهی بهتری به فیلم ببخشد، لیمان توانست صحنه‌ها را به نحو طبیعی‌تر و مخاطب پسندتری فیلم‌برداری نماید. درست همانند بسیاری از درام‌های دهه‌ی ۹۰ مانند «NYPD آبی» در این فیلم نیز از تکنیک دوربین متزلزل (معمولا این تکنیک توسط منتقدان مورد انتقاد قرار می‌گیرد)، استفاده شده اما میزان استفاده از آن در این فیلم با فیلم‌های امروزی قابل مقایسه نیست.

در لحظات مرگبار و سکانس‌های کشنده‌ی فیلم، یعنی همان صحنه‌هایی که در هتل‌ها و لابی‌های اداری اتفاق افتادند، از دوربینی برای فیلم‌برداری استفاده شده که دائما در حال چرخش است و لذا این سکانس‌ها می‌توانند مخاطب را اندکی عصبی کنند و تاثیر شگرفی بر روی او بگذارند. اما از منظری دیگر، برخی دیگر از سکانس‌ها آن‌چنان حس واقع گرایی خاصی را در درون خود دارند که مخاطب به هیچ وجه نمی‌تواند تصور کند که آن‌ها ساختگی هستند. به‌علاوه استفاده از لوکیشن‌های اروپایی و تعقیب و گریز با ماشین در خیابان‌های پاریس که داستان‌های دزد و پلیس کلاسیک را در ذهن مخاطبان زنده می‌کنند، نیز توانستند به شدت چشم نواز باشند.

علاوه‌براین حضور کارگردانی همچون الکساندر ویت برای فیلم‌برداری بخش دوم فیلم سبب شد که مخاطبان شاهد یک تعقیب و گریز عالی و هیجان انگیز باشند که خون را در رگ‌هایشان به جریان می‌اندازد. در حقیقت می‌توان دی ان ای کارهای اولیه لوک بسون را در «هویت بورن» به وضوح مشاهده کرد، به‌علاوه این فیلم از صحنه‌های اکشن منحصربه‌فردی به سبک فیلم‌های هندی که تنها در فیلم «بدو لولا بدو» تام تایکور به چشم می‌خورد بهره می‌برد و روح عدالت خواهی‌ای را که معمولا در فیلم‌های اروپایی وجود دارد به مخاطب القا می‌کند. این فرنچایز به روایت داستانی می‌پردازد که موضوع اصلی‌اش را مضامین گناه و رستگاری تشکیل داده‌اند و همین‌ها سبب شده‌اند که «هویت بورن» یکی از بهترین فیلم‌های اکشنی باشد که تاکنون ساخته شده است.

و اما در دنباله‌های واقع ‌گرایانه‌ای که بعد از این فیلم تولید شدند کار کارگردانی بر عهده گرین گراس بود و لذا می‌توان گفت که این فیلم‌ها توانستند او را به عنوان کارگردان کلیدی فیلم‌های اکشن هوشمند دنیای پس از ۱۱ سپتامبر (فیلم‌هایی نظیر یونایتد ۹۳ و کاپیتان فیلیپس) معرفی نمایند. بنابراین از آنجایی که هویت بورن فیلمی به شدت موفقیت آمیز و منحصربه‌فرد بود، میراث آن در سایر فرنچایزهایی که پس از این فیلم ساخته شدند باقی مانده و لذا به وضوح می‌توان شاهد تاثیری بود که این فیلم بر فیلم‌های بعد از خود داشته است.

فیلم هویت بورن

باند، مهم‌ترین فرنچایزی است که از تولید فیلم «هویت بورن» سود برده زیرا این فرنچایز توانست در سال ۲۰۰۶، دنباله‌ی کازینو رویال را تولید نماید که نقطه‌ی عطفی در این فرنچایز به حساب می‌آید و به جرات می‌توان گفت سبب نجات آن شده است. در حقیقت حضور دنیل کریگ در نقش باند که هویت این کاراکتر را در طول پنج فیلمش تا حد زیادی زیر سوال برد، حاصل ساخته شدن فیلمی مانند هویت بورن است. فیلم «ربوده شده» در سال ۲۰۰۸ (که داستان آن توسط بسون نوشته شده) توانست طرفداران اکشن را با یک قهرمان منحصر به فرد و مجموعه‌ی بسیار خاصی از مهارت‌های او آشنا کند و از این طریق افراد بیشتری را جذب ژانر اکشن نماید.

در این فیلم، لیام نیسون در نقش کاراکتری دوست ‌داشتنی حاضر شده که ناگهان به یک ماشین کشتار جمعی تبدیل شود. به‌علاوه از جمله فیلم‌هایی که بعد از «هویت بورن» ساخته شدند می‌توان به فیلم «جان ویک» کیانو ریوز اشاره کرد که در سکانس‌های مبارزه‌ی آن تا حد زیادی از وسایلی استفاده می‌شود که در دسترس همه‌ی ما قرار دارد و لذا قطعا می‌توان گفت که ساخته شدن چنین فرنچایزی را مدیون فیلم «هویت بورن» هستیم. حتی دنیای سینمایی مارول نیز از این قاعده مستثنی نبوده و فیلم‌هایی نظیر «کاپیتان آمریکا: سرباز زمستان» شباهت‌هایی را به این فیلم منحصربه‌فرد نشان می‌دهند.

درست است که برخی از سکانس‌های فیلم «هویت بورن» در حال حاضر قدیمی و منسوخ شده به نظر می‌رسند، اما هنوز هم اجرای بی‌نظیر دیمون و پوتنته، می‌تواند برای بسیاری از تماشاگران سرگرم کننده و در عین حال جذاب باشد. شیمی واقعی بین آن‌ها علاوه بر وجود سکانس‌های اکشن جذاب و خونین، توانسته ابعاد دیگری به جز اکشن را نیز در فیلم بگنجاند. بیشترین تاثیر این فیلم را می‌توان در فیلم‌هایی مشاهده کرد که از سبک اکشن بهبود یافته‌اش تقلید کرده‌اند و سبب شده‌اند دریابیم که «بورن» عنصری منحصربه‌فرد را در سینه‌ی خود جای داده بود.

///.


منبع: collider- دیجی مگ
نویسنده: ترجمه: علی رهبری