چارسو پرس: ترجمهی بخشهایی از این گفتوگو را در ادامه میخوانید.
چارلی رُز:
چرا شما در مورد مینیمالیسم در تئاتر، وسواس داشتید؟
پیتر بروک:
هرگز وسواس نداشتم و من سعی میکنم این را بگویم تا هر کارگردان جوانی را منصرف کنم.
چارلی رُز:
به آن اعتقاد دارید؟
پیتر بروک:
کسی که به آن اعتقاد دارد، معتقد است که شما زندگی میکنید. این یک محصول نهایی است. من با عشق شروع کردم تا همه چیز رو تجربه کنم و در زندگی و در تئاتر افراطکاری کردم و در افراط و تفریط شیرجه زدم و بعد تلاش کردم تا تئاتر را به بهترین شکل ممکن انجام بدهم؛ ولی از تمام ابزار صحنهای شناخته شده استفاده کردم... صحنهآرایی... آهنگین... ابزار صحنهای مشخص و همانطور که آن را امتحان میکردم در خلال سالها، که این یک روند طولانی است، خدای من! میدانید که من به موزیکالهای برادوی هم آمدم. میدانید که همیشه سعی میکنم از دستهبندی افادهای اجتناب کنم و کسی به من نگفت که آه... شما همون جایی هستید که به سادگی متعصب هستید. من به آرامی پیدایش کردم، فقط به صورت عملی؛ ولی آدمیزاد غنیتر از قدرتمندترین افکتهای صحنهای موجود است؛ بنابراین به آرامی شروع کردم تا متوجه بشم که به این چیزها نیاز نیست، لازمشان نداریم. اگر همین الان روی صفحه میدیدید که در آن، ما به چند صندلی رنگی میرسیم که در واقع همکارم بود که تصور و طراحیاش کرد... در حقیقت شما باید... متأسفم که یک کارگردان جوان
جاهل است اگر تجربهی مشابهی را تجربه و امتحان نکند. هیچوقت کشف نکند که آنچه امروز در رابطه با کاری که انجام میدهد، اگر سادهتر باشد بهتر است. اما باید این را کشف کنید تا دوستش داشته باشید و به آن ایمان داشته باشید. این یک ایده است... خب اگر کسی مرا دنبال کند بعدش تبدیل میشود به چیزی منزهطلبانه. این چیزی است که شما باید انجام بدهید: ساده بشوید و بعد البته چیز اضافهای دیگر در آنجا نخواهد بود.
چارلی رُز:
که در واقع پیشفرض این برنامهی تلویزیونی هم هست.
پیتر بروک:
بله. اما شما به این موضوع رسیدهاید که از طریق چیزهای بیشمار است. یک نوعی از خویشاوندی را برای خودتان معین کردهاید.
چارلی رُز:
درست است.
پیتر بروک:
بنابراین، تبدیل به راه گل سرخ (شاهراه اصلی) میشود و و نمیشود تقلیدش کرد. چه چیزی را میشه تقلید کرد، همانطور که در جستجوی تعینش هستید، گوش میکنید، در حال تمرکز و اقدامهای مقدماتی هستید و این برای شخص دیگری است که به عنوان یک الگو از آن پیروی کند؛ اما نتیجهی نهایی نیست.
چارلی رُز:
بله. درست میگویید. منظورم این است... حرفهای شما در مورد هر چیزی است که نمیتوانید بدانید که درست است؛ اما میگویند که تقلید، صادقانهترین شکل از چاپلوسی است؛ ولی به یک معنا هم تقلید است.
پیتر بروک:
این تقلید است.
چارلی رُز:
متوجه منظورم هستین؟ شاید هم چاپلوسی است؛ ولی تقلید است.
پیتر بروک:
شما به زمینهی کاری من نگاه کنید. این مرد طفلک، استانیسلاوسکی به تازگی، یکصدمین سالگردش در مسکو بودهاست؛ ولی آنها در مورد، نمیدانم شاید ۴۰ سال، خطای آزمایشی او قبل از اینکه بتواند نظریهاش را فرمولبندی کند متوجه نمیشوند و در سراسر جهان و در تمام مدارس هنرهای دراماتیک، آنها میگویند: «اوه، این یک کتاب راهنماست؛ ما این رو انتخاب میکنیم و از رویش انجام میدیم» و اگر آنها این همه تجربهی زیستهشده در پسزمینه را نداشتند تماماً پر از تئوری میشدند.
چارلی رُز:
بله منظورم این است که... این سفری برای رسیدن به یک جایگاه است.
پیتر بروک:
بله.
منبع: -
نویسنده: ترجمه: سید حسین رسولی